تبیان، دستیار زندگی
نی نی گفت: «بیا توپ‏بازی!» نینا گفت: «بیا عروسک بازی!» نی نی گفت: «ماشین بازی!» نینا گفت: «طناب‏بازی!»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بازی بازی

نی نی گفت: «بیا توپ‏بازی!» نینا گفت: «بیا عروسک بازی!» نی نی گفت: «ماشین بازی!» نینا گفت: «طناب‏بازی

نی نی گفت: «اصلا بازی بی‏ بازی!» نینا گفت: «بازی بی‏ بازی!» و از اتاق بیرون رفت.

بازی بازی

از آشپزخانه، صدای تلق و تولوق می‏آمد. نینا رفت آنجا و دیگ قرمز را دید که روی اجاق نشسته است. دیگ قرمز تا نینا را دید، تلق و تلوق درش را بالا انداخت و گفت: «آهای! دامن صورتی، چارقد توری! کجا می‏ری؟»

نینا گفت: «می‏روم به راه دور، یه دوست خوب پیدا کنم، یه عالمه بازی کنم.» دیگ قرمز گفت: «تلق تولوق، دوست من می‏شی؟ » نینا گفت: «اگر با تو دوست بشوم، با هم بازی کنیم، اگر یک وقت من باختم، آن وقت چی؟» دیگ قرمز گفت: «خب معلوم است! تو را توی خودم می‏نشانم ا این شهر به آن شهر می برم و جا می‏زنم، جار و جار و جار این بچه باخته! این بچه باخته! و حالا نخند و کی بخند!»

نینا، چارقدش را کشید تو صورتش و گفت: «واه واه واه چه دوستی!» و از آشپزخانه بیرون رفت. از آن اتاق، صدای پیتیکو پیتیک می‏آمد. نینا به آنجا رفت و صندلی سبزه را دید که به دیوار تکیه داده است.

بازی بازی

صندلی سبزه تا نینا را دید، جلو عقب رفت و گفت: «آهای! دامن صورتی، چارقد توری! کجای می‏ری؟» نینا گفت: «می‏روم به جایی دور، یک دوست خوب پیدا کنم، یک عالمه بازی کنم.» صندلی سبزه گفت: «پتکو پیتک، دوست من می‏شی؟»

نینا گفت: «اگه با تو دوست بشوم، با هم بازی کنیم، اگر یک وقت من باختم، آن وقت چی؟» صندلی سبزه گفت: «خب معلوم است، تو را سوار می‏کنم، از این دشت به آن دشت می‏برم و جار می‏زنم؛ این بچه باخته! این بچه باخته! و حالا نخند و کی بخند!» نینا دامنش را ورچید و گفت: «واه واه واه چه دوستی!» و از آن جا رفت کنار پنجره.

به آسمان نگاه کرد و گفت: «پس کجا بروم، با کی دوست بشوم؟» که یک دفعه صدای جیک جیک شنید.

بازی بازی

جوجه زرده گفت: «دوست من می‏شوی؟» نینا گفت: «اگر دوست شویم، با هم بازی کنیم، اگر یک وقت من باختم، آن وقت چی؟» جوجه زرده جیک جیک کرد و گفت: «اون وقت می‏گم؛ این فقط یک بازی بود! حالا بیا سه تایی بازی کنیم.» و دامن نینا را کشید و او را پیش نی نی برد.

نی نی که تنها نشسته بود، تا نینا را دید از جا پرید و گفت: «می‏آیی بازی؟» جوجه زرده گفت: «منم بازی! منم بازی!» بعد سه تایی دویدند و عروسک را سوار ماشین کردند، توپ را هم دادند به دستش، طناب را بستند به ماشین و سه تایی آن را کشیدند و بیب بیب دور خانه راه رفتند!

لاله جعفری

تنظیم: خرازی

*****************

مطالب مرتبط

پیش پیشو و سطل کوه

ماهی و قورباغه

ماجراهای جوجه خان

مهمان عنکبوت

خانه های جنگلی

تماشای برکه

دو خانه در یک اتاق

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.