تبیان، دستیار زندگی
دوم) تهمت كتاب سوزی به مسلمین!! در برابر این همه اهتمامی كه مسلمین به ترویج دانش و حفظ كتاب و بوجود آوردن كتابخانه داشته اند و همین امر موجب پیدایش چنین تمدن شكوفا و درخشنده اسلامی شده، از مخالفان اسلام، شنیده می شود كه: مسلم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كتاب سوزی؛واقعیت یا اتهام واهی!

( قسمت دوم)

تهمت كتاب سوزی به مسلمین!!

در برابر این همه اهتمامی كه مسلمین به ترویج دانش و حفظ كتاب و بوجود آوردن كتابخانه داشته اند و همین امر موجب پیدایش چنین تمدن شكوفا و درخشنده اسلامی شده، از مخالفان اسلام، شنیده می شود كه:

مسلمین صدر اول آنچه كتاب غیر اسلامی (قدیمی) می یافتند آتش می زدند و از آن جمله به دستور عمر، خلیفه دوم، عمر و عاص كتابخانه اسكندریه را كه به امر "پطولوماوس فیلادلفوس" پادشاه اسكندریه پدید آمده، سوزانده است و نیز سعد بن وقاص به دستور وی كتابخانه ایران را طعمه حریق ساخته است.

"نخستین كسی كه این ادّعای دروغ آتش زدن كتابخانه اسكندریه را كرده، "عبداللطیف بغدادی" متوفی به سال 629 است. وی در كتاب "الافاده و الاعتبار" ضمن گفتگو از "ستون سواری" می نویسد:

" در همین موضع كتاب خانه ای بوده كه عمر و عاص به فرمان عمر آنرا سوزانده است".

و بعد از او "ابن قفطی" متوفی به سال 646 در كتاب "تراجم الحكماء" همین قضیه را نقل می كند.

و در همان عصر ابن قفطی، دانشمند دیگری به نام "ابوالفرج مالطی" معروف به "ابن لعبری" مسیحی همین ادّعا را با عباراتی دیگر در كتاب "مختصر الدّول" آورده است.

بعد از این هر كس كه از آتش زدن كتابخانه اسكندریه، سخن به میان آورده، از این سه مورخ كه در قرن هفتم مقارن باجنگهای طیبی، می زیسته اند، نقل كرده و بیش از آنها هیچكس از آن بحثی به میان نیاروده است".

نظرات مورخان در باره نادرستی این اتهام

امّا مورخان اسلامی و غیر اسلامی این نسبت را ناروا و تهمتی كه به منظور بی اهمیت جلوه دادن اعمال صلیبیان در مورد آتش زدن كتابخانه سه میلیون جلدی اسلامی طرابلس و غیره طرح شده می دانند و برای اثبات نظریه خود دلائل زیر را ارائه می دهند.

1- اینكار با روح اسلام كه می گوید: "الحكمه ضّاله المومن فخد الحكمة و لو من اهل النّفاق" حكمت گمشده مومن است پس آنرا فرا گیرید هر چند از منافقان باشد" مخالف است. اسلامی كه در جنگ بدر دستور می دهد: هر اسیری كه ده نفر را خواندن و نوشتن بیاموزد آزاد است، و عظیم ترین كتابخانه های جهان را در شرق و غرب سرزمین اسلامی بپا كرده، چگونه كتابخانه مملوّ از انواع كتب را می سوزاند؟

2- اگر این نسبت واقعیت می داشت چرا مورخان پیش از قفطی و عبداللطیف و ابوالفرج كه تمام جزئیات تاریخ اسلامی را نوشته اند مانند یعقوبی، ابن سعید، ابن عبد الكریم، بلاذری، طبری، كندی، ابن اثیر و ... وهمچنین بسیاری از مورخانیكه بعد از آنها تاریخ نوشته اند اعمّ از مسلمان و غیرمسلمان، حتی نامی از آن نبرده اند؟ حتی "اویتخا" متوفی به سال 228 و "یوحنّا" اسقف نقیوس كه بهترین تاریخ را در باره مصر نوشته اند، هیچ اشاره ای به چنین حادثه ای در اسكندریه مصر نكرده اند.

3- یحیی نحوی، اصلاً سی یا چهل سال پیش از فتح مصر، از دنیا رفته بود و سوزاندن كتابخانه اسكندریه كه قهرمان داستانش یحیی است، بكلی بی اساس و جعلی است.

4- كتابخانه اسكندریه، كه می گویند سیصد هزار جلد كتاب داشته، ابتداء در حمله ژول سزار در تاریخ 48 پیش از میلاد، طعمه حریق گردید و بار دیگر در سال 391 میلادی، وسیله تئودوسیوس امپراطور قسطنطنیه، دستخوش حریق شد. بنابراین هنگام فتح مصر، اثری از این كتابخانه باقی نمانده بود تا سوخت همه حمام های شهر را بفرمان خلیفه، تامین نماید!!!

5- بر فرض هم كتابخانه اسكندریه تا دوره فتح اسلام باقی مانده باشد، مانعی نداشت كه رومیان در مدت صلحی كه با مسلمانان داشتند آنرا به قسطنطنیه منتقل كنند، زیرا عمر و بن عاص به آنان اجازه داده بود هر چه را می توانند با خودشان ببرند و برای نقل یك، بلكه چند كتابخانه، وقت و وسیله كافی داشتند و اگر چیزی بود، برده بودند.

6- بی شك در میان چنان كتابخانه ای كتاب های لاهوتی و مذهبی فراوانی وجود داشته است و اسلام هیچگاه اجازه سوزاندن كتاب های مذهبی اهل كتاب را كه معتقد است "فیها هدیّ و نورّ"، نمی دهد. بعلاوه اگر چنین عملی از مسلمین سر می زده، مسیحیان آنرا با بوق و كرنا بر ملا می كردند و نمی گذاشتند تا قرن هفتم مسكوت بماند. حال آنكه تا این دوره حتّی مسیحیان چنین ادّعایی نكرده بودند.

و اما خبر جعلی آتش زدن كتابخانه ای در ایران را نیز تا قرن یازدهم، هیچ مورخی مسلمان و غیر مسلمان، از آن بحثی به میان نیاورده و برای نخستین بار، در این قرن، مصطفی بن عبدالله معروف به حاجی خلیفه، متوفی به سال 1067 در كتاب" كشف الظنون" چنین ادّعائی مربوط به قرن ها قبل از خودش!! نموده است و بسیار روشن است كه در اینگونه مسائل نمی شود به این نوع تواریخ بی اساس تكیه كرد و اگر آتش زدن كتابخانه ای در ایران بدست سعد وقّاص، اساسی داشته، چطور در طول یازده قرن، از سوی مورخان اسلامی و غیر اسلامی، هیچ اشاره ای بدان نشده و ناگهان در قرن یازدهم توسط یك مورّخ درجه چندم كشف شده است!!

"حقیقت مطلب این است كه كتابخانه های دوران هخامنشی ایران در حمله اسكندر مقدونی از بین رفته بود، قسمتی از آن توسط اسكندر، به كتابخانه اسكندریه مصر منتقل گردید و بخش عظیم آن، طعمه حریق شد">

و اما در دوره ساسانی، پادشاهان ایران، هیچ كتابخانه عظیم و جهانی را تشكیل نداده اند و آن مقدار هم كه از قبل، باقیمانده بود، وسیله مترجمان مسلمان ایران و عرب، به زبان عربی، منتقل و مورد استفاده قرار گرفت.

"با توجه به نكات فوق، نسبت كتاب سوزی به مسلمین پس از گذشتن شش قرن در مورد كتابخانه اسكندریه و پس از ده قرن در مورد كتابخانه ایران، قطعاً بدون مدرك و نادرست بوده و دشمنان اسلامی برای توجیه اعمال ننگین صلیبیان و مغولان كه كتابخانه های اسلامی را سوزانده و نابود كرده بودند، این خبر را جعل كردند. چند مورّخ یاد شده نیز بدون توجه به مقاصد شوم آنان و از بین رفتن قبح كتاب سوزی در اثر اعمال صلیبیان و غیره، از آن منبع نقل كرده اند، و بعدها هم آن منبع از بین رفته است".

"جواهر لعل نهرو" نخست وزیر سابق هندوستان در باره ناروا بودن این نسبت چنین می نویسد:

"نقل می كنند، كه عربها كتابخانه معروف اسكندریه را در مصر آتش زدند، اما اكنون جعلی بودن این داستان روشن است. عربها بیش از آن كتاب را دوست می داشتند كه به چنین رفتاری بپردازند. ممكن است تئودوسیوس امپراطور قسطنطنیه، مسئول نابودی این كتابخانه یا لااقل قسمتی از آن باشد. یك قسمت این كتابخانه سابقاً هنگام جنگ و حمله ژولیوس سزار سردار معروف رومی از میان رفته بود. تئودوسیوس امپراطور قسطنطنیه هم كه مسیحی متعصبی بود كتاب های غیر مسیحی یونانیان را كه در باره اساطیر و افسانه های مذهبی خدایان قدیمی یونان بود، دوست نمی داشت و گفته می شود كه او این كتاب ها را به عنوان سوخت حمامهایش بكار می برد ".

"ژوزف ما ك كاپ" نیز در باره نادرستی این نسبت، چنین می نویسد:

"این كتابخانه مدتها قبل از ورود مسلمین خالی و ویران شده بود."

"فیلیپ حتّی" نیز در كتاب خود این تهمت ناروا را اینگونه ردّ می كند:

"بنابر یكی از روایات، عمر و عاص به فرمان خلیفه، كتب كتابخانه اسكندریه، را سوزانیده است، اما این از آن قصه هاست كه از لحاظ داستان، بسیار دلكش، و از نظر تاریخ، غیر قابل قبول است، زیرا كتابخانه بزرگ بطلمیوس در 48 سال قبل از میلاد بدست ژول سزار سوخته شد، و كتابخانه دیگری كه پوسته به نام كتابخانه دختر از آن یاد می كنند، نیز در حدود سال 389 میلادی به فرمان امپراطور تیودوسیوس ویران شد. بنابر این به روزگار فتح عرب، كتابخانه مهمی در اسكندریه نبود و هیچیك از نویسندگان آن عصر، مسلمین را در این باب به معرض اتهام نیاورده اند. ظاهراً نخستین كسی كه این قصه را روایت كرده عبداللطیف بغدادی است كه در حدود سال 629 وفات یافته است. اما چرا چنین گفته؟ ما در این باب چیزی نمی دانیم، معذالك مورّخان بعد، روایت او را نقل كرده و از خود نیز بر آن چیزی افزوده اند."

حال اگر كسی مانند جرجی زیدان، این همه شواهد و اعترافات را در مورد نادرستی این تهمت، نادیده بگیرد و دو پا را در یك كفش كرده، بگوید: قطعاً بدستور خلیفه دوم كتابخانه اسكندریه و ایران سوخته شد، باید در پاسخ گفت: "بر فرض كه چنین عملی صورت گرفته باشد، تنها یك كج فهمی از جناب خلیفه بوده است و ربطی به اسلام ندارد، چنانكه همینان با جمله "حسبنا كتا ب الله"، پیامبر را از وصیت باز داشته و از تدوین حدیث پیامبر "ص" نیز جلوگیری به عمل آورد و عمر و عاص نیز تكلیفش از نظر ما روشن است.

منبع:

بولتن اندیشه

ویژه:

تمدن اسلامی پیشگام در علوم و فنون جدید