طنز ترکستانی
سبک خراسانی به زبان طنز
هر کجا ایدون و ایدر شد زیاد |
سبک ترکستان فرا یادم می آد |
هیچ تمساحی شبیه کبک نیست |
مَرمَرا یک بیت از این سبک نیست |
در خراسانی ادب، یک محور است |
دلبر اینجا غالباً یک دختر است |
چون به گندم اعتنا کم می شود |
شعرها هم شعر آدم می شود |
گاه توصیف بهار است و خزان |
گاه شرح بوی جوی مولیان |
چون جهانش جز فسون و باد نیست |
می توان با دلبرانش شاد زیست |
شعرها بسیار صاف و ساده اند |
دلنشین چون لقمه ای آماده اند |
بیت ها از علم و عرفان، خالی است |
عاشقی مفهوم فارغ بالی است |
در خراسان به زاهد کار نیست |
چون که زاهد آدمی نمدار نیست |
مست ها اینجا کمی قُد می شوند |
خانه ها میخانه سر خود می شوند |
عاشق اینجا هست دائم در وصال |
عشقبازی می کند در طول سال |
گونه در این سبک برگ یاس نیست |
عقل موجود است اگر احساس نیست |
شاعر اَر وصف طبیعت می کند |
با درختان ساده صحبت می کند |
دیر جوش و زود باور می شود |
در تخیل معتدل تر می شود |
واژه هایی مثل پور و گیو و دخت |
می کند این سبک را گاهی زُمُخت |
شاعران با اغنیا بُر می خورند |
باده می ریزند و شُرشُر می خورند |
در بیابان، در خیابان، در حیاط |
شاد و شنگولند و سرشار از نشاط |
دائماً انگور بازی می کنند |
دسته جمعی باده سازی می کنند |
هر زمان ممدوحشان خَر می شود |
جیبهایشان کیسه زر می شود |
اول پاییز خَز می آورند |
بادهای خوب وَز می آورند |
در قصاید عالی اند و بیستند |
با غزل چندان موافق نیستند |
هر زمان در تنگنا کف می کنند |
واژه ها را هی مخفف می کنند |
وزن وقتی اندکی بد می شود |
هی ممدّد، هی مشّدد می شود |
روز و شب با خود تکلم می کنند |
شعر می گویند و هی گم می کنند |
از قضا دور است شاعر وز قد ر |
اختیار از خویش دارد هر نفر |
شاعر این سبک مردی طوسی است |
او حکیم خوش سخن فردوسی است |
شعر تا آهنگ عرفانی گرفت |
روی از سبک خراسانی گرفت |
بعد ازین معشوق، ساقی می شود |
نوبت سبک عراقی می شود |
برگرفته از سایت شاعر
تنظیم : بخش ادبیات تبیان