تبیان، دستیار زندگی
چیست درویشی به جز فانی شدن در دل گرداب طوفانی شدن موج ورزیدن به بحر کائنات تشنه ماندن بر لب آب فرات
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چیست درویشی!

زندگی نامه محمد رضا آقاسی

آقاسی

محمدرضا آقاسی ، 24 فروردین ماه سال 1338 در تهران در خانواده‌ای مذهبی و شاعر متولد شد. وی به علت اختلاف نظر با مسئولین هنرستان تجسمی ادامه تحصیل نداد و به مدرك سیكل اكتفا كرد. آقاسی قبل از انقلاب، در سالهای 55 و 56 به عضویت انجمنهای ادبی آن زمان درآمد و بعد از انقلاب نیز از محضر اساتیدی چون مهرداد اوستا و یوسف میرشكاك استفاده نمود.

وی از سال 51 شروع به سرودن شعر نمود اما عمده اشعار وی متعلق به سالهای 68 به بعد است.

آقاسی مدتی نیز در جبهه‌های جنگ در مناطق شوش دانیال و جزیره مجنون و سه راه جفیر و شلمچه بود.از وی كه با «مثنوی بلند شیعه» در جامعه شناخته شد، اشعار زیادی در خصوص جبهه و اهل بیت بر جای مانده است.

محمد‌رضا ‌آقاسی‌ ،شاعر و مثنوی‌سرای اهل بیت عصمت‌و‌طهارت‌،در سن‌‌46 ‌سالگی‌،بامداد سه شنبه سوم خرداد ماه 84 به علت عارضه قلبی در مركز تخصصی قلب تهران دار فانی را وداع گفت.‌پیكر وی 5 خردادماه از مقابل معراج الشهدای تهران تشییع و در قطعه 25شهیدان بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

روحش شاد

قطعی شعری از آن مرحوم:

چیست درویشی

آقاسی

چیست درویشی به جز فانی شدن

در دل گرداب طوفانی شدن

موج ورزیدن به بحر کائنات

تشنه ماندن بر لب آب فرات

گر تو درویشی دمی اندیشه کن

سیره ی آل علی را پیشه کن

شاهد اقبال در آغوش کیست

کیسه ی نان و رطب بر دوش کیست

کیست آن کس کز علی یادی کند

بر یتیمان من امدادی کند

دست گیرد کودکان درد را

گرم سازد خانه های سرد را

ای جوانمردان جوانمردی چه شد

شیوه ی رندی و شبگردی چه شد

شیعگی تنها نماز و روزه نیست

آب تنها در میان کوزه نیست

کوزه را پر کن زآب معرفت

تادراو جوشد شراب معرفت

باده ی مما رزقناهم بنوش

ینفقون بنوش و در انفاق کوش

آقاسی

هم بنوش و هم بنوشان زین سبو

لن تنالل بر حتی تنفقوا

جستجویی کن سبوی باده را

شستشویی کن به می سجاده را

ای مسلمان زاده بعد از هر اذان

رکعتنی تنهی عن الفحشا بخوان

گر نمازت ناهی از منکر شود

از اذانت گوش شیطان کر شود

هر سحر دست نیایش باز کن

بی خود از خود تا خدا پرواز کن

بال مرد حق بود دست دعا

لیس للانسان الی ما سعی

حرف حق را از محقق گوش کن

از لب قرآن ناطق گوش کن

گوش کن آواز راز شاه را

صوت اوصی کم بتقوالله را

بعد از آن بشنو و نجمع امرکم

تا شوی آگاه بر اسرار خم

خم تو را سرشار مستی می کند

بی نیاز از هرچه هستی می کند

آقاسی

هر چه هستی جان مولا مرد باش

گر قلندر نیستی شبگرد باش

سیر کن در کوچه های بی کسی

دور کن از بی کسان دلواپسی

ای خروس بی محل آواز کن

چشم خود بر بند و بالی باز کن

شد زمین لبریز مسکین و یتیم

ما گرفتار کدامین هیاتیم

با یتیمان چاره لا تقهر بود

پاسخ سائل فلا تنهر بود

دست بردار از تکبر وزخطا

شیعه یعنی جود و انفاق و عطا

ای که هر دم دم زحیدر می زنید

بر یتیمان علی سر می زنید

بر یتیمان علی پرداختن

بهتر از هفتاد مسجد ساختن

یا علی امروز تنها مانده ایم

در هجوم اهرمن ها مانده ایم

یا علی شام غریبان را ببین

مردم سر در گریبان را ببین

گردش گردونه را بر هم بزن

زخم های کهنه را مرهم بزن

مشک ها در راه سنگین می روند

اشک ها از دیده رنگین میروند

مشکهای خسته را بر دوش گیر

اشک ها را گرم در آغوش گیر


تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی