تبیان، دستیار زندگی
نوشته: محمد نزال/ عضو دفتر سیاسی جنبش حماس به نظر می رسد با آغاز سال جدید مقاومت و مبارزه ملت فلسطین، تعبیر "روشن شدن پنجمین شعله" برای انتفاضه الاقصی بهتر از تعبیر "خاموش شدن چهارمین شمع" برای آن باشد، ز...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی عمیق تر به پدیده انتفاضه الاقصی

نوشته: محمد نزال/ عضو دفتر سیاسی جنبش حماس

به نظر می رسد با آغاز سال جدید مقاومت و مبارزه ملت فلسطین، تعبیر "روشن شدن پنجمین شعله" برای انتفاضه الاقصی بهتر از تعبیر "خاموش شدن چهارمین شمع" برای آن باشد، زیرا روشن شدن متضاد خاموشی است، هر چند كه كلمه "خاموشی" تعبیر رایج در باب سالگرد تولد هر فرد یا جریانی است به این جهت كه سال دیگری از آن به پایان می رسد و می گذرد. اما لازم است در هنگام اشاره به سالگرد انتفاضه مبارك الاقصی این تعبیر اندكی با دقت بكار برده شود، زیرا ما با پدیده مبارزاتی تازه ای مواجه هستیم كه باید در نامگذاری و توصیف آن دقت زیادی به خرج دهیم تا آنكه دلالت ظاهر بر معنا و نام با توصیف مطابق باشد. اگر چنانچه برخی از مردم این كار را نوعی "سخت گیری" و "تشدد" بدانند و بگویند كه هدف وصف است نه نام آن، ما از همه درخواست می كنیم كه در بكار بردن نامها و توصیف پدیده های سیاسی یا اجتماعی یا مبارزاتی دقت كنند، زیرا این امر می تواند زمینه مناسبی برای پرداختن صحیح به این نامها و فهم این پدیده ها و برخورد منطقی تر با آنها فراهم آورد، چرا كه مقدمات صحیح به نتایج صحیح می انجامد و عكس آن نیز نتایج نادرست را در بر خواهد داشت.

ما در اینجا قصد نداریم فقط به نام یا وصف مرادمان بپردازیم، بلكه تلاش خواهیم كرد كه ماهیت و ابعاد این پدیده مبارزاتی كه آن را  "انتفاضه الاقصی" می خوانیم بهتر بشناسیم. ابتدا باید یادآور شویم كه این نام بدان سبب بر انتفاضه الاقصی نهاده شد كه جرقه های اولیه آن در مسجد الاقصی زده شد.

انتفاضه الاقصی یك پدیده تازه در عرصه مبارزات است، زیرا در طول چهار سال گذشته با بكارگیری ابداعات مهمی به مرحله ای از "اعجاز" رسیده است. ما در اینجا ملتی را می بینیم كه از زمین و هوا و دریا با بالگردهای آپاچی و هواپیماهای "اف16" و "اف 18" و تانكهای پیشرفته و جنگ افزارهای مدرن در محاصره است و مأموریت این ادوات جنگی ریختن آتش بر این ملت بی دفاع و بی گناه و غیر نظامی است و آنها هم بی مهابا آدم و عالم را به آتش می كشند. این كار البته برنامه ای از پیش طراحی شده و برنامه ریزی شده است و نه بی هدف. هدف اصلی این عملیات شكستن اراده ملت فلسطین و نابودی پایداری این ملت است تا بالاخره در برابر توطئه های صهیونیستی به زانو درآید و سازشی سیاسی را بپذیرد كه مبنای آن قبول اقلیتی در زیر سلطه دولتی یهودی (پاك) است تا بر اساس آن رژیمی سیاسی بدون اراده و استقلال شكل بگیرد كه در ظاهر مستقل و در اصل و ماهیت تا خرخره در زیر سلطه بیگانگان اشغالگر باشد!

بنابراین، هر گاه كه درصدد ارزیابی ماهیت انتفاضه الاقصی برآمدیم نباید ـ آن گونه كه برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی بدان عادت كرده اند ـ فقط به برجسته كردن هزینه زیادی كه آن را زیان می نامند، اكتفا كنیم و ضعف و زبونی جهان عرب و اسلام یا عدم حمایت جامعه جهانی از انتفاضه فلسطین یا همدستی پنهان بخشی از جهانیان با رژیم صهیونیستی را بهانه قرار دهیم و نتایج مأیوس آوری از این وضع بگیریم و این گونه اعلام كنیم كه زمان آن فرا رسیده، انتفاضه متوقف شود و ادامه آن بیهوده و بی فرجام است و هیچ سودی ندارد!

ما درصدد آن نیستیم كه معیارهای مخالفان انتفاضه را نادیده بگیریم، اما می خواهیم معیارهای اساسی را كه برای ارزیابی درست و جامع بدان نیاز داریم مشخص سازیم كه به باور ما با نگاهی به ماهیت و اهداف انتفاضه آشكار می گردد و این روش است كه می تواند ما را به ارزیابی درست و منطبق بر واقع رهنمون شود.

انتفاضه، عملیات "دفاعی" است

برخی از نخبگان مدعی اند كه انتفاضه عملیاتی "تهاجمی" است و این بر خلاف نظر ماست، زیرا ما انتفاضه را یك عملیات كاملا "دفاعی" می دانیم و بر این باوریم كه عملیات نظامی علیه اشغالگران و ضربه زدن به مواضع آنها به هیچ وجه نمی تواند مطلقا تهاجمی تلقی گردد. انتفاضه بخشی از مبارزه ما علیه اشغالگران است و دفاعی بودن آن هم به این سبب است كه ملت فلسطین در سرزمین خود مبارزه می كند و می جنگند و حال آنكه دشمن صهیونیستی در سرزمینی می جنگد كه صاحبش نیست و جنگ این رژیم علیه ملت فلسطین از همان ابتدای تأسیس رژیمی سیاسی به نام " اسرائیل" تاكنون تهاجمی بوده است. ادامه این تهاجم هم بدانجا انجامیده كه سرزمین فلسطین زیر سیطره نظامی "اسرائیل" قرار گرفته است و بخش اعظم ملت فلسطین از این سرزمین اخراج و آواره شدند، هر چند كه این كار نیز تاكنون نتوانسته است آرمان فلسطین را نابود كند و پس از گذشت بیش از نیم قرن از تلاش برای به تسلیم واداشتن ملت فلسطین هنوز ره به جایی نبرده است. علتش هم آن است كه ملت فلسطین همچنان به دفاع از سرزمین و مقدسات و شرف خود در طول دهه های گذشته ادامه داده و لحظه ای از پای ننشسته است. البته روند عملیات دفاعی فلسطینیان جزر و مدهایی داشته، اما هیچ گاه متوقف نشده است و هر بار با شكل و ابعاد تازه ای به حركت خود ادامه داده است. شاید بتوان پدیده "انتفاضه" را یكی از ابداعات ملت فلسطین در دفاع از خود بر شمرد.

بنابراین، نگاه ما به انتفاضه عبارت است از آنكه ملت فلسطین بیانیه ای با خون خود امضا و در آن تأكید كرده است كه حاضر نیست در برابر منطق اشغالگری سر فرود آرود و هیچ گاه حاضر نیست نتایجی را كه اشغالگران تلاش می كنند از طریق قرار دادن این ملت در برابر عمل انجام شده، تحقق بخشند، بپذیرد. این ملت همچنین اعلام كرده است كه تا بیرون راندن اشغالگران غاصب از سرزمینش به مقاومت خود ادامه می دهد.

ابعاد انتفاضه

نخبگانی كه در این مقال به آنها اشاره كردیم تلاش می كنند شكل مشخصی را كه خود می پسندند برای انتفاضه تعریف كنند و آن شكل مسالمت آمیز انتفاضه و محدود بودن آن به "سنگ"است كه خود یكی از ابزارهای مقاومت به شمار می رود. به باور این نخبگان بهره گیری از سلاح در مواجهه با اشغالگران، خروج از مفهوم انتفاضه و انحراف از اهداف آن است. ما این نگاه پدر مآبانه به انتفاضه را محكوم می كنیم و بر این باوریم كه آنان حق ندارند ابزارها و ابعاد انتفاضه را "احتكار" كنند، زیرا برای مثال، استفاده از سنگ بر ضد یك نظامی صهیونیست به زخمی شدن او می انجامد و شاید هم به مرگ وی، همان گونه كه استفاده از كلت و سلاحهای دیگر چنین نتیجه ای در بر دارد، با این تفاوت كه احتمال مرگ در وضعیت دوم بیشتر و ارجح است! اما شكل "خشونت" در هر دو مورد وجود دارد با اندكی تفاوت در حد و اندازه آن!

تلاش برای مقایسه میان انتفاضه اول( سال 1987) و انتفاضه دوم(سال 2000 میلادی) با این وصف كه اولی حمایت منطقه ای و بین المللی از ملت فلسطین را به همراه داشت به این علت كه فقط از سنگ و وسایل مسالمت آمیز مانند اعتصاب و تظاهرات بهره گرفته شد، ولی دومی به دلیل استفاده از سلاح در آن موجب بروز خشم منطقه ای و بین المللی علیه ملت فلسطین شد، مقایسه ای غیر منطقی، نادرست و ناصواب است. روش برخورد دشمن با ملت فلسطین در انتفاضه اول هر چند شدید و وحشیانه بود اما در آن از هواپیما و موشك علیه فلسطینیان استفاده نشد، بر خلاف انتفاضه اول دشمن روشی بی رحمانه و وحشیانه و غیر قابل توجیه را برای مقابله با انتفاضه دوم در پیش گرفت و دستور داد همه بدون توجه به هیچ معیاری، هدف قرار گیرند و در این راستا كودكان و نوزادان شیرخواره زیادی به شهادت رسیده اند كه محمد الدره و ایمان حجو نمونه هایی از آن است. مقامات رژیم صهیونیستی همچنین به نیروهای خود دستور دادند بمبهایی به وزن حتی تن را بر سر منازل و در محله هایی مملو از جمعیت بیندازند و ساختمانی را كاملا ویران و به بهانه ترور شیخ صلاح شحاده دهها زن و كودك و سالمند را قتل عام كنند.

در برابر چنین وحشیگری و جنایت پیشگی و تروریسمی كه توصیفش دشوار است، تنها سلاح بود كه می توانست اندكی از آلام را تسكین دهد هر چند كه این سلاح در برابر آن زرادخانه دشمن قابل مقایسه نباشد، اما همین سلاح اندك هم ضرباتی كاری بر دشمن وارد كرده و به نوعی توازن روانی به وجود آورده است. همین عملیات مسلحانه گروههای مختلف مقاومت فلسطین بود كه دائما در تقویت روحیه ملت فلسطین مؤثر بود و بر پایداری این ملت افزود و از اضمحلال این ملت در برابر حملاتی جلوگیری كرد كه اگر بگوییم وحشی ترین و خونبارترین حملاتی است كه یك ملت در تاریخ معاصر با آن مواجه می شود، مبالغه نكرده ایم.

بنابراین، مقاومت مسلحانه بخشی از این انتفاضه است نه چیزی خارج از آن، هر چند كه در مقایسه با دیگر روشهای مقاومت، فراگیرتر بوده است، زیرا ماهیت درگیری چنین اقتضا كرده است و ابزارهای منازعه هم دائما متناسب با ماهیت و مقتضیات آن بكار گرفته می شوند.

ثمرات سیاسی انتفاضه

از آنجا كه نخبگان یاد شده تلاش می كنند برای هر نوع مبارزه ثمره سیاسی آشكاری تعریف كنند و همین را هم از انتفاضه می خواهند، اینك می توان طرح عقب نشینی اشغالگران از نوار غزه را برای آنان مثال زد. هر چند كه این طرح هنوز به مرحله اجرا درنیامده است و تردیدهایی درباره امكان تحقق چنین كاری وجود دارد به ویژه كه محافل داخلی حزب لیكود و بخشی از جامعه صهیونیستی با آن مخالفند.

این طرح را می توان یكی از ثمرات سیاسی انتفاضه ـ اگر درست باشد ـ نامید، زیرا به محض اعتراف شارون به اعلام وجود چنین طرحی ( كه قصد داشت آن را یكجانبه و بدون توافق سیاسی اجرا كند) دلیلی محكم بر وجود بحران عمیق در داخل رژیم صهیونیستی است و یقینا اگر ضربات مهلك مقاومت مسلحانه بر پیكره این رژیم نبود، هیچگاه چنین تصمیمی از سوی شارون اتخاذ نمی شد. اكنون نوار غزه به باتلاقی برای صید متجاوزان و پایگاهی برای شلیك موشكهای مقاومت ( همان نخبگان آن را ابتدایی تلقی می كنند) به سوی شهركها و مواضع صهیونیستها و مركزی برای ارسال مبارزان تبدیل شده است كه اكنون دیگر مأموریتهای آنان به نوار غزه منحصر نیست، بلكه از آنجا به داخل مناطق اشغالی 1948 نیز نفوذ می كنند و در آنجا عملیات انجام می دهند(برای نمونه عملیات اسدود).

بنابراین، وادار شدن دشمن به عقب نشینی از نوار غزه ثمره این انتفاضه است. هر چند كه شارون تلاش خواهد كرد به گونه ای این پیروزی مقاومت را محو كند و برای این منظور بر ابقای نیروهایش در كرانه باختری تأكید می ورزد. ما در اینجا صرف نظر از سناریوهای دشمن برای عقب نشینی و ابعاد آن، بر این باوریم كه این امر مقدمه اضمحلال پروژه صهیونیسم است و ناظر تیزبین حوادث در آن تأمل خواهد كرد و ساخت دیوار امنیتی حایل را نیز می توان در این راستا ارزیابی كرد. این دیوار كه خاطره  "دیوار برلین" را به ذهن متبادر می سازد و نماد نژادپرستی به شمار می آید، نماد بارز شعارهایی است كه رژیم صهیونیستی بر اساس آن پایه گرفت و مدعی دمكراسی و حقوق بشر و دیگر شعارهای دنیای معاصر شد.

بنابراین، این رژیم صهیونیستی كه تبلیغات می كرد واحه دمكراسی (در بیابان خاورمیانه) است و می تواند نمونه ای برای سایر كشورهای این منطقه در این زمینه باشد، با انتفاضه مشخص شد كه بدترین نمونه در نقض حقوق انسانها و نژادپرستی است و این انتفاضه بود كه ماهیت پلید آن را به همگان نشان داد و از نظر سیاسی و اخلاقی آن را رسوا ساخت.

در پایان این نكته را هم باید یادآور شویم كه، انتفاضه هم یكی از ابعاد جنگ با این دشمن وحشی و به خواست خداوند متعال مرحله ای بسیار مهم در راه تحقق آزادی است، اما رنجها و آلام و تقدیم جان و خون از لوازم این راه است و بدون آن حركت در این مسیر میسر نیست. در پایان بی مناسبت نیست كه این آیه مباركه را یادآور شویم كه خداوند متعال می فرماید:" إن تكونوا تألمون فإنهم یألمون كما تألمون و ترجون من الله ما لا یرجون"(اگر رنجی به شما می رسد (مطمئن باشید كه) به آنان هم مانند شما رنج می رسد (با این فرق كه شما به خداوند امید دارید كه آنها چنین امیدی ندارند).

منبع: مجله فلسطین المسلمة اكتبر 2004