تبیان، دستیار زندگی
سلسله مقالات ایمان و چالشهای معاصر که انشاء الله از این پس آهسته و پیوسته در آینه نگاهتان خواهد نشست دربردارنده پاسخ به اهم مسائل برانگیخته در حوزه های گوناگون دین پزوهی در عصر حاضر است که با روآورد درون دینی و عمدتا از منظر قرآن بررسی و تبیین می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ایمان و چالشهای معاصر

(1)

ایمان و چالشهای معاصر

ماهیت "ایمان" چیست؟

اشاره:

مسئله‌ چیستی "ایمان و چالش‌های آن"، یکی از مهمترین دغدغه دین پژوه هان روزگار گذشته و نیز جژو اهم مسایل گفتمان های کلامی عصر حاضر به شمار می رود.

جام‎ جهان‎نما ایمان زوایای ناشناخته‎ی بسیار دارد كه تلاش‎های علمی جدی و بیش‎تری را می‎طلبد.

ایمان در قرآن جایگاهی ویژه دارد؛ به گونه‎ای كه پیام وحی، آن را محور همه‌ی ارزش‎ها ساخته است، و می‎گوید: «قسم به عصر، همه انسان‎ها اهل زیان‎اند مگر اهل ایمان».[1]

این ایمان است كه آدمی را لایق خطاب و مواجهه با پروردگار عالمیان كرده است؛ چنان كه در قرآن كریم بارها می‎خوانیم: "یا أیُها الّذین آمنوُا".

در چنین وضعیتی طبعاً پرسش‎های گزنده برای انسان دین‎دار مطرح می‎شود؛ پرسش‎هایی از قبیل: نسبت ایمان دینی با عقلانیت، با شكاكیت، با نقد، با هرمنوتیك و با تجربه‌ی دینی.

در این زمینه چندین و چند دیدگاه و نظریه مطرح شده و می‎شود كه هر یك قابل درنگ و تأمل است.

در این فضا شایسته است كه به تك‎تك این پرسش‎ها توجه كرد و وزن دیدگاه‎ها را در هر باره سنجید و خلاصه آن كه دیدگاه اسلام و قرآن را به طور واضح، آشكار ساخت.

سلسله مقالات "ایمان و چالشهای معاصر" که انشاء الله از این پس آهسته و پیوسته در آینه نگاهتان خواهد نشست دربردارنده پاسخ به اهم مسائل برانگیخته در حوزه های گوناگون دین پزوهی در عصر حاضر است که با روآورد درون دینی و عمدتا از منظر قرآن بررسی و تبیین می شود.

-------------------------

«از آیات قران كریم به روشنی می‎توان استنباط كرد كه میان ایمان و عقل، ایمان و علم و میان ایمان و معرفت، ارتباطی نزدیك و تنگاتنگ وجود دارد، برای نمونه می‎توان به آیه لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى اشاره كرد كه در ترجمه آن می‌خوانیم: در دین اجبار نیست. راه هدایت و ضلالت بر همه كس روشن شد. پس هر كه از راه كفر و سركشی برگردد و به راه ایمان و پرستش خدا گراید، به رشته محكم و استواری چنگ زده است.»

ایمان از سنخ اعتقاد و معرفت است، اما صرف معرفت نیست. ایمان معرفتی است كه به دل نشسته باشد و در قلب انسان وارد شده، وجود او را فرا گیرد، و به همین دلیل به آن «عقیده یا اعتقاد» گویند؛

از آیات قران كریم به روشنی می‎توان استنباط كرد كه میان ایمان و عقل، ایمان و علم و میان ایمان و معرفت، ارتباطی نزدیك و تنگاتنگ وجود دارد، برای نمونه می‎توان به موارد زیر اشاره كرد:

1. لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى ...[1] «در دین اجبار نیست. راه هدایت و ضلالت بر همه كس روشن گردید. پس هر كه از راه كفر و سركشی برگردد و به راه ایمان و پرستش خدا گراید، به رشته محكم و استواری چنگ زده است».

این آیه نخست اكراه و اجبار در دین را نفی می‎كند؛ سپس ضمن اشاره به تمایز آشكار میان حق و باطل، یا رشد و غیّ، مسئله‌ی كفر و ایمان را مطرح می‎فرماید. حاصل آن‎كه انسان با تأمل و تفكر و به كار بستن عقلانیت در زمینه‌ی حق و باطل، می‎تواند بدون هیچ اكراه و اجبار، یكی را برگزیده، خود را بدان متعهد سازد و به آن ایمان آورد. در این صورت، به امر مقابل، كفر خواهد ورزید؛ بنابراین كفر و ایمان بعد از حصول معرفت و تعقل است؛

2. در سوره‌ی طه، بعد از نقل داستان موسی ـ علیه السّلام ـ به داستان ساحران فرعون می‎رسد و در پایان چنین می‎فرماید: فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى؛[2] «ساحران (چون معجزه‌ی موسی را دیدند) سر به سجده فرود آورده گفتند: ما به خدای موسی و هارون ایمان آوردیم».

می‏دانیم كه ساحران فرعون از اطرافیان و نزدیكان فرعون بوده‎اند و سالیان درازی در فضای فرعونی زندگی می‎كردند. به ناگاه با دعوت موسی ـ علیه السّلام ـ مواجه شدند و بعد از حوادثی، تمام همت خود را برای شكست موسی جمع كردند؛ اما خداوند به دست پیامبر خود، بیّنه‎ای آشكار فرستاد، و ساحران فرعون بعد از مشاهده‌ی آن، موسی را برحق دیدند؛ بنابراین به رغم مخالفت‎ها و تهدید‎های فرعون، به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردند. این ایمان در آن فضا و اوضاع زمانه‌ی فرعون بدون هیچ شكی، بعد از تأمل و قانع شدن عقلانی است و این گونه ایمان است كه ارزش والایی دارد.

3. وَ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا؛[3] «و چون آیات ما بر آنان تلاوت شود، گویند ایمان آوردیم كه این قرآن، به حق از جانب پروردگار ما نازل شده است».

با توجه به این آیه، آیاتی از قرآن برای برخی تلاوت شده و آنان در این آیات، حق و حقیقت را یافتند؛ پس تن به ایمان دادند و به آن سرسپردند. در این آیه، به روشنی آنچه موجب ایمان آوردن ایشان شده است. تأمل در آیات و مشاهده برحق بودن آنان دانسته شده است. همین معنا و مضمون، در مقام توبیخ و سرزنش كفار بیان شده است: وَ كَیْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْكُمْ آیاتُ اللَّهِ؛[4] «و چگونه كافر خواهید شد، در صورتی كه برای شما آیات خدا تلاوت می‎شود؟»

هرچند علم و معرفت، عامل و دخیل در ایمان است، اما معرفت تمام ایمان نیست. ایمانْ بدون معرفت حاصل نمی‎شود، ولی ظرف آن را تنها علم و دانش پر نمی‎كند. آیه‎ای از قرآن كریم به این امر اشاره‎ای گویا دارد: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ؛[5] «با آن‎كه پیش خود به یقین دانستند كه معجزه‌ی خداست، باز آن را انكار كردند. اینان با وجود این كه یقین داشتند كفر ورزیدند».

قوم بنی‎اسرائیل در عین حال كه یقین و معرفت داشتند، باز عناد و كفر ورزیدند؛ پس معرفت شرط كافی و علت تامه برای ایمان نیست.

حق آن است كه ایمان به جز معرفت، باید به زیور تسلیم و خضوع نیز آراسته باشد. اگر اسلام به معنای تسلیم باشد، اسلام در متن ایمان حضور جدی دارد و همین امر است كه ایمان را از دانش صرف و خشك متمایز می‎سازد. به این ترتیب ایمان با وجود آن‎كه عین معرفت و تنها معرفت نیست، ولی با معرفت نسبت و پیوندی ناگسستنی دارد.

همین دیدگاه از كلمات مرحوم علامه طباطبایی نیز به دست می‎آید. در اوایل سوره‌ی مباركه‌ی بقره، قرآن تنها برای متقین، كتاب هدایت معرفی شده است. اهل تقوی ویژگی‎هایی دارند كه از آن جمله ایمان به غیب است. مرحوم علامه ایمان را این‎گونه تعریف كرده‎اند: الایمان تمكّن الاعتقاد فی القلب مأخوذ من الامن كانّ المؤمن یعطی لما آمن به الأمن من الریب و الشك و هو آفة الاعتقاد؛[6] «ایمان تمكّن یافتن اعتقاد در قلب انسان است. ایمان از مادّه‌ی امن گرفته شده است. وجه تسمیه آن است كه گویا شخص مؤمن با ایمان از ریب و شك كه آفت اعتقاد است، ایمن می‎شود».

از این عبارت دو نكته مهم به دست می‎آید: اول این‎كه ایمان از سنخ اعتقاد و معرفت است، اما صرف معرفت نیست. ایمان معرفتی است كه به دل نشسته باشد و در قلب انسان وارد شده، وجود او را فرا گیرد، و به همین دلیل به آن «عقیده یا اعتقاد» گویند؛ زیرا باید معرفت به عقد قلب درآید و با هستی انسانی گره خورد. دوم این كه ایمان از امن است و این تسمیه از آن روی است كه انسان از آفات اعتقاد، یعنی شك و تزلزل در امان است. بنابراین ایمان با شك قابل جمع نیست، و این نكته‎ای بس مهم است كه به آن باز خواهیم گشت؛

4. در قرآن آیاتی به چشم می‎خورد كه در آن‎ها علم با كفر جمع شده است و این نشان می‎دهد ـ چنان‎كه گذشت ـ ایمان معرفت صرف نیست. مثل وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ؛[7] «با وجود یقین به معجزه بودن آن، باز آن را انكار كردند» وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ؛[8] «خدا او را دانسته پس از اتمام حجت گم‎راه ساخته» إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى؛[9] «آنان كه پس از بیان شدن راه هدایت بر ایشان باز به دین پشت كرده، مرتد شدند». در تمام این موارد علم، آگاهی، وضوح و حتی یقین وجود دارد؛ اما از ایمان خبری نیست. دقیقاً به همین دلیل باید گفت ایمان مسبوق به معرفت است، و آگاهی و علمْ شرط لازم ایمان؛ اما شرطی دیگر باید به آن افزود تا ایمان به دست آید. مرحوم علامه گاهی این شرط دیگر را «تمكّن عقیده در قلب» معرفی می‎كند و گاهی «التزام عملی» را در مفهوم ایمان دخالت می‎دهد. الایمان هو الاذعان و التصدیق بشیء بالتزام بلوازمه؛[10] «ایمان اذعان و تصدیق به یك چیز است به همراه التزام به لوازم آن». بنابراین ایمانی ایمان است كه خاستگاه آن معرفت باشد و ایمانی ایمان است كه منشأ عمل صالح باشد و عملی، عمل صالح است كه ریشه آن در زمین ایمان قرار گرفته باشد و از آن جا آبیاری شود.

حضرت علی ـ علیه‌ السّلام ـ در بیانی بسیار واضح، ایمان را از سنخ معرفت، اما معرفت قلبی معرفی می‎كند كه اقرار به زبان و رفتار دینی دو علامت آن است.

همین مضمون در پاره‎ای روایات نیز آمده است: عن علی ـ علیه السّلام ـ لا یذوق المرء من حقیقة الایمان حتی یكون فیه ثلاث خصال: الفقه فی الدین و الصبر علی المصائب و حسن التقدیر فی المعاش؛[11] «حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: انسان حقیقت ایمان را نمی‎چشد، مگر آن‎كه در او سه ویژگی باشد: تفقه در دین و صبر بر مصائب و تقدیر و تدبیر نیكو در امر معاش».

ایمان سه ویژگی به همراه خود می‎آورد: اول. باریك‎بینی و تیزبینی در امور دینی است. به عبارت دیگر شخص مؤمن هم دین و مسایل دینی ـ اعم از اعتقادی و امور عملی ـ را خوب می‎شناسد، و هم در تشخیص مسائلی كه در حیات فردی یا اجتماعی او رخ می‎دهد و تطبیق آن‎ها بر امور دینی، بینا است؛ دوم. بر مشكلات و مصائب، صبور است؛ یعنی ناگواری‎ها و دشواری‎های زندگی را هدفدار می‎بیند؛ چرا كه مشكلات یا برای تكامل انسان است، یا كاهش بار گناه را به دنبال دارد؛ سوم. این‎كه مؤمن عاقل است و در معاش خود حساب و كتاب دارد و برای امور زندگی با برنامه است؛ نه این‎كه مبتلا به روزمرگی و آنچه پیش آید، باشد. در این حدیث می‏‎فرماید: نه‎تنها مؤمن تقدیر و برنامه دارد، بلكه دارای حسن تقدیر و تدبیر است. نكته جالب توجه در این حدیث، تعبیر «ذوق ایمان» است كه اشاره به این نكته دارد كه ایمان چشیدنی و یافتنی است.

حضرت علی ـ علیه‌ السّلام ـ در بیانی بسیار واضح، ایمان را از سنخ معرفت، اما معرفت قلبی معرفی می‎كند كه اقرار به زبان و رفتار دینی دو علامت آن است. و قد سئل عن الایمان، فقال ـ علیه السّلام ـ الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاركان؛[12] «ایمان معرفت قلبی، اقرار لسانی و رفتار جوارحی است». از مجموع این مباحث بر‎می‎آید كه علم و معرفت، جزء مقوّم ایمان است؛ هرچند در مفهوم ایمان عناصر دیگری هم دخالت دارند. بنابراین ایمان، آن‎گونه كه اشاعره و مرجئه و ماتریدیه می‎گویند، صرفاً «تصدیق» نیست.[13]

هم‎چنین ایمان فقط «عمل» نیست؛ آن‎گونه كه معتزله پنداشته‎اند.[14] ایمان حلقه‌ی وصل معرفت و عمل است.

---------------------------------

[1]. بقره، 256.

[2]. طه، 70.

[3]. قصص، 53.

[4]. آل‎عمران، 101.

[5]. نمل، 14.

[6]. المیزان، ج 1، ص 45.

[7]. نمل، 14.

[8]. جاثیه، 23.

[9]. محمد، 25.

[10]. المیزان، ج 15، ص 6، و 145 و ج 18، ص 258 و 158.

[11]. بحارالانوار، ج 71، ص 85.

[12]. نهج البلاغه، خ 218، ص 1186.

[13]. ر.ك: نقل از: دائرة المعارف اسلامی، Iman، ج 3 ، ص 1170؛ مكدرموت، اندیشه‎های كلامی شیخ مفید، ترجمه‌ی احمد آرام، ص 302؛ اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، 1969، ص 347؛ بدوی، عبد الرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم للملایین، جزء اول، ص 626؛ رازی، فخر الدین، المحصل، بیروت، مكتبة دارالتراث، ص 567؛ التفسیر الكبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 25؛ تفتازانی، شرح المقاصد، قم، انتشارات شریف رضی، ج 5، ص 181 به بعد؛ جعفریان، رسول، مرجئه، تاریخ و اندیشه، ص 41.

[14]. ابن حزم، الفصل فی الملل، ج 3، ص 230؛ ایزو تسو، فهم ایمان در كلام اسلامی، فصل سوم؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الكلام، ص 538؛ قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسة، بخش 1384، ص 707 ـ 701؛ مقالات الاسلامیین، بخش 1969، ص332 ـ 329، احمد امین، ضحی الاسلام، ج 3، ص 63.


نوشته ی: دکتر محمد تقی فعالی

فرآوری: شکوری_گروه دین واندیشه تبیان