تبیان، دستیار زندگی
تنها مرد بازمانده‏ی یک کشتی شکسته به جزیره‏ی کوچک خالی از سکنه‏ای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد؛
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آتش امید

آتش امید

تنها مرد بازمانده‏ی یک کشتی شکسته به جزیره‏ی کوچک خالی از سکنه‏ای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد؛ اما هر چه روزها افق را به دنبال یاری‏رسانی از نظر می‏گذراند، کسی نمی‏آمد.

سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره‏ها کلبه‏ای بسازد تا خود را از عوامل زیان‏بار محافظت کند و دارایی‏های اندکش را در آن نگه دارد.

وقتی اوضاع خراب می‏شود، ناامید شدن آسان است. ولی نباید خودمان را ببازیم، چون حتی در میان درد و رنج، دست خدا در کار زندگی‏مان است.

اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود. به هنگام برگشتن دید که کلبه‏اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می‏رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده بود و همه چیز در حال سوختن بود. از شدت خشم و اندوه در جا خشکش زد. فریاد زد: «خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟»

صبح روز بعد با صدای بوق یک کشتی که به ساحل نزدیک می‏شد از خواب پرید. کشتی آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: «شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟»

آنها جواب دادند: «ما متوجه علامتی که با دود می‏دادی شدیم!»

وقتی اوضاع خراب می‏شود، ناامید شدن آسان است. ولی نباید خودمان را ببازیم، چون حتی در میان درد و رنج، دست خدا در کار زندگی‏مان است. پس به یاد داشته باش دفعه‏ی دیگر اگر کلبه‏ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دود برخاسته از آن، علامتی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک می‏خواند.

ریتا استریک‏لند

شاهد نوجوانان

تنظیم: خرازی

*****************

مطالب مرتبط

افسون

بپا مغرور نشی

شام و ناهار هیچی!

آفتاب لب بام

قاتل

عیدهایی که شکلات شدند

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.