تبیان، دستیار زندگی
افسر پلیس یک خودرو را که از چراغ قرمز رد شده بود، متوقف کرد و از راننده پرسید: «چراغ قرمز را ندیدی؟» راننده گفت: «چرا جناب! چراغ قرمز را دیدم، شما را ندیدم.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قندونمک!
نوشابه

معلم: «مواد تشکیل دهنده نوشابه را بگویید.»

شاگرد: «آب دارد، گاز دارد و تلفن ندارد.»

دایناسور

به یک نفر عکس دایناسور را نشان می‏دهند و می‏پرسند: «شما به این چی می‏گویید؟»

شخص پس از چند دقیقه فکر کردن جواب داد: «ما غلط می‏کنیم به این چیزی بگوییم.»

برف شادی

یک نفر رفت عروسی، برف شادی ریختند سرما خورد.

غذا

مشتری: «پیش‏خدمت برای من ترشی بیاورید.»

پیش‏خدمت: «غذاهای ما خودشان ترشیده‏‏اند.»

سکه

یک پنج تومانی در دست آدم خسیس عرق می‏کند.

خسیس: «هر چه گریه کنی خرجت نمی‏کنم.»

قاشق

دکتر: «این همه قاشق توی معده شما چه کار می‏کند؟!»

 بیمار: «خودتان گفتید روزی یک قاشق بخورید.»

مشق

اولی، «می‏آیی بازی کنیم؟»

دومی، «وقت ندارم. باید بروم به پدرم کمک کنم مشق‏هایم را بنویسد.

کفش

مرد خسیس پس از سی سال وارد کفاشی می‏شود و می‏گوید: «سلام من باز هم آمدم.»

چراغ راهنمایی

افسر پلیس یک خودرو را که از چراغ قرمز رد شده بود، متوقف کرد و از راننده پرسید: «چراغ قرمز را ندیدی؟»

راننده گفت: «چرا جناب! چراغ قرمز را دیدم، شما را ندیدم.»

تنظیم :خرازی

مطالب مرتبط

بیا با هم بخندیم

گل لبخند برای تو

لبخند بزن دوست من!

یک ماجرای بامزه

بیا با هم بخندیم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.