گاو حسن
اتل مثل توتوله، یه بوی خوب به دماغ گاو حسن رسیده.
گاو حسن سرش را زیر انداخته و دنبال بوی خوب راه افتاده و رفته. رفته و رفته تا به سینی سبزه که توی سفره بوده، رسیده. سبزه را که بو کرده، دلش غش رفته و آب دهانش راه افتاده. نشسته و تا ته سبزه را خورده!
ماهی سفره گفته: سفرهی هفت سین بی سبزه کی دیده؟
سنبل و سکه گفتن: هفت سینما، یه سینش کمه.
گاو حسن خجالت کشیده و ماع ماع کرده.
سمنو و سرکه گفتن: ماع ماع که برای حسن سبزه نمیشه. حسن از سر کار بیاد، سفرهی بیسبزه را که ببینه، میشینه و غصه میخوره.
گاو حسن با خودش گفته: باید یه کاری کرد تا حسن آقا نیومده ... و تندی دویده و دویده و دویده، همه جا را دنبال سبزه گشته تا به زن کردی رسیده.
زن کردی تنهایی روی ایوان نشسته و گلدان سبزهاش را نگاه میکرده.
گاو حسن گفته: ماع ماع، زن کردی! گلدونتو میدی حسن آقا غصه نخوره؟
زن کردی گلدانش را بو کرده، برگهاش را ماچ کرده، آبش هم داده و گفته: خیله خب، باشه!
حسن آقا خسته و کوفته از سر کار که برگشته، گلدان سبزه را توی سفزهی هفتسینش دیده.
حسن پرسیده: چه قشنگه! این از کجا اومده؟
گاو حسن جواب داده: ماع ماع، زن کردی داده.
حسن گفته: خودش کجا مونده؟
گاو حسن گفته: ماع ماع، تنهایی لب ایوانش نشسته.
حسن گفته: تنهایی که بده! و هفت سینش را بار گاوش کرده و راه افتاده و رفته. در خانهی زن کردی را زده. زن کردی گفته: بفرمایید تو، قالی کرمان پهنه.
زن کردی قالی را توی ایوان پهن کرده، رویش هم سفرهی هفت سین حسن را چیده.
آن طرف سفره گاو حسن نشسته، این طرفش حسن و زن کردی نشستن.
خستگی از تن حسن آقا در رفته، تنهایی از دل زن کردی رفته، گرسنگی هم از شکم گاو حسن راهش را کشیده و رفته...
لاله جعفری
تنظیم: خرازی