درود پیامبر بر درخت و زمین
گفتن حق و حقیقت به این راحتی هم که تصور میشود نیست. چرا که باید شرایط زمان و مکان و افراد مختلف در نظر گرفته شود و آنگاه حرفی گفته شود تا نتیجه مثبت بدهد .
در روایتی آمده است که روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) خواستند که حضرت علی(علیهالسلام) را به یمن برای ماموریتی بفرستند که بین مردم آنجا صلح و دوستی برقرار کند.
حضرت علی(علیهالسلام) میفرماید که به پیامبر عرض کردم: ای رسول خدا! جمعیت آن مردم بسیار است و در بین آنها کسانی هستند که عمری از ایشان گذشته، حال این که من جوان هستم .
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: علی! نگران نباش در نزدیکی یمن که به گردنه "افیق" رسیدی، بایست و با صدای بلند بگو:
«ای درخت، ای کلوخ، ای زمین! محمد(صلی الله علیه و آله) فرستاده خدا بر شما درود فرستاده است.»
توصیه پیامبر را به خاطر سپردم و به سوی یمن حرکت کردم. همین که بر فراز گردنه "افیق" رسیدم و بر مردم یمن اشراف پیدا کردم، ناگهان دیدم که آنها با نیزههای برافراشته و کمانهای آماده به دست، به سمت من حمله کردند و من بنا بر توصیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با صدای بلند فریاد کشیدم:
«ای درخت، ای کلوخ، ای زمین! محمد(صلی الله علیه و آله) فرستاده خدا بر شما درود فرستاده است.»
در این هنگام شنیدم که؛ درخت و کلوخ و زمین همگی یک صدا به لرزه در آمده و گفتند:
«بر محمد(صلی الله علیه و آله) فرستاده خدا، و بر تو درود.»
شنیدن این صداها لرزه بر اندام یمنیها انداخت و زانوهایشان سست شد و سلاحها از دستهایشان بر زمین افتاد و همگی با سرعت به صورت آماده باش به سمت من آمدند. من نیز در میان ایشان صلح و دوستی برقرار کرده و به مدینه بازگشتم. (1)
سلام و درود خالصانه ما نیز نثار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت اطهرش
پینوشتها:
1- بحارالانوار، ج 17، ص 371.
تنظیم تبیان، گروه دین و اندیشه، هدهدی .