نمیدانم می توانم یا نه؟
نمیدانم میتوانم این كار را تمام كنم یا نه؟
- خیلی ممنون که وقتتان را در اختیار مجله «ادبیات داستانی» قرار دادید. با این مجله که آشنا هستید. مخاطبان آن، اهل رمان و داستان هستند. در کتاب «فرهنگ آثار» هم انواع رمانها و داستانها معرفی و منتشر شده است.
- بله. از آغاز پیدایش کتاب تا سال 1990، هر کتابی که منتشر شده در این اثر، معرفی شده است.
- ایده ترجمه این اثر را بفرمایید. چون علی الظاهر، یک حلقهای برای شکلگیری و پیدایش کار تشکیل شده که در نهایت شما به عنوان سرپرست و مسئول گروه انتخاب شدهاید.
- جمعآوری این کتاب، در شورای کتاب سروش پیشنهاد شد. گویا آقای احمد صمیمی این کار را پیشنهاد کرده بودند. دوره مهندس فیروزان بود. اعضای آن دوره انتشارات سروش، الان عضو فرهنگستان هستند. آقای نجفی، آقای سعادت، آقای صمیمی بودند. من آن زمان در دانشنامه جهان اسلام کار میکردم. همان موقع که این اثر، مطرح شد، من از آنجا استعفا داده بودم. صحبت کرده بودند و مرا دعوت کردند. آقایان هم به عنوان هیئت علمی با من همکاری کردند. من همه مترجمان مهم زبان فرانسه را دعوت کردم، و خودم را کشیدم کنار. حق انتخاب را مطلقاً در اختیار آنها قرار دادم. نمونههایی را که پیدا میکردم پیشنهاد میدادم. ترجمه میکردند و میدادم دست آقایان. اینها کار را میدیدند. عملاً کارها تصفیه شد. خیلیها از من دلخور شدند. بعضی دوستانم را از دست دادم. ولی کار به دقت انجام شد.
بعد ترجمهها شروع شد. ترجمهها را هم ویرایش میكردیم. خود این پروسه، کلی طول کشید. شش جلد فرهنگ، دست من بود؛ که همه اینها را باید زیراکس میگرفتیم. آلفابتیک ایرانی میکردیم و تیتر پیشنهاد میدادیم. البته روش ما در مورد کتابهای ترجمه شده، این بود که اگر ترجمه آن دقیق و درست است ادا در نیاوریم و آن را عوض نکنیم. امّا عنوان کتابهای ترجمه نشده را خودمان میدادیم. یعنی بهترین ترجمه مطابق با اصل عنوان را مینوشتیم.
- پس تحقیقاتی هم راجع به اینکه کدام اثر، ترجمه شده یا خیر، انجام میدادید؟
- میدانستیم که کدام اثر ترجمه شده و حتی چه سالی این کار انجام شده است. همه، دور و بر هشتاد ساله بودیم؛ و از جوانی با این مسئله سر و کار داشتیم. امکان نداشت که کتابی ترجمه شده باشد و ما نفهمیده باشیم. البته، بعد از عوض شدن مهندس فیروزان، هر کسی که میآمد، یک سلیقهای داشت. مثلاً آقای «شعر دوست» کمك میکردند که کار زودتر در بیاید. ما طرح ریخته بودیم که کتابهای ترجمه شده را لیست کنند و مشخصات آن را زیر آن بنویسند. این کار البته انجام نشد. چون کار ما خیلی طول کشید و مدیران هم حق داشتند.
- چند درصد این کتابها ترجمه شده؟ میتوانید نسبتی را بگویید؟
- تازگی لیست درآوردیم. حدود پانصد، ششصد تا از این آثار ترجمه شده است.
- از بیست هزار تا؛ بله؟
- بله. فرصتی پیش آمد و دادیم دوستان این کار را کردند و لیست درآوردند.
- ترجمههای مکرر از یک اثر هم، هست؟
- بله، متأسفانه هست. داریم روی سایت کتابخانه ملی مطالعه میکنیم. من صورت خام قضیه را از حافظهام درآوردم. این لیست باید تکمیل شود. حافظه من ششصد عنوان را جواب میدهد. ولی ممکن است به هزارتا برسد. همکارمان خانم بیات دارد روی لیست کار میکند. که باید به نتیجه برسیم. مجلدات این فرهنگنامه، تک تک دارند تجدید چاپ میشوند. جلد اول و دوم و سوم تجدید چاپ شده. جلد چهارم و پنجم و ششم هم که تجدید چاپ شود، ما باید یک بار اینها را با هم تجدید چاپ کنیم.
الان امکان چاپ مثل قدیم نیست. کامپیوتری است. امیدوارم در یک تجدید چاپ کلی، این لیست، تکمیلتر شود.
- شما از چهرههای شناخته شده ترجمه هستید. سالها کار کردهاید. نکته این است که اگر تعداد آثار مکرر ترجمه شده در این لیست، بسیار زیاد باشد (یعنی یک اثر، چند بار ترجمه شده باشد) باید بگوییم این کار خدمت به نهضت ترجمه است یا آن را آسیب نهضت ترجمه بدانیم؟
- این دو جنبه دارد. مثلاً بازار آثار پائولو کوئیلو که اصلاً معلوم نیست کی هست، گرفته؛ و هر کسی این آثار را ترجمه میکند. من کار خودم را میگویم «طاعون» اثر آلبر کامو را، یکی به صورت ناقص ترجمه کرده بود. بعد یک خانم استاد دانشگاه، خیلی دقیق آن را ترجمه کرد. البته فارسی سلیس و خوبی در اثر دیده نمیشد. من آن را ترجمه کردم؛ و ماجرای تجدید ترجمه «طاعون» آلبر کامو ، تمام شد. تا به حال هم به چاپ نهم رسیده است. یک وقتی ضرورت است که یک کتاب درست ترجمه شود؛ و تا به ترجمه دقیق نرسیده، اشکال ندارد که دوباره ترجمه شود. اما مثلاً ماجرای اشتفان دیثرویث که در جوانی ما مد شده بود و حتی دو ـ سه نفر به اسم او کتاب ساختند و فروختند؛ اینها آفتهای ترجمه هستند.
- آن طور که در مقدمه «فرهنگ آثار» آورده شده، محققان ایتالیایی و فرانسوی روی آن کار کردهاند. آیا متن اصلی آن هم به این دو زبان، کار شده است؟
- گویا به زبان ایتالیایی هم کار شده؛ که من آن را ندیدهام. ما فرانسه آن را گرفتیم. انگیزهای برای ترجمه زبان ایتالیایی وجود نداشت. چون زبان فرانسوی، مترجمان بیشتری دارد.
من واقعاً اگر مترجم آلمانی به قدر کافی داشتم، کاری مثل «کیند رز» را در میآوردم. چون سیستم این کتاب، الفبایی آثار نیست؛ الفبایی اسم نویسندههاست. تولد، وفات، اهل کجا بودن و عنوان تمام آثار نویسنده را ذکر میکند. حجمش هم بیشتر است. چون مقالههای آن مفصلتر است. به نظر من، کیند رز خیلی از «فرهنگ آثار»، مفیدتر است. ولی نمیشد ما چنین کاری را انجام بدهیم. چون همان طور که مترجم ایتالیایی به قدر کافی نداریم، مترجم آلمانی هم نداریم. اما مترجم فرانسه، به قدر کافی هست.
- با توجه به اینکه دایرةالمعارفهای گستردهای در جهان هست ـ چه ادبی و چه موضوعات دیگر ـ انتخاب این فرهنگ به طور خاص، دلیلی داشته، یا کارهای دیگری از این دست هم در جهان انجام شده است؟
- نه، کم انجام شده. ما اول با «فرهنگ آثار» برخورد کردیم و دیدیم قابل ارائه است؛ و امکانات ترجمه آن بود. نقصی در آن بود. یکی اینکه در سالهای 50 درآمده بود و تجدید چاپ نشده بود. سال 94 بود که من رفتم پاریس که تجدید نظر شده آن درآمد. تا آن وقت، تجدید نظر روی آن انجام نشده بود. من به آقای شعردوست خبر دادم؛ و ایشان دستور دادند و کتاب را خریدیم. کارها را از نو شروع کردیم. مطالب ایرانی اسلامی این اثر، حدود دویست تا بود. که ما این را کنار گذاشتیم. چون واقعاً این حجم کم، توهینآمیز بود. الان داریم شش جلد دیگر کار میکنیم.
- اصلاً فرهنگ اسلامی ـ ایرانی داریم؟ تا به حال کار شده است؟
- بله. برای هر کتاب به اندازة اهمیتی که دارد، حجم مقاله خاصی را در نظر گرفتهایم. آثار البلاد و احوال ناصرالدین کاشانی و ... را داریم کار میکنیم. البته من این را گناه فرنگیها نمیدانم. آثار این چنینی تا به حال کار نشده، که آنها هم جمعآوری کنند. وقتی این کتاب، در بیاید، میتوانند راجع به آثار اسلامی ـ ایرانی هم کار کنند.
من تجربه زیادی دارم. کار کردهام. اینها از خدا میخواهند که بنویسیم. و این کار، تا حد زیادی، این نقص را جبران میکند.
- این نوع دایره المعارفها ـ که جامع بسیاری از آثار غیر ادبی و علمی هستند، و حجم بالایی دارند و کار بسیاری را میطلبند ـ مخاطبانشان چه گروهی هستند؛ و نبود این آثار چه جای خالیای را در محافل عمومی ایجاد میکند؟ به طور کلی، جایگاه این نوع آثار در دنیا، کجاست؟
- جایگاه این آثار، در درجه اول کتابخانه است. یعنی کسی که میخواهد مراجعه کند و دنبال اطلاعاتی راجع به آثار خاصی میگردد، میآید به کتابخانه مراجعه میکند. این آثار، کتابخانهای هستند. گروهی دیگر محققین، مترجمان و ناشران جهان سوم هستند، که با آثار جهانی تماس ندارند. آنها میتوانند بنشینند، مطالعه کنند، و برای ترجمه، کتاب انتخاب کنند.
وقتی ناشر دولتی یک اثر را نشر میکند، معمولاً کتاب در انبار میماند. در حالی که بعضاً کتابهای خوبی هم هستند. باز هم سروش یک ناشر دولتی خوب است. چون کتابهایش در انبار نمیمانند.
الان با اینکه سروش یک انتشارات دولتی است، دو هزار نسخه از اثر را منتشر کرده؛ و احتمالاً در چاپ بعدی هم، دو هزار نسخه دیگر به چاپ خواهد رسید. این تیراژ، بسیار پایین است. مردم از وجود چنین اثری خبر ندارند. در سطح دانشگاهها هم، چنین کتابی را نمیشناسند. ناشر خصوصی، از این بابت، قدر پولش را میداند و روی اثر، تبلیغ میکند. اما سرمایة درآوردن هر کتابی را ندارد. ولی مثلاً سروش، سرمایه زیادی برای چاپ این کتاب گذاشته است.
آن طور که شما اشاره کردید حدود یک چهلم این آثار فهرست شده در اثر، ترجمه شدهاند. و البته، مترجمان میتوانند همه این آثار را بخوانند. اما برای کسی که ترجمه نمیداند، فقط خواندن یک چهلم از کل این تعداد اثر امکانپذیر است.
گاهی در یک متن، اسم کتابی میآید؛ ولی مترجم، که در حال ترجمه کتاب یا مقاله است، نمیداند که این اثر، چه مشخصات و ویژگیهایی دارد. به این فرهنگنامه مراجعه میکند، و از سردرگمی نجات پیدا میکند. در بسیاری از موارد، دیدهام که به «فرهنگ آثار» ارجاع دادهاند. گاهی راجع به یک کتاب بحث میکنند. این کتاب هم ترجمه نشده است. فرد میماند که چه باید بکند! به اطلاعات مندرج در «فرهنگ آثار» و مقالاتی که در آن مندرج شده مراجعه میکند. در واقع، کاربرد این اثر، در اینجا مشخص میشود.
- اسم اثر چیست؟
- «معرفی آثار مکتوب ملل جهان از آغاز تا امروز» است.
- این اثر، طبعاً نمیخواهد همه آثار مکتوب را در بر بگیرد. بلکه گزیدهای از آن را در بر میگیرد. نکته این است که در بین تعداد بیشمار آثار منتشره، ملاک گزینش شما چه بوده است؟
- مسئله، اهمیت کتاب است. جمالزاده یک داستان به اسم «شاهکار» دارد. نویسندهای داستانی مینویسد و فکر میکند که شاهکار است. وقتی به کوهی میرسد، میگویند این، شاهکار شاهکارها است.
کتابی که اهمیت خودش را پیدا کرد، میرود جزو آثاری که باید معرفی شود. البته حرفی که شما میزنید، مرا به فکر وا میدارد. گمان میکنم توجه به آثار ادبی بیشتر بوده. به ادبیات، هنر نمایش، نمایشنامه، رمان، شعر و ... توجه بیشتری شده است. حق انتخاب مترجمان هم به تناسب نوع آثار بوده. آثار علمی را مرحوم «احمد آرام» ترجمه کرده و آثار فلسفی را «دکتر طباطبایی» کار کردهاند.
اینکه چرا زبان کل آثار، یکسان نشده هم، در مقدمه آمده که، زبان فلسفه اصلاً متفاوت است و دلیلی ندارد که با زبان مربوط به دیگر آثار، یکسان شود.
بله، در این دایره المعارف، بیشتر آثار مدرن را من و خانم مهشید نونهالی و آقای نجفی ترجمه کردیم. آثار متعددی در زمینههای مختلف هست، ولی غلبه آن، با ادبیات است.
- آیا ملاک انتخاب کتابها، شهرت آن بین ملل و بین کتب دیگر بوده؟ اگر این طور بوده، آیا شهرت، ملاک درستی برای انتخاب است؟
- ما کار کوچکی کردیم، که به جایی نرسید و بعید هم نیست در جلد اول، خاتمه پیدا کند. یک دایرةالمعارف هنر ادبیات درآوردیم. تصمیم داشتیم در ده جلد آن را در آوریم. ولی به دلیل گرفتاریهای اداری، به گمانم به همان جلد اول خاتمه پیدا کند.
آن کار، مرا برای «فرهنگ آثار» هم هشدار داد. ما برای «فرهنگ آثار» گفتیم چه کسانی مناسب هستند؟ چهارصد نفر از اساتید دانشگاه، متخصصین، دانشمندان اهل حرفه را برای انتخاب کردیم. این کار با چنان دقتی انجام شد که مثلاً هر کسی متخصص نوشتن مقالهای است که باید بنویسد. مقاله ابن سینا را و مقاله ابن عربی را عثمان یحیی نوشته. این طور انتخاب کردهاند. این، بهترین راه قضیه است. اتفاق اهل فن بوده و شاید راه گزینش دیگری نبوده. چون حدود بیست نفر از اهل فن، از متخصصین و اساتید دانشگاه جمع شدهاند و این چهارصد نفر را انتخاب کردهاند.
- یکی از کارهایی که در چنین دایرةالمعارفهایی انجام میشود، تعریف خلاصة کتاب است. این کار را برای کسانی که ذهنشان با اثر آشنا نیست، انجام میدهند و اثر را اجمالاً تعریف میکنند. از کتاب، نثر و سبک آن تعریف میکنند و یک شمای کلی از آن را ارائه میدهند. به عقیده شما، ذهنیت، دانش و سلیقه افراد میتواند به تعریف از اثر سایه بیندازد؟
- طبعاً این اتفاق میافتد. این مقالهها هم ایدهآل نیستند. یک کتابی که خودم ترجمهاش کردم و آن را میشناسم و چند سال از عمرم را تلف کردم، مال نیمه اول قرن میلادی است. وقتی شرح آن را در «فرهنگ آثار» دیدم، زیاد خوشم نیامد. یك مطالبی را به ناچار به آن اضافه كردم. چیزی كه نوشته میشود میتواند نوشته یک فرد معمولی باشد یا نوشته یکی از آن چهارصد نفری که معرفیها را نوشتند.
- دخالت ذهنیت آدمها، به چه نحوی در کار، ظاهر میشود؟
- قضاوت قطعاً هست، ولی طوری نیست که آزار بدهد.
حتی در دیدگاه آدمها هم میشود چنین چیزی بروز پیدا کند. مثلاً اگر کسی دیدگاه ماتریالیستی داشته باشد، به دیدگاه الوهی کمتر میپردازد.
آنها میدانند که مطلب را به چه کسی بدهند. چون سرپرست کار هم یک نفر نیست. اساتید دانشگاهها هستند. مقالههای ماتریالیستی را دست ماتریالیستها میدهند. ما آثار مارکس و لنین را هم به مرحوم پوینده دادیم. چون علاقهمند بود؛ و ترجمه خوبی هم کرد.
- اشاره کردید به اینکه تعداد دویست اثر ایرانی ـ اسلامی فقط در این فهرست بوده. این موضوع نمیتواند دلیل بر همان ذهنیت ضد ایرانی ـ اسلامی مؤلفان اصلی باشد؟
- ذهنیت نبوده؛ منبع نداشتهاند که کار کنند.
- از کجا میدانید؟
- میدانم.
- الان بسیاری از نسخ خطی ایرانی ـ اسلامی ما در کتابخانههای آمریکا و فرانسه است. یعنی به نظر شما، در بین آن چهارصد نفر محقق، نمیتوانستند پنج نفر محقق اسلامی را جمع بکنند؟ آنها اگر بخواهند، حتی میتوانند ده نفر را انتخاب کنند.
- البته این کار انجام شده. وقتی میدهند مقاله ابن عربی را عثمان یحیی که بزرگترین محقق ابن عربی در دنیاست، بنویسد، پس معلوم میشود کار حساب شده بوده. آنها تجربههای خود را به کار میگیرند.
- آنها روی کتاب اصرار ندارند. آن، دایرةالمعارفِ عمومیِ منتخب است. سی جلد است. همه مطالب را هم نیاورده. در چهار جلد اسامی را آورده، و بقیه سی جلد، مطالب برگزیده است.
پس، اگر کسی بخواهد کتابی را انتخاب کند، فقط باید از داخل آن، دنبال کتاب مورد نظر بگردد.
- البته، به همه کتابها هم نپرداخته. ممکن است حتی به پنج هزار جلد هم نپرداخته باشد.
- بهتر نیست که اگر قرار است هزینهای بشود و بودجهای برای تحقیقات صرف شود، محققان و اندیشمندان خودمان روی کار، نظارت داشته باشند؟ بهگونهای که مثلاً اگر میخواهند در بحث فلسفه کار کنند، با همان فلسفه علمی مورد نظر و مقبول خودمان کار کنند؟
- این کار، عملاً انجام شده. دایره المعارف بزرگ اسلامی، خیلی کار بزرگی است. الان سیزده ـ چهارده جلد آن درآمده. ولی به چهل-پنجاه جلد خواهد رسید. مقالههای متوسط هم در آن هست. اما کار بسیار جالبی است. کتابخانه دایره المعارف بزرگ اسلامی، یکی از کتابخانههای بزرگ مملکت است. افراد بسیار بزرگی کتابها و کتابخانههای خود را به آنجا بخشیدهاند. از این کتابها دارد استفاده میشود. مقالاتی نوشته شده و نوشته میشود. ما نباید بیش از حد، انتظار داشته باشیم. دوره دایره المعارف نویسی در مملکت ما شروع شده؛ و این بسیار مهم است. اهمیت دایره المعارف بزرگ اسلامی، خیلی زیاد است. مقدماتی لازم است که دارد انجام میشود.
- در عنوان کتاب «فرهنگ آثار» نوشته شده «معرفی آثار مکتوب ملل جهان از آغاز تا امروز»، اما اشاره نشده که فرهنگ یهودی، مسلمان، مسیحی و ... را در بر میگیرد یا خیر؟ وقتی به درون کتاب مراجعه میکنیم، نشانهای از ایرانی بودن را در اثر نمیبینیم. در میان این همه آثاری که فرهنگ ملتهای جهان را ساختهاند، خبری از اسلام و ایران نیست. مگر ما جزو ملل نیستیم؟
- ما الان وضعیت دنیا را میدانیم. شكی در این نیست که تعللّهایی وجود دارد. ولی حقیقت قضیه این است که ما قصدمان، اول این بود که هر دو کار را با هم انجام بدهیم. یعنی در هم ادغام کنیم. گفتند کار عقب میافتد. شما کار خودتان را بکنید. شاید هم بهتر شد که با هم ادغام نشد. یک مطلب دیگر هم هست؛ و آن اینکه ما «کیند رز» را به خاطر جهان سوم خریدیم. مقالههایی که از این اثر درآمده، دربارة آثار ادبیات ترکیه، ادبیات جهان عرب و ...، بسیار مفصل است. حتی از مقالات این اثر هم بهتر است. مرحوم دکتر محمدعلی مولوی، عجیب کمک کرد به ما؛ و در ظرف سه ماه، با سرطان روده، ورپرید. حیف شد!
دکتر مولوی در این «فرهنگ آثار» ایرانی ـ اسلامی، یک مقاله درباره آداب الصلاة امام خمینی نوشته؛ که شیرینترین مقالة این فرهنگ است. یادتان باشد، اگر دستتان رسید ـ در جلد یکم است ـ آن را بخوانید. دربارة آداب الصلاة نمیشود مطالب شیرین نوشت. ولی این مقاله، بسیار زیباست. بالاخره کاری که از دست ما بر میآید، همینهاست.
- به نظرم میرسد که غرب نمیخواهد به دوران قرون وسطی که علم و دانش در آن دوران به وسیلة مسلمانان رشد و نمو کرد، بپردازد.
- نمیدانم. من قبل از اینکه به اینجا برسم، یک زمانی این مسئله را برای مکتبهای ادبی مطالعه میکردم. خیلی چیزها خواندم. آثارشان هست. توماس قدیس وقتی از ابن سینا حرف میزند، «استاد استاد» میگوید. آنها این مسئله را نمیتوانند کتمان کنند. غرب با فرهنگ خودش به وسیله جهان اسلام آشنا شده؛ و شکی در این نیست.
البته آن ترجمهها، ترجمه از ترجمه بود. گاهی خودشان هم نمیفهمیدند؛ ودوباره ترجمه میکردند. وقتی ابن سینا میگوید: «فلان اثر ارسطو را نمیفهمیدم، تا وقتی که کار فارابی را خواندم»، نشان میدهد که ترجمهها ایدهال نبوده. این، یک آشنایی با علم جهان بوده که اول ما با آن، آشنا شدیم. در آن دوره، غربیها در حال آدمکشی بودند. خوشبختانه آثار یونانی در بیزانس (رم شرقی) متمرکز شده بود و رم غربی که فاتح شده بود و یونان را فتح کرده بود، کوچکترین توجهی به فرهنگ یونان نداشت. فقط فاتح بود. تا وقتی که سلطان محمد فاتح، قصر امپراطور را روی سرش خراب کرد. دانشمندان آن دوره، کتابها را زدند زیر بغلشان و فرار کردند؛ و تازه فهمیدند که این فرهنگ آنهاست که در حال از بین رفتن بوده؛ و توانستند ترجمههای مجدد بکنند. در تمام آن مدت، از روی ترجمههای ما، حتی، آثار ارسطو را میخواندند.
- توجه به شکوفایی علم و دانش در قرون وسطی ـ از طریق مسلمانان ـ چقدر در این اثر لحاظ شده است؟
- بیشتر، خود آثار مطرح است. ما از خود آثار صحبت میکنیم. الان حضور ذهن ندارم. جلد اول فعلاً آماده شده و هنوز خیلی کار داریم. آقای سمیعی در حال ویراستاری كار است. قرار بود حالا كه من كارم در «فرهنگ آثار» تمام شده بروم. آقای سمیعی گفتند: «حالا بمان». و من ماندم.
اینها یک عده نویسنده جوان تربیت کردند. کسانی که در فرهنگستان و .... کار میکنند. سفارش کار به آنها داده میشود. از آن کتابخانهها استفاده میکنند، تحقیق میکنند، و مینویسند. کار به دست آقای سمیعی میرسد. ایشان ویراستار قهاری است، که کار را به خوبی ویرایش میکند.
- به نظر میرسد در این موقعیت، شما باید نظارت کنید. یعنی گروهی از جوانان که برای این کار تعلیم دیده و تربیت شدهاند، جمع شوند و کار کنند تا آرزوهای شما در زمینه ترجمه، محقق شود.
- من مدتی درس میدادم. پنج ـ شش سال در فرهنگسرای نیاوران، در حوزه هنری و ... تدریس کردم. تا وقتی که پسرم مرد. مرگ او، مرا داغان کرد. دیگر حوصله درس دادن و این کارها را ندارم. از من گذشته است.
- مجموعه شاگردان شما چطور؟ آنها در این زمینه کار میکنند؟
- هر کدام از آنها در رشتههای تئاتر و نمایش درس خواندند و دکتر شدند. نصرالله قادری دوره اول تدریس، شاگرد من بود. ولی این کاری که آقای آل داوود و سمیعی میکنند، بهترین کار است.
لااقل در حوزه این طور است که میگویند ما در طول تاریخ، اصول اربع داشتیم. موضوع کتاب دزدی بوده که مثلاً از چهارصد عنوان کتاب حدود چهار عنوان باقی مانده است.
- موضوع سرقت ادبی بوده که برخی میگویند یهودیها بردهاند. شما هم حتماً متوجه این قضیه شدهاید که برخی از کتابها نیست.
- بله. در شرح بعضی از کتابها نوشتهایم که خود کتاب، موجود نیست. این را باید آقای آل داوود جواب بدهد. باید قرار بگذارید و مصاحبهای ترتیب بدهید تا جواب سؤالهایتان را بگیرید.
- در کتابخانههای خارجی این اطلاعات را میتوان به دست آورد، که مثلاً این آثار ربوده شده در کجا هستند؟
- دقیقاً نمیدانم. وقتی میخواهم جوابی بدهم، باید اطلاعات کامل و دقیقی ارائه بدهم. در این مورد، چیز زیادی نمیدانم.
- با توجه به اینکه کار ترجمه هم انجام میدهید، در حال حاضر چیزی در زمینه ادبیات داستانی و داستان و رمان در دست ترجمه دارید؟
- یکی دو کتاب داشتم که وزارت ارشاد، آنها را متوقف کرده. یک کتاب «تاریخ رمان مدرن» داشتم. «چشم انداز ادبیات جهان» را داشتم. هشت جلد بوده که اوایل انقلاب، به اسم «سرگذشت ادبیات جهان» ساعت نه شب از رادیو پخش میشد. همه اینها ناقص مانده است. یکی دو رمان درباره ژوزف كَسل هست که دربارة وضعیت کشور افغانستان است. ماجرای بُزکُشی و داستان سوارکاران است... یک چنین چیزی است. اینها ناقص مانده؛ و فعلاً این کار واجبتر است. نمیدانم که میتوانم این را تمام کنم یا نه.
- کار خیلی ارزشمندی است و امیدواریم که در این کار موفق باشید. ان شاءالله جزو باقیات الصالحات حضرت عالی محسوب بشود.
احمد شاکری
تنظیم : بخش ادبیات تبیان