تبیان، دستیار زندگی
قصه، به عنوان یكی از انواع ادبی، با سرعتی شگفت‌انگیز در آمریكای لاتین پیشرفت كرد، هرچند اشغالگران اسپانیایی طبق عادت مرسوم خود، پس از كشف این قارة جدید، قصه‌نویسی را تحریم كردند تا راه رشد و نمو تخیل سی‍ّال را متوقف سازند و جامعه سرخ‌پوستان را كه صاحب....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رئالیسم جادویی در آمریکای لاتین(1)

اشاره:

 جادویی

پژوهش نقد فلسفی با توجه به مفهوم رئالیسم تقلیدی و ارزشهای زیباشناختی غربی كه قبلا‌ً به آن اشاره كردیم، نویسندگان و هنرمندان آمریكای لاتین را از نظر فرهنگی و ایدئولوژیكی به هنر و ادبیات ما (جهان سوم) بسیارنزدیك دانسته و آن را به دو بخش اساسی تقسیم كرده‌اند:یكی از آنها روند طبیعی است كه تأثیر «زولا» را از ناحیه نظری تجربه می‌كند و دیگری بحث دربارة رئالیسم ویژه خود آن است، كه بنا به فطرت وخصلت انسانی و فرهنگی و اجتماعی شكل جدیدی از اشكال رئالیسم راپایه‌گذاری كرد، كه در نگاه اول به نظر می‌رسد متناقض است، اما در حقیقت این تأثیر مفهوم عادی و وارد كردن عنصر دیالكتیك در تركیب آن و تأكید برعوامل حقیقی فعال درون آن است و آن رئالیسم جادویی است كه در این مبحث به آن می‌پردازیم.

قصه، به عنوان یكی از انواع ادبی، با سرعتی شگفت‌انگیز در آمریكای لاتین پیشرفت كرد، هرچند اشغالگران اسپانیایی طبق عادت مرسوم خود، پس از كشف این قارة جدید، قصه‌نویسی را تحریم كردند تا راه رشد و نمو تخیل سی‍ّال را متوقف سازند و جامعه سرخ‌پوستان را كه صاحبان اصلی آن سرزمین بودند به سوی خرافات و تبلیغ مسیحیت بكشند. با این همه این قصه بود كه منفجر شد ـ طبق تعریف حرفه‌ای رایج، نزد منتقدان كنونی، در میدانهای ادبی كه بیانگر،چه‌بسا برای نخستین‌بار، ستیز ادبی متضاد را كه از جهان سوم می‌گویندسرچشمه گرفت و به بازارهای آمریكای شمالی و اروپا راه یافت، نه به عنوان یكی از كالاهای شگفت و خارق‌العاده كه روزی روزگاری بازار آن كساد خواهدشد، بلكه به عنوان یك موفقیت حقیقی در میدان ادبیات جهانی و روندی جوان كه با خون تازه‌ای در رگ ادبیات پیر و فرسوده جاری شد.قبل از اینكه به بررسی پدیده‌های این پریكارد رئالیستی نو در قصه بپردازیم لازم است كه نگاهی به شعر بیفكنیم. شاعران بزرگی از این سرزمین برخاسته‌اند، كه سه تن از آنها برندة جایزة نوبل شده‌‌اند. آنها با تلاش خود توانستند جهانی با تخیل ناب و كشف رئالیسمی دیگر، كه با رئالیسم عادی و ملموس متفاوت بود، بیافرینند كه گسترة آن در ژرفای زمین، مثل دانه‌های نامرئی كه از آن شكوفه‌های جهانی حسی و واضح می‌روید و اگر طبیعت شعر در آفرینش تصاویر تخی‍ّلی و رمزی متمركز است در آمریكای لاتین سرچشمه‌گرفته از یك منبع و آن اسطوره است كه به عنوان مجمع رمزها و تجلی آنها با هم است. اسطوره، اندیشه‌ای است در مجموعه‌ای از تصاویر به هم پیوسته كه خواننده می‌تواند به نتایج آن هنگامی كه بر بلندای توصیف‌ناپذیر، بر كرانه‌های معانی واژه‌ها پیش از آنكه در چاه سكوت بیفتد برسد.

نخستین شاعر اسطوره‌ای كه در كشاكش مستقیم این آتش سوزان واقعیت زنده نسوخت و به وسیله سایه هنری دیگری به نام رؤیا حمایت شد، پابلو نرودا ، شاعر بزرگ شیلی است كه در جهت دفاع از انقلاب شیلی، اسطوره‌ای است. پس ازاساطیری چون چه‌گوارا و آلنده انتظار می‌رفت كه نرودا جایگاهی متعصبانه نه تنها در رابطه با رئالیسم بلكه دربارة دیگر مكاتب نیز به ویژه در رابطه با تعهدات ژرف ایدئولوژی و سیاسی خود اتخاذ كند، ولی او در یكی از تحلیلها و بررسی های بلند اخیر خویش1 اعلام كرد به بودن رئالیسم ایمان دارد و عنصری تعیین‌كننده در شكل گرفتن دیدگاه ادبی است به طور هم‌زمان رئالیسم را به عنوان یك مكتب رد می‌كند و به نظر او، در حد متقاعد كردن، رمز، ضرورتش و اهمیتش را از زمانی كه در ادبیات فرانسه نشئت گرفت تا كنون از دست نداده است، چرا كه رمز یكی از قواعد ابداع شعری است، و اگر رمز به عنوان یك مكتب شناخته شده است، در حد تعبیر موفق، گنجینه بزرگ رموز است. بدین ترتیب «نرودا» به طور كلی خود را به عنوان ضد مكتب‌گرایی معرفی می‌كند و از نظر او رئالیسم بیانگر جزئی زنده در نگاه خل‍ّاقانه است، ولی به عنوان توصیفی هنری ثمری جز آشفته كردن شگفت و غریب برای واقعیت است؛

 جادویی

همان‌گونه كه رمزیت به ارزان كردن رؤیا منتهی شد. بدین ترتیب رئالیسم ورمز اجزایی جداناپذیر از حركت ادبی پویا شدند، تا آنجا كه در بسیاری ازسطوح به هم می‌آمیزند، ولی شعارهای مكتبی صرفا‌ً بیانگر اشباحی از دوره گذشته هستند و تكیه بر آنها یعنی از دست دادن آن اطمینان لازم در عملیات تكاملی خلاق است، به گونه‌ای كه نرودا معتقد است حركات هنری و موسیقی دارای زندگی خاص هستند، رشد می‌كنند، ثمر می‌دهند، سپس تحلیل می‌روند و از هم پاشیده می‌شوند و در آنجا مقاومت هر حركت فرهنگی ضرورتی ندارد، چرا كه همیشه رشد و مرگ را یك‌جا در خود دارد. بنابراین او رئالیسم را مدرسه‌ای سترگ می‌داند كه از نظر شكلی به زندگی انسان در ادبیات و هنرهای تجسمی مربوط می‌شود و پس از اینكه آثار بزرگ خلق شد جدای از پدیده‌های زشت و سقوط نیست. نرودا به شدت به تعیین گزینه می‌تازد و تأكید می‌كند ادبیات یك تجربه شخصی ژرف است كه در ابعاد زمانی و واقعیت و رؤیا غرق می‌شود، تا آنجا كه باید این مواد را كنار بگذاریم تا جایگاه حقیقی خود را پیدا كند و نقش خود را با نیازهای آتشین درونی هنرمند از یك سو وضروریات عصر دیگری كه در آن زندگی می‌كند از سویی دیگر، تطبیق دهد. این نقد نظری رئالیسم كه نرودا و دیگر شاعران آمریكای لاتین بر آن تأكیدمی‌كنند.

بنابراین ما نمی‌توانیم موضوع را، به بهترین شكل ممكن، گونه‌گونه‌های اقلیمی رئالیسم بنامیم مگر آنكه نقدی پویا و نو، كه مبادی نخست از آن غافل نمی‌ماند و با عناصر بومی خاص آن اقلیم توانمند شود.وقتی به پدیده‌های هنری دیگر آمریكای لاتین مراجعه می‌كنیم می‌بینیم كه رئالیسم، با تأویلات متعددش، قوی‌ترین مكتبی است كه در قرن حاضر توانایی به تصویر كشیدن اصیل خاص خود را داراست. ما می‌توانیم آن پدیده‌ها را درابعاد گسترده‌ای لمس كنیم، قبل از هر چیز از نقاشیهای دیواری سترگی كه ریبیرا و اسكیروس در مكزیك كشیده‌اند تا قصه‌های انقلابی آن كشور و تئاتر طبیعی در آرژانتین آغاز می‌شود و رگ اصلی یا ستون پایه ادبیات آمریكای لاتین نمایشگر رنگ خاص خود را دارد كه به دنبال واقعیت دیگری است كه در پس این واقعیت ظاهری ملموس پنهان است، بی‌آنكه حساب از دستش در برود و بابن‌مایه رنگی متمایز این منطقه كه از پشتوانه‌ای استوار از یك فرهنگ جمعی، سرخ‌پوستی، اروپایی، آفریقایی، بهره می‌برد تا رنگ ناب اصیل خود راپیدا كند.2

اگر تخیل خل‍ّاق در هر ادبیات بر عناصر رئالیسم كه از اشكال محدود تغذیه می‌كند تا به كاركردی تصویری كه شخصیت هر نویسنده یا شاعری را متمایز كند تبدیل شود، این تمایز در ادبیات آمریكای لاتین فراتر از به خدمت گرفتن عادی مواد محدود در آفرینش هنری می‌رود، تا آنجا كه در تخیل غلوآمیز پیش می‌رود، به گونه‌ای كه از روند ویژگیهای رئالیسم ملموس، خارج ‌می‌شود تاانسان را در رویارویی با محیط خود تجسم می‌كند، این ادبیات در جوهر خودبه دایره‌های كوچك تخیل و انتقال رئالیسم و تحلیل روابط غیر عادی ونامرسوم بسنده نمی‌كند، با این حال در همین رئالیسم به شكلهایی دست می‌یابد كه اگر رؤیایی باشد با هیچ عنصر عادی مرسوم نمی‌میرد و كاری می‌كند كه تخیل اغراق‌آمیز یا فانتزی در خود واقعیت زندگی و نقش خیال آن را كامل می‌كند و جهانی نو كه درون آن مظاهری موضوعی برای واقعیت پهلوبه‌پهلوی اسطوره خرافی است به وجود می‌آید. و بدون شك درون طبیعت زندگی آن منطقه از جهان و شرایط طبیعی و انسانی‌اش آتش ‌سوزانی نهفته است، چنانچه آندره برتون ، پایه‌گذار مكتب سوررئالیسم آن را لمس كرده ومی‌‌گوید: «آنچه كه اروپا بعد از جنگ جهانی او‌ّل به عنوان یك مكتب نظری مطرح كرد صدها سال قبل، انسان معمولی مكزیكی و پ‍ِرویی، در زندگی روزمره‌اش با آن زندگی می‌كرد.

 جادویی

لویی اشتراوس، ناقد بزرگ آنترپولوژی معاصر، در پژوهشهای خود كه آن را تفكر اولیه می‌نامد بین دو عامل اساسی دین و اسطوره قائل می‌شود. دین تأكیدی است بر طبیعت انسانی3 كلید اصلی ادبیات آمریكای لاتین در مفهوم اسطوره متجل‍ّی می‌شود. رئالیسم تاریخی را هر روز زندگی و ابعاد جدیدی را به طور مستمر كشف می‌كند. بنابراین نمی‌توان اسطوره را از واقعیت جدا كرد به طوری كه یكی از بزرگان نقد، در این باره می‌گوید: «مشاركت دائم این دو در میدان و گستردگی آگاهی آن است و این ویژگی مانند برچسبی بر انسان در مقابل متافیزیك كه بر كرانه دیگری است قرار می‌گیرد و بدین ترتیب اسطوره حقیقی درمان اصلی انسان و تكیه‌گاه او در روابط جهانی است. » و آمریكا ـ حتی قبل از كشف، جایگاهی زنده و تازة رویش اشكال تخیل در پیوند جادو و اساطیر و معتقدات خرافی بوده است كه واكنش ملل خاص خود را در تفسیر وقایع و پدیده‌ها نشان می‌دهد و به‌‌رغم این نگرش به واقعیت از محدودة ادبی، تجاوز كرده و پدیده‌هایی به وجود آمده كه اكنون به آن رئالیسم جادویی می‌گویند. بعضی از نویسندگان در مرحله مقدماتی تكامل فرهنگی در آمریكای لاتین آن را بازتاب ملل این منطقه می‌دانند و آن را واقعیت خیالی نامیده‌‌اند و به ناگزیر در آنجا نوعی تداخل بین دو اصطلاح به وجود آمد،چرا كه امكان تمایز بین آن دو را به ما می‌دهد، چرا كه اصطلاح او‌ّل برای كارهای ادبی، تعبیری است از نگاه تكوین جادویی به جهان، نگرشی نه تاریخی كه محدودة بین حیات و جماد. یا بین فرهنگ و طبیعت را از بین می‌برد، تاآنجا كه اشیا و ظواهر، ویژگیها و توان خاصی كسب می‌كنند و ما شاهد ب‍ُعدی از این واقعیت گذشتة متكی بر مبادی عقل و منطق و قوانین سببی هستیم.در حالی‌كه ما واقعیت خیالی را می‌بینیم كه از درون نگرش معقول و علمی به جهان نشئت می‌گیرد و دوباره به سعی و تلاش شخص باز می‌گردد كه خیال خود را موظّف به بررسی دربارة بالاترین ابزار آگاهی برای تعبیر خویش می‌كند و كشف واقعیتی كه حواس او با آن برخورد می‌كند، چرا كه این تنها راه مطمئن رسیدن به شناخت منطقی و دلواپسیهای متافیزیكی با هم است.

بنابراین آنچه كه مورد نظر ماست همان وظیفه اسطوره است كه اسلوبی برای شناخت واقعیت و زندگی است و به طور هم‌زمان شیوة كشف و تأویلی در ادبیات است و در اینجا لازم است كه به بعضی عناصر اساسی در آرای دو تن از بزرگان حول وظیفه اسطوره اشاره‌ای داشته باشیم. یانگ و الیاد هر دو بر این عقیده‌اند كه عنصر اسطوره‌ای از نظر جوهری با عنصر تاریخی و اتفاقاتی كه رخ می‌دهد در یك خط پیوسته‌اند و راه بازگشتی وجود ندارد متفاوت است، چراكه خارج شدن از تاریخ و بازگشت به وقایع زیربنایی به شیوه‌ای كه هدفش كشف توان دائمی در زندگی و كائنات است.و اگر انسان اولیه با اسطوره زندگی می‌كرد برای این بود كه زندگی و مرگ وآن گرفتاریهایی كه از جنگ و گرسنگی و كاری كه انجام می‌داد مدام بایدتكرار می‌كرد رنگی از انعطاف‌پذیری داشت كه آن را «سرنوشت» نامیده‌اند.

ولی انسان امروز، اساسا‌ً تاریخی، نیاز به خلق اساطیر و تكیه به آنهادارد تا به وجودش معنی بخشد و از درون آن در برابر جبر تاریخ مقاومت كندو حتی از آن تجاوز كند، پس تغییر شهرها و ساختن اشیا مادی و معنوی، حتی رؤیاها و خیالاتش، و تحویل آنها به اساطیرش كه وظیفه مشتركی دارند همان توقف ارابة زمان است.و از اینجا باید ب‍ُعد و تحلیل جایگاه انسان امروز از زمان را آشكار سازد تا مفهومی قانع‌كننده از نقابها و ماسكهای رفتاری اسطوره خود بدهد و دراین میان بعضی نویسندگان آمریكای لاتین بر این باورند كه از هر روی این عناصر، یعنی شعر و اسطوره در فرافكنیهای خود بر زمان، مرتبه‌ای خاص قائل‌اند كه همیشه گذشته را آینده می‌دانند چرا كه در بیشتر اوقات حاضراست و از این ب‍ُعد الیاد دربارة یك هنرمند بزرگ می‌گوید: او به بازسازی جهان باز می‌گردد هرچند كه زمان و تاریخی وجود نداشته باشد و به همین

دلیل شبیه انسان اولیه می‌گردد5، و صرفا‌ً به عنصر اسطوره در ادبیات ازنگاه آفرینشی، بسنده نمی‌كند، بلكه شامل خوانندگان نیز می‌شود، چرا كه اواقدام به قطع رابطه با اتفاقات رخ داده و فرار از زمان می‌كند و برانتقال حوادث، منازل و اشخاص به الگوهایی ثابت یا ساختمانهای بلند، برواقعیت‌ِ زنده می‌كند.

جادو

بنابراین، طبیعت اساطیری ادبیات آمریكای لاتین دلیلی برای باقی ماندن دربدویت خویش نیست. بلكه بر عكس، دلیلی بر رشد و پیشرفت و تحو‌ّل آن است،چرا كه اسطوره، به اعتقاد توماس مان ، اساسا‌ً حیات و هیكل وجود‌‌ِ بی‌زمان است و اگر رنگ تقد‌ّس می‌گیرد نشانة آن است كه زندگی در پشت خطوط ناخودآگاه، جریان دارد و امروز به گونه‌ای است كه نویسنده طبق عادت به زندگی به شیوه‌ای اسطوره‌ای و الگویی نگاه می‌كند چرا كه توانمندیهای هنری او به طور قابل ملاحظه‌ای گسترش یافته است، به طوری كه ملكات او بر اساس تلقی و احساس تقویت می‌شود، پس اگر در این جهت اهمال كند هیچ قدرتی به دست نمی‌آورد مگر در مرحله‌ای متأخرتر، چرا كه «اگر اسطوره در تاریخ انسان بیانگر مرحله ابتدایی و بدوی و بكر باشد پس در زندگی فردی مرحله‌ای پ‍ُربار و باشكوه، به وجود می‌آورد6 و بدین ترتیب دلیل رشد ادبیات امروزآمریكای لاتین همان كشف ارزشهای اسطوری و تواناییهای آن، برای كسب طبیعت متعالی در موضوعها و شخصیتهایی است كه بازتاب آن، نتیجة فرهنگ و روشنگری زنده و نه زمانی كه او را وادار به خلق دوبارة واقعیت وجود به عنوان یك اسطوره مجسم است.

بعضی پژوهشگران بر این عقیده‌اند كه آمریكای لاتین، دارای تاریخ نیست بلكه چیزی را باید یافت كه نه عنوان یك شخص، بلكه باید به آن ویژگیهای مهمی اشاره كرد و آن فقدان تاریخ و طبیعت اسطوره‌ای برای حوادثی است كه درون آن است از آنجا كه آنها شناختی از ساكنان اصلی این سرزمین یعنی سرخ‌پوستان و تهاجم اسپانیا را در تاریخ گذشته و آشفته‌اش نمی‌شناسند، در حالی كه اولیها در زمانه‌ای می‌زیستند كه متكی بر تكرار حوادث طبیعی و اجتماعی به شكل جبری بوده است، در حالی كه اسپانیاییها نیز، به تصورات لاهوتی درون مسیحیت در قرون وسطی، وابسته بودند و هر دوی این تصورات، ریشه‌ای عمیق در وجدان ملتهای آمریكای لاتین دارند و چگونگی نگرش آنها را به واقعیت تعیین می‌كند و آنهایی كه در آنجا زندگی می‌كردند از كشاورزی پرسیدند كه مكان مشخص آنها كجاست، او پاسخ داد: نزدیك است و آنها رفتند ورفتند و پیش از آنكه به آنجا برسند دانستند كه آن كشاورز نمی‌تواند به آنها دروغ گفته باشد، ولی تصور او از مكان و زمان، از دیدگاه جوهری با مامتفاوت است، دوری یا نزدیكی نزد او، ارزشی ندارد و آنها كه جشن مرگ وهم‌زیستی با ارواح و طبیعت هنری كه این هم‌زیستی حس تجسمی ژرفی را كه درتصورات آیینی او دیده‌اند، می‌دانند كه اسطوره جزئی از وجود آنها درزندگی مرگ است و آن تخیلی كه آن را در اشیا مجسم می‌كنند واقعیت است و نهیك موهبت زودگذر برای هنرمندان است و این درست‌تر چیزی نزد ساكنان اینمنطقه از جهان است.

ادامه دارد ....


پی‌نوشت ها :

1. Guibert, Rita, Seitevocesde Americalatina. Mexico, 1974, p.71

2. Xirau, Ramom, Americalatina em su Literatura, Mexico, 1974, p. 184.

3. Strauss, Levi, Elpensamiento Salvaje. Trad mexico, 1975, P. 17.

4. Jesi, Furio, Literaturaynito. Trad. Barcelona. 1972, p. 57.

5. Vadivieso, Jaime, Realidady Ficcion en Lation ـ America, Mexico, 1975, p. 68.

6. Mann, Tomas, Essays, Newyork, 1957, P.317.


دکتر صلاح فضل/ترجمه: قاسم غریفی

تنظیم: بخش ادبیات تبیان