تبیان، دستیار زندگی
4 آبان 1343 مقدمه كاپیتولاسیون در ایران عكس العمل امام خمینی قدس سره ترور حسنعلی منصور نخست وزیر لغو رسمی كاپیتولاسیون در جمهوری اسلامی ایران پی نوشتها مقدمه كاپیتولاسیون تلفظ فرانسوی از واژه یCapitulationمی باشد. این واژه د...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

احیاء كاپیتولاسیون در ایران

4 آبان 1343

مقدمه

كاپیتولاسیون در ایران

عكس العمل امام خمینی قدس سره

ترور حسنعلی منصور نخست وزیر

لغو رسمی كاپیتولاسیون در جمهوری اسلامی ایران

پی نوشتها

مقدمه

كاپیتولاسیون تلفظ فرانسوی از واژه یCapitulationمی باشد. این واژه دارای معانی مختلفی از جمله تسلیم شدن، سازش كردن، گذشت كردن، تنظیم كردن قرارداد یا مشخص كردن عناوین و شرایط یك عهدنامه است. در رم باستان كاپیتولاسیون به سوگندنامه امپراتوران گفته می شد. این لغت در اصطلاح امروزی به عهدنامه یا قراردادی اطلاق می شود كه میان كنسول ها و نمایندگان دولت بیگانه در كشور میزبان، منعقد می شود تا به موجب آن، اختیاراتی فراتر از قوانین كشور میزبان به آنان اعطا شود.

كاپیتولاسیون در حقیقت همان حق قضاوت كنسولی است كه قضاوت نهایی راجع به اقدامات یك تبعه خارجی در كشور دیگررا بر عهده ی قوانین آن كشور نمی داند، بلكه بر عهده ی قوانین دولت متبوع این فرد می باشد. این گونه حقوق و امتیازات كه به اتباع خارجی در یك كشور داده می شود، در واقع یك امتیاز استعماری است. زیرا برای اتباع یك كشور خارجی در كشوری كه مقررات كاپیتولاسیون را پذیرفته است، مصونیت قضایی ایجاد كرده و آنها را از تعقیب و مجازات اعمال خلاف خود در كشوری كه مرتكب جرم یا خلاف شده اند، مصون می دارد. این قراردادها، گاهی از این هم فراتر رفته، حقوق و امتیازات دیگری از قبیل معافیت های گمركی و مالیاتی یا حق مالكیت و فعالیت های تجارتی برای اتباع بیگانه قائل می شود.(1)

بهانه و دلیل عقد قراردادهای كاپیتولاسیون بین كشورهای اروپایی، ممالك آسیایی و آفریقایی این بود كه مراجع قضایی، این كشورها را برای رسیدگی به دعاوی اتباع خود صالح نمی دانستند و یا ادعا می كردند كه اتباع آنها فقط در صورتی حاضرند در این كشورها كار كنند كه تحت حمایت قوانین خود باشند. (2)

كاپیتولاسیون به استثنای بعضی كشورهای كوچك مانند عمان به تدریج ملغی شده است. از جمله در ژاپن در سال 1899، در تركیه در سال 1923، در تایلند در سال 1927، در ایران در سال 1928، در مصر در سال 1937 و در چین در سال 1943 لغو گردیده است. (3)

كاپیتولاسیون در ایران

مقررات كاپیتولاسیون برای اولین بار در سال 1828 میلادی، به موجب عهدنامه ی تركمنچای به كشورمان تحمیل شد. به دنبال تحمیل این قرارداد كشورهای اسپانیا، فرانسه، آمریكا، اتریش، بلژیك، یونان، ایتالیا، انگلیس، هلند، دانمارك، سوئد، سوئیس، آرژانتین، مكزیك، شیلی و برزیل درخواست چنین حقی را كردند.

این قرارداد در سال 1921، از طرف شوروی جهت نشان دادن حسن نیت به همسایگان به طور یك جانبه لغو گردید. به دنبال این اقدام مجلس ششم شورای ملی نیز تحت فشار اقلیت تحت رهبری مرحوم سید حسن مدرس در یكی از نخستین اقدامات خود لایحه ی كاپیتولاسیون را در اردیبهشت 1306 (مه 1972) لغو كرد و متعاقباً وزارت خارجه ی ایران نیز به تمامی دولت هایی كه اتباعشان از مزایای كاپیتولاسیون استفاده می كردند، یك سال مهلت داد تا قراردادهای جدیدی را باایران به امضاء برسانند. (4) به این ترتیب در 19 اردیبهشت سال 1307 شمسی (هشتم مه 1928 میلادی) با پایان گرفتن یك سال مهلت مقرر برای دولت های خارجی، مردم ایران پایان یك قرن پیمان ظالمانه ی كاپیتولاسیون را در تهران و شهرستان ها جشن گرفتند.

در سال 1343، رژیم پهلوی درصدد احیای كاپیتولاسیون برآمد. روز 21 مهر 1343، لایحه ی استعماری كاپیتولاسیون باردیگر در مجلس شورای ملی (مجلس بیست و یكم) تحت نام «لایحه ی اجازه به مستشاران نظامی آمریكا برای استفاده از مصونیت سیاسی و اجتماعی و معافیت های مصرح در قرارداد وین » به تصویب رسید. این مصوبه یكی از بزرگترین خیانت های رژیم شاه به ملت ایران بود كه یك سال پس از فاجعه ی 15 خرداد 42، شكل گرفت و زمینه ساز تبعید حضرت امام خمینی قدس سره به خارج از كشور گردید. لایحه ی استعمار كاپیتولاسیون، پس از توطئه مربوطه و به برگزاری رفراندوم قلابی «شاه و مردم» و تصویب لایحه ی «انجمن های ایالتی و ولایتی» كه هر دو با موضع گیری قاطع امام قدس سره خنثی و بی اثر ماندند، نقشه ی جدیدی بود كه آمریكایی ها به وسیله ی رژیم پهلوی برای تحقیر مردم ایران طراحی كرده بود.

دوام رژیم شاه بستگی به حضور مستشاران آمریكایی در ایران داشت. از این رو شاه حاضر به اعطای هر گونه امتیازی به آنان بود . به ویژه آن كه برای اجرای سریع اصلاحات اقتصادی و سیاسی مورد نظر كاخ سفید، زیر فشار آمریكا قرار داشت. از این رو پیشنهاد تصویب كاپیتولاسیون كه در اسفندماه سا ل 1340، از طرف سفارت آمریكا در تهران به دولت وقت ایران داده شد، در 13 مهرماه 1342، بدون سر و صدا در كابینه ی امیراسدالله علم مورد تصویب قرار گرفت و در مرداد سال 1343، نیز سنا آن را تصویب نمود. سپس در 21 مهرماه حسنعلی منصور نخست وزیر وقت آن را به مجلس برد و نمایندگان نیز آن را تصویب كردند.

عكس العمل امام خمینی قدس سره

امام خمینی قدس سره در پی تصویب این لایحه ی روز چهارم آبان 1343، كه مصادف با میلاد حضرت فاطمه علیها السلام بود، این خیانت رژیم شاه را مورد حمله شدید قرار دادند، و چنین(5) فرمودند:

«انا لله و انا الیه راجعون – من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار كنم، قلب من در فشار است. این چند روزی كه مسایل اخیر ایران را شنیده ام، خوابم كم شده (گریه ی حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی، روزشماری می كنم كه چه وقت مرگ پیش بیاید (گریه ی شدید حضار) ایران دیگر عید ندارد (گریه ی حضار) عید ایران را عزا كرده اند (گریه ی حضار) عزا كردند و چراغانی كردند، عزا كردند و دسته جمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی كردند، پایكوبی كردند. اگر من به جای اینها بودم، این چراغانی ها را منع می كردم. می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند، بالای سر خانه ها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایكوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایكوب كردند.

قانونی در مجلس بردند در آن قانون اولاً ما را ملحق كردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق كردند به پیمان وین! كه تمام مستشاران نظامی آمریكا با خانواده هایشان، با كارمندهای فنی شان، با كارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر كس كه بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی كه در ایران بكنند مصون هستند، اگر یك خادم آمریكایی، اگر یك آشپز آمریكایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور كند، زیر پا منكوب كند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاه های ایران حق ندارند محاكمه كنند! بازپرسی كنند! باید برود آمریكا! آن جا در آمریكا ارباب ها تكلیف را معین كنند! دولت سابق این تصویب را كرده بود و به كسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس شورا و در آن جا صحبت هایی كردند، مخالفت هایی شد، بعضی از وكلا هم مخالفت هایی كردند. صحبت هایی كردند، لكن مطلب را گذراندند. با كمال وقاحت گذراندند، دولت با كمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری كرد. ملت ایران را از سگ های آمریكا پست تر كردند، اگر چنان چه كسی سگ آمریكایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می كنند، اگر شاه ایران یك سگ آمریكایی را زیر بگیرد، بازخواست می كنند و اگر چنان چه یك آشپز آمریكایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ كس حق تعرض ندارد، چرا؟ برای این كه می خواستند وام بگیرند از آمریكا، آمریكا گفت این كار باید بشود...»

امام در بخش دیگری از فرمایشات خود، خطاب به رژیم پهلوی گفتند:

«نظامیان آمریكایی، مستشاران نظامی آمریكایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا اگر این مملكت اشغال آمریكاست، پس چرا این قدر عربده می كشید، پس چرا این قدر دم از ترقی می زنید؟ اگر این مستشاران نوكر شما هستند، پس چرا از ارباب ها بالاترشان می كنید؟ پس چرا از شاه بالاترشان می كنید؟ اگر نوكرند مثل سایر نوكرها با آنها عمل كنید، اگر كارمند شما هستند، مثل سایر ملل كه با كارمندانشان عمل می كنند، شما هم عمل كنید...

... چه می خواهند با ما بكنند؟ این دولت چه می گوید به ما؟ این مجلس چه كرد با ما؟ این مجلس غیرقانونی، این مجلس محرم، این مجلسی كه به فتوا و به حكم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی كه یك وكیلش از ملت نیست...

ای سران اسلام! به داد اسلام برسید، ای علمای نجف! به داد اسلام برسید، ای علمای قم! به داد اسلام برسید، رفت اسلام. ( گریه ی شدید حاضرین در مجلس) ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای رؤسای جمهوری  ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلامی! ای شاه به داد خودت برس. به داد همه ی ما برسید. ما زیر چكمه ی آمریكا برویم چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! آمریكا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریكا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم پلیدتر.

اما امروز سر و كار ما با این خبیث هاست، با آمریكاست. رییس جمهور آمریكا بداند، بداند این معنا را كه منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما، امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما، یك همچنین ظلمی به دولت اسلامی كرده است، امروز قرآن با او خصم است ، ملت ایران با او خصم است.

دولت آمریكا بداند این مطلب را، ضایع كردند او رادر ایران. خراب كردند او را در ایران.

برای مستشارها مصونیت می گیرید؟ بیچاره وكلا داد زدند آقا از این دوست های ما بخواهید به ما این قدر تحمیل نكنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره در نیاورید، كی گوش داد به اینها؟ از پیمان وین یك ماده را اصلاً ذكر نكرده اند، ماده ی 32 ذكر نشده است، من نمی دانم آن ماده چه هست، من كه نمی دانم رییس مجلس هم نمی داند، وكلا هم نمی دانند، نمی دانند كه قبول كردند طرح را، طرح را قبول كردند، طرح را امضاء كردند، تصویب كردند. اما عده ای اقرار كردند كه ما اصلاً نمی دانیم چیست – آنهاهم لابد امضاء نكرده باشند – آن عده دیگر بدتر از آنها بودند، یك عده جهالند اینها.

رجال سیاسی ما، صاحب منصب های بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یكی بعد از دیگری را كنار می گذارند، الان در مملكت ما به دست رجال سیاسی كه وطن خواه دیگری كنار می گذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند كه یك سرباز آمریكایی بر یك ارتشبد ما مقدم است؟ یك آشپز آمریكایی بر یك ارتشبد ما مقدم شد؟ در ایران دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفاء می كردم، اگر من نظامی بودم، استعفاء می كردم، من این ننگ را قبول نمی كردم، اگر من وكیل مجلس بودم استعفاء می كردم.»

امام خمینی قدس سره در بخش دیگری از سخنان خود تأكید كردند:

«آقا تمام گرفتاری ما از این آمریكاست، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریكاست، این وكلا هم از آمریكا هستند، این وزرا هم از آمریكا هستند، همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمی ایستند در مقابل داد برنند؟»

ایشان در پایان خطاب به نمایندگان مجلس شورای ملی گفتند:

«شما كه وكیل ما نیستید، وكیل هم بودید، اگر خیانت كردید به مملكت خود به خود از وكالت بیرون می روید، این خیانت به مملكت است. خدایا اینها خیانت كردند به مملكت ما. خدایا دولت به مملكت ما خیانت كرد، به اسلام خیانت كرد، به قرآن خیانت كرد. وكلای مجلسین خیانت كردند. آنهایی كه موافقت كردند با این امر، وكلای مجلس سنا خیانت كردند به این مملكت، آنها وكیل نیستند، دنیا بداند، اینها وكیل ایران نیستند، اگر هم بودند من عزلشان كردم، از وكالت معزولند، تمام تصویب نامه هایی كه تا حالا نوشته اند، تمامش غلط است.»

امام خمینی قدس سره همچنین در همان روز (4/8/1343) پیام جداگانه ای انتشار دادند(6) و در این پیام لایحه ی مزبور راسند بردگی ملت ایران لقب دادند. با حمله ی شدید علیه آمریكا و انگلیس فرمودند:

دنیا بداندكه هر گرفتاری ای كه ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است. از آمریكاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریكا خصوصاً متنفر است. بدبختی دول اسلامی، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند كه مخازن پرقیمت زیرزمینی ما را به یغما برده و می برند، انگلیس است كه سالیان دراز طلای سیاه ما را بهای ناچیز برده و می برد. اجانبند كه كشور عزیز ما را اشغال كرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله كرده و سربازان ما را از پای در آوردند.

دیروز ممالك اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند، امروز به چنگال آمریكا و عمال آن. آمریكاست كه از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی می كند، آمریكاست كه به اسرائیل قدرت می دهد كه اعراب مسلم را آواره كند، آمریكاست كه وكلا را یا بی واسطه یا با واسطه بر ملت ایران تحمیل می كند، آمریكاست كه اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می داند و می خواهد آنها را از جلو خود بردارد، آمریكاست كه روحانیون را خار راه استعمار می داند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بكشد، آمریكاست كه به مجلس و دولت ایران فشار می آورد كه چنین تصویب نامه ی مفتضحی را كه تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می كند تصویب و اجرا كنند، آمریكاست كه با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید.»

ترور حسنعلی منصور نخست وزیر

حسنعلی منصور نخست وزیر وقت ایران سه ماه پس از به تصویب رساندن لایحه كاپیتولاسیون در روز اول بهمن 1343، به ضرب گلوله ی «بخارایی» عضو هیأت های مؤتلفه اسلامی در مقابل مجلس به قتل رسید.

منصور، بانی تدوین و تنظیم پیمان كاپیتولاسیون، قبلاً یكی از دیپلمات های وزارت امور خارجه بود. او فعالیت سیاسی خود را در سال 1340 و با تأسیس «كانون مترقی» كه یك مجموعه ی وابسته، با هدف تسریع اجرای اصلاحات آمریكایی رژیم شاه در عرصه ی اقتصادی بود، آغاز كرد. این كانون در سال 1342، به «حزب ایران نوین» تغییر نام داد. منصور از اعضای مؤثر لژ فراماسونری در ایران بود.

لغو رسمی كاپیتولاسیون در جمهوری اسلامی ایران

روز 23 اردیبهشت 1358، قرارداد كاپیتولاسیون در ایران رسماً لغو شد. در این روز، وزارت امور خارجه طی اطلاعیه ای اعلام كرد به پیشنهاد هیأت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون مصوب 21 مهرماه 1343، راجع به اجازه ی استفاده مستشاران نظامی آمریكا در ایران از مصونیت ها و معافیت های قرارداد وین (كاپیتولاسیون) از تاریخ 23/2/1358، لغو شد. (7)

پی نوشتها:

1- فرهنگ جدید سیاسی – محمود مهرداد – انتشارات هفته – ص 89.

2- همان.

3- فرهنگ سیاسی – فلورنس الیوت – ص 116.

4- روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی – باقر عاقلی – ج 1 – ص 230.

5- صحیفه ی نور – ج 1 – ص 102.

6- صحیفه ی نور- ج اول – ص 109.

7- روزنامه ی كهیان – 24/2/1358 – صفحه ی دوم.