بابای پلیس من
پدر من افسر راهنمایی و رانندگی است. او یک موتور بزرگ سفید دارد.
پدرم همیشه با کلاه ایمنی سوار موتور میشود. او روی موتورش بیسیم دارد.
وقتی دو تا ماشین با هم تصادف می کنند، با بیسیم به پدرم خبر میدهند تا به آنجا برود و ببیند که چه کسی باعث تصادف شده است. حتی وقتی خیابانها پر از ماشین میشود و راهها بسته میشود، پدرم میرود و با راهنمایی کردن ماشینها، راه را باز میکند. پدرم میگوید: اگر همه قوانین رانندگی را رعایت کنند، نه تصادف میشود، نه راهها بسته میشود.
کاش همه قوانین را رعایت کنند، آن وقت پدر من هم میتواند زود به خانه بیاید و خیلی خسته نشود!
برگرفته از مجله: دوست خردسالان
تنظیم برای تبیان: خرازی
***************************
مطالب مرتبط