احساس ناكامی در كودك ( قسمت اول )
كاربر محترم شما می توانید این مطلب را در شش قسمت مطالعه نمایید.
ناكامی
انسان موجودی به شدت نیازمند است . همه ی تلاش ها و جنب وجوش های او برای ارضای آن نیازها و كامروا شدن در آن وادی است. می كوشد تا كامش برآورده و مقصودش حاصل شود. ولی ارضای نیازها و برآورده شدن آنها و در نتیجه حصول سازگاری برای همگان میسر و آسان نیست. برخی از افراد از دستیابی به آن محروم می مانند ، در نتیجه دچار احساس ناكامی می شوند.بر این اساس ، ناكامی حالتی دردناك برای افراد است كه در آن آدمی خود را از دستیابی به هدف محروم می بیند و یا حالتی است كه در آن انسان در رسیدن به هدف مورد علاقه اش شدیداً به مانع برخورد می كند. البته باید دانست " ناكامی" غیر از "محرومیت" است. در ناكامی آگاهی وجود دارد و فرد می داند از چه چیزی ناكام مانده ، در حالی كه در "محرومیت" ممكن است آگاهی و اطلاعی نباشد.
ماهیت آن
درباره ماهیت ناكامی سخن از احساس محرومیتی آگاهانه و شدید است كه در اثر برخورد فرد با مانعی كه در سر راه هدف او بوده است پیش آمده و او را ناراحت و نگران كرده است ، و یا ماهیت آن ، قابل برآورده شدن نیست . روان شناسان آن را عبارت دانسته اند از تجربه پاسخ ذهنی نسبت به ایجاد مانع در راه ارضای نیازهای فردی ، و چیزی نیست جز بر نیامدن حاجتش كه طبعاً حاصل آن خشم ، احساس محرومیت و ناكامی و گاهی هم پرخاشگری است. طبیعی است كه اگر ادامه یابد ممكن است به افسردگی ، طغیان ، احساس دردمندی و حتی خشونت منجر شود.عمومیت آن
ناكامی در درجات گوناگونش حالتی است كه در همه ی افراد بیش یا كم دیده می شود ، و یا همه افراد در مراحلی از عمر و لااقل درباره مسئله ای خود را ناكام یافته اند. این امر طبیعی است ، از آن بابت كه انسان ها از نظر توان و قدرت محدود آفریده شده اند. آن چنان نبوده و نیستند كه هر چه خواسته و هوس كرده اند برایشان حاصل شود.این امر در محدوده ای خاص از زندگی و در مقطعی از عمر برای آدمی محسوس بوده و حتی می خواهیم بگوییم تا پایان عمر هم در افراد محسوس خواهد بود. هر انسانی در هر درجه ای كه - از نظر قدرت و مقام - باشد به دنبال خواسته ها و آرزوهایی است كه آنها را برآورده نخواهد یافت و طبیعی است كه در آن احساس ناكامی نماید و هم بر اثر آن لااقل طبق ذوق و بینش خود ، زندگی را آمیخته با رنج و همراه با مشكلات و گرفتاری بداند .
بخشی از این احساس هم صرفاً به خاطر عادتی است كه در طبیعت ما وجود داشته و دارد ؛ زیرا مدار فكر و روان ما سیری ناپذیر است ، و از جهت دیگر پرواز خیال در آدمی به درجه و میزانی است كه احساس ناكامی برای ما اجتناب ناپذیر است. ما به دیدار كسی می رویم ولی موفق نمی شویم ؛ خواستار پیروزی در امتحانیم ، مردود می شویم ؛ دلمان می خواهد به فلان مقصد دست یابیم ، نمی شود و ... اینها همه عامل ناكامی هستند.
علائم و نشانه های ناكامی در كودكان
1- حالات : كودكانِ ناكام و یا دارای احساس ناكامی حالاتی دارند كه اهم آنها عبارت اند از:- سرگشتگی و ملول بودن به گونه ای كه غم و تأثر از سرو رویشان می بارد.
- سكوت و كم حرفی ، به گونه ای كه به سؤالات و پرسش ها كمتر پاسخ می دهند.
- در تنهایی با خود حرف می زنند و دست و سر و اعضاء را تكان می دهند.
- دچار حساسیت هستند و با شنیدن صدای ناگهانی می ترسند و داد و فریاد راه می اندازند.
- گاهی واكنش هیجانی و كنترل نشده ای دارند و دچار گریه ، خشم و یا هیجان می شوند.
- در برابر ناكامی ها پژمرده و پریشان می شوند گویی چیز گرانبهایی را از دست داده اند.
- بالاخره در حال و وضعی قرار دارند كه گویی در حال انفجارند.
2- در رفتار: افراد ناكام رفتاری غیرعادی دارند. با دیگران بدخلقی و بدرفتاری می كنند. هرچه به دستشان برسد پرت می كنند، می اندازند، می شكنند. چنان نیروی آنان آماده انفجار است كه به هر بهانه ای اقدام به حمله می كنند و هرچه به دستشان برسد از بین می برند.
اغلب ، در حال حركت ، و در غیر این صورت در حال انزوا هستند . ممكن است سرگشته به هر سو بدوند ، بروند و برگردند. برای مسائل ناچیز سروصدا راه می اندازند و از این طریق درد ناكامی خود را موقتاً تسكین می دهند و گاهی ممكن است چنان خشمگین و عصبانی شوند كه دیگران را از خود برنجانند و یا كتك بزنند.
3- در جنبه عاطفی: ناكامی ممكن است خود را به صورت حساسیت و به دنبال آن كینه توزی ، خشم ، انتقام و پرخاشگری نشان دهد. بدین معنی كه ناكامی افق دید كودك را محدود می كند و او را وامی دارد كه برای آرامش خود رفتار پرخاشگرانه از خود بروز دهد.
پرخاشگری او ممكن است از نوع تلاش نابخردانه باشد ولی برای او تنها راه چاره است. اعصاب آرام و راحتی ندارد كه بنشیند و درست بیاندیشد ، به همین نظر از شیوه ی ارضای بَدَلی استفاده می كند. خشم و عصبانیت او همچنان مداوم است تا وقتی كه مانع از میان برداشته شود.
4- موضع گیری : مواضعی كه این كودكان در قبال مسائل و مشكلات می گیرند ، گوناگون است . ممكن است در برابر مسئله ای بایستند و اندكی مقاومت كنند تا مانع را از میان بردارند. گاهی نیز ممكن است در برابر آن زانو بزنند و به گریه بیافتند.
بسیاری از افراد در برابر یك مسئله دشوار ممكن است هدف را فراموش كنند و از رتبه و پله ای كه مورد درخواستشان بوده پایین تر بیایند و یا تغییر مسیر دهند؛ ممكن است را ه و روش دیگری در پیش گیرند و امكان دارد كه از آن بگریزند و در گوشه ای منزوی و محبوس گردند تا مشكل ، خود از میان برداشته شود.
اینان در مواردی به دیگران پناهنده می شوند و زمانی كه در سنین بالاترند ممكن است به مواد مخدر یا اعتیاد آور پناه ببرند كه این هر دو ، یك وجهه دارد و حاكی از نیاز به حمایت است . خیالبافی ها در موارد ناكامی اوج می گیرند. خواندن اشعار مأیوس كننده و یأس آور در این دوره شدید می شود.
5- احساس آنها: این افراد در موارد ناكامی های سخت ، احساس ترس و وحشت شدید دارند و این ترس ، آنها را ناراحت می كند. ترس از این كه سرنوشتشان به مخاطره افتد، ترس از این كه مبادا شأن و موقعیت خود را از دست بدهند.
گاهی این گمان و احساس برایشان پدید می آید كه امنیت لازم را ندارند ؛ از مقبولیت و توجه كافی برخوردار نیستند؛ همه چیزشان در معرض خطر و سقوط است و ... چنین امری آنها را شدیداً نگران می كند و حتی موجب بازگشت به دوران كودكی می شود تا در سایه آن آرامش و اطمینانی حاصل شود.
6- و بالاخره از نشانه های آن ارضای تمایلات تهاجمی و افسردگی است . عصبانی شدن ، احساس شكست در حل مسائل، احساس گناه ، دوری از اجتماع ، احساس كهتری ، گاهی هم سردی و بی تفاوتی از دیگر جلوه های آن است .