تبیان، دستیار زندگی
نقل احوال و اقوال اهل درد، آنها را كه نه مرد راهند، مرد می كند، مردان را شیر مرد می كند، شیر مردان را فرد می كند و فردان را عین درد می گرداند....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درد پرستی در آثار عطار

گر نداری درد، از ما وام كن...

فرید الدین محمد عطار نیشابوری

با آن كه هشت قرن از روزگار عطار می گذرد، اما هنوز آثار این شاعر دست به دست در میان علاقه مندان به متون عرفانی می چرخد و هنوز بر آثارش شرح و تحلیل نوشته می شود.

مسأله ای كه خواندن آثار عطار را بعد از قرنها برای ایرانیان دلنشین كرده، شیوه داستانگویی این شاعر در اشعارش است. عرفان و عشقی كه عطار در آثارش مورد استفاده قرار داده چنان جذاب است كه حتی روح حافظ و مولوی را هم درگیر كرده است.

بسیاری از حكایات مولوی قبلاً در آثار عطار یا سنایی آمده است، اگر چه سنایی نخستین كسی است كه عرفان را به صورت جدی در شعرهایش آورده، اما عرفان او زاهدانه است، در حالی كه عرفان عطار نوعی عرفان ذوقی است.

عطار حتی نسبت به عرفای شاعر پیش از خود ابتكاراتی دارد؛ مثلاً به جای «مقامات» از «وادی ها» استفاده می كند (معنی وادی همان بیابانهای سنگلاخی است). به همین دلیل مراحل هفت گانه سلوكش با طلب و شوق آغاز می شود و با عشق ادامه پیدا می كند. در همین راستاست كه وادی های این شاعر، «ذوقی» و عاشقانه اند

منتقدان و شاعران پس از او، این وادی ها را «هفت شهر عشق» نامیده اند.

در اشعار عطار كششی وجود دارد كه روح انسان را از نیازهای مادی دور می كند و به مرتبه كمال می رساند. عشق در آثار عطار متبلور شده؛ او از عشق آن چیزی را می خواهد كه انسان را به حق می رساند و حقیقت را پیش چشم انسان مجسم می سازد.

به نظر عطار، عشق لازمه وجودی هر سالك است. عشق مرحله ای است كه سالك باید در آن بسوزد تا تمام ناخالصی هایش پاك شود و «من» وجودی اش را از بین ببرد. در این مرحله باید جان به كف و خونین جگر و سرباخته رفت

دیدگاه عطار درخصوص عشق در حكایات او به خوبی نشان داده شده است.

به نظر عطار، عشق لازمه وجودی هر سالك است. عشق مرحله ای است كه سالك باید در آن بسوزد تا تمام ناخالصی هایش پاك شود و «من» وجودی اش را از بین ببرد. در این مرحله باید جان به كف و خونین جگر و سرباخته رفت؛ در مختار نامه اش هم تأكید می كند:

عطار

اول قدم از عشق سرانداختن است

جان باختن است و با بلا ساختن است

در نگاه عاشقانه عطار با شاعران قبل و بعدش تفاوتهایی دیده می شود. شاعران قبل و بعد عطار معتقد بودند، تفاوت میان انسان و فرشته، «عشق» است؛ انسان عشق را پذیرفته، اما فرشتگان نپذیرفتند؛ همچنان كه حافظ می گوید:

فرشته، عشق نداند كه چیست ای ساقی

بخواه جام و گلابی به خاك آدم ریز

اما عطار خلاف این مسأله را می گوید؛ او معتقد است فرشتگان هم مثل انسانها عاشق خداوند و اگر عشق نداشتند، این گونه حول عرش الهی نمی گشتند. چیزی كه انسان دارد و فرشته ندارد از نظر عطار «درد» است.

قدسیان را عشق هست و درد نیست

درد را جز آدمی در خورد نیست

درد تو باید دلم را درد تو

لیك نه در خورد من در خورد تو

ساقیان خون جگر در جام كن

گرنداری درد، از ما وام كن

كفر، كافر را و دین دیندار را

ذره ای دردت دل عطار را

به همین خاطر ماسینیون می گوید:

  1. اشعار عطار، عشق است و درد است و خون.

تا نگردی مرد صاحب درد، تو

در صف مردان نباش، مرد تو

هر كه درد عشق دارد، سوز هم

شب كجا باید قرار و روز هم

آرامگاه عطار

دكتر زرین كوب در كتاب «صدای بال سیمرغ» می گوید:

  1. «درد، درد، درد؛ این كلمه ای است كه هرگز از زبان عطار نمی افتد. آن را بارها در دیوان، در تذكرة الاولیا و مثنویات خویش بر زبان می آورد، یا بر زبان اشخاص روایات و قصه هایش می گذارد.»

این مورخ و اسلام شناس می افزاید:

  1. «این درد فردی نیست. درد جسمانی هم نیست، چیزی روحانی، انسانی و كیهانی است. در همه اجزای عالم هست، اما انسان، انسان انسان ظلوم جهول بیش از تمام كائنات به آن شعور دارد. همه اجزای عالم به انگیزه آن در پویه اند. پویه شان به سوی كمال است. درد شوق طلب است، احساس نقص است، رؤیت غایت است و بنابراین درد نیست؛ درمان است. درمان نقص، درمان دور افتادگی از كمال.»

عطار در دیباچه تذكرة الاولیا خاطر نشان می كند:

  1. «نقل احوال و اقوال اهل درد، آنها را كه نه مرد راهند، مرد می كند، مردان را شیر مرد می كند، شیر مردان را فرد می كند و فردان را عین درد می گرداند.»

بدین گونه پیداست كه عطار درد را نسخه درمان می داند. او می گوید:

گفت ای دردی كه درمان منی

جان جانی، كفر و ایمان منی

با این نسخه است كه عطار می خواهد «درد» اهل عصر را كه «بی دردی» است، درمان كند و هیهات كه بتوان همه خلق را با یك چنین نسخه ای درمان كرد.

«نقل احوال و اقوال اهل درد، آنها را كه نه مرد راهند، مرد می كند، مردان را شیر مرد می كند، شیر مردان را فرد می كند و فردان را عین درد می گرداند.»

عطار سعی دارد تا به خواننده حالی كند كه با این درد، می توان از بی دردی رست.

آن چه باعث شد عطار، عشق را با درد در آثارش بیاورد و این دو عنصر را همیشه با هم همراه كند، این است كه عطار معتقد بود درد بی درمان علاجش آتش است. خودش در جایی می گوید:

  1. «زمان بسیار باید بگذرد تا جان انسان بویی از خدا ببرد. اگر از پیشگاه حضرت باری دستور رسد، شرح آن سفر را باز خواهم گفت و اگر از آن سفر كتابی شعر بنویسم، هر دو عالم را از آن منور سازم.»


خدیجه زمانیان

تهیه و تنظیم برای تبیان : مریم امامی