كیفیت شهادت همسر مختار
سال شصت و ششم هجری است. شهر كوفه شاهد قیامهایی بوده و هست. قیام عبداللّه بن عفیف اَزْدی به دفاع از حقانیت حسین شهید و افشای چهره كریه ابنزیاد و امام گمراهش یزید، قیام توّابین به خونخواهی دخترزاده پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جبران گناه خویش در ترك یاری وی و اینك قیام مختاربن ابی عبیده ثقفی به خونخواهی حسینبن علی(علیهماالسلام).
مردان و زنان بسیاری كه بعد از عاشورای سال شصت و یك هجری سخنان گرم و آتشین امام سجاد(علیهالسلام)، زینب كبری(سلام الله علیها) و فاطمه دختر امام حسین(علیهماالسلام) را در كوفه شنیده بودند، به عمق فاجعه پی برده و خویشتن را در گناهی بزرگ و خسرانی عظیم میدیدند و از آن روز، بذر خونخواهی امام حسین(علیهالسلام) پاشیده شد و زدودن لكه ننگی كه بر پیشانیها نقش بسته بود، وجهه همّت قرار گرفت.
سال قبل از آن بیش از چهارهزار نفر مرد جان بر كف به فرماندهی صحابی نامدار، سلیمانبن صُرَد خُزاعی با سپاهیان بیشمار شام درآویختند و جان بر كف جنگیدند و اكثریت قریب به اتفاق آنان با خون خویش توبهنامهشان را امضا كردند و حالا پس از یك سال با سازماندهی جدید تحت زعامت مختار قیامی دیگر را پی میگیرند.
با آماده شدن مقدمات قیام، حاكم زبیری را از شهر اخراج كرد و به تجهیز سپاه پرداخت و قاتلان امام حسین(علیهالسلام) را از دم تیغ گذراند. سپاه وی به فرماندهی ابراهیمبن مالك اشتر با سپاه شام درگیر شد و شكست سختی بر سپاه شام وارد آورد و فرماندهان آن سپاه از جمله عبیدالله بن زیاد، حُصَین بن نُمَیر، شرحبیل بن ذیالكلاع و ... را كشت.
مختار از شیعیان سرشناس كوفه بود و به شجاعت، رشادت و شهامت شهرتی بسزا داشت. مسلمبن عقیل در خانه مختار سكنی گزید و هنگام قیام وی، مختار در شهر نبود و وقتی به شهر رسید كه قیام مسلم شكست خورده بود. مختار نیز بازداشت شد و تا بعد از واقعه كربلا در زندان بود. او در پی زمینهسازی قیام بود كه در سال 65 توسط حاكم زبیری(1) كوفه بازداشت شد تا این كه بعد از قتلعام توابین آزاد شد.
حكومت مختار در كوفه قدرت و شوكت گرفت و دامنه آن به دیگر نقاط نیز گسترش یافت و این بر مذاق عبدالله بن زبیر خوش نبود. بالاخره او، برادرش مُصعَب بن زبیر را برای سركوبی مختار روانه عراق كرد.
مصعب با مختار درآویخت و سپاه وی را شكست داد و او را تا كوفه عقب راند. مختار در دارالاماره موضع گرفت و سپاهیان مصعب، آنجا را محاصره كرده و راه رسیدن آب و آذوقه را بر آنان بستند. تا مدتی زنان شیعه با روشهای مختلف و با استفاده از حجاب و پوشش خود، به آنان آب و غذا میرساندند. با شدت یافتن محاصره، مختار به یارانش گفت:
«ای یاران من، در محاصره ماندن جز ضعف برای ما ارمغانی ندارد. بیایید از قصر خارج شویم و مردانه بجنگیم و كریمانه بمیریم. به خدا قسم اگر صادقانه پا پیش گذارید نصرت خدا شامل حال شما خواهد شد.»
و در قبال جواب منفی آنان گفت:
«اما من، به خدا قسم دست بیعت و تسلیم به آنان نخواهم داد و شما را هم به پیروی از خویش مجبور نخواهم كرد. بدانید هر گاه من كشته شدم بر ضعف شما افزوده گردد و در آن وقت، حتی اگر تسلیم هم شوید، شما را خواهند كشت؛ آنگاه به یكدیگر با حسرت نگاه میكنید و آرزو میكنید: كاش پیشنهاد مختار را میپذیرفتیم؛ اما اگر حالا برای نبرد از قصر خارج شوید و پیروز نگردید، كریمانه مردهاید و بر شما سرزنشی نیست.»
مختار با نوزده نفر از یارانش از قصر بیرون آمدند و شجاعانه جنگیدند تا به شهادت رسیدند و بقیه یاران او تسلیم شدند و همانگونه كه مختار پیشبینی كرده بود، دست بسته كشته شدند.
دشمنان مختار، چه امویها و چه زبیریها از او ضربههای بسیاری خورده بودند، بدین جهت انواع تهمتها را نثار او كرده و وی را كذّاب، مدعی نبوت، مدعی مهدویّت و ... نامیدند و اطرافیان و اهل خانه او را به بیزاری جستن از او واداشتند.
دو تن از همسران مختار به نامهای عُمره، دختر نعمان بن بشیر انصاری و امثابت، دختر سمرة بن جُندَب از لعن او سر باز زده و گفتند:
«چگونه از مردی بیزاری بجوییم كه به ربوبیت خدا معترف، روزها روزه و شبها به نماز مشغول بود. خونش را در راه خدا و رسول و برای كشتن قاتلان فرزند پیامبر و اصحاب و یاران آن بزرگوار، بذل كرد و خداوند وی را بر آن نامردمان مسلّط ساخت و با كشتن آنها دلها را شفا داد.»
دو تن از همسران مختار به نامهای عُمره، دختر نعمان بن بشیر انصاری و امثابت، دختر سمرة بن جُندَب از لعن او سر باز زده و گفتند:
«چگونه از مردی بیزاری بجوییم كه به ربوبیت خدا معترف، روزها روزه و شبها به نماز مشغول بود. خونش را در راه خدا و رسول و برای كشتن قاتلان فرزند پیامبر و اصحاب و یاران آن بزرگوار، بذل كرد و خداوند وی را بر آن نامردمان مسلّط ساخت و با كشتن آنها دلها را شفا داد.»
به فرمان عبدالله بن زبیر آن دو زن، بین لعن مختار یا مرگ مخیّر شدند. امثابت گفت:
«اگر به زور شمشیر از من كفر گفتن هم بخواهی، كفر خواهم گفت. (حالا كه زور است) شهادت میدهم كه مختار كافر بود.»
اما عمره از لعن مختار سرپیچی كرد و حتی به قیمت جانش حاضر نشد او را دشنام دهد.
وی گفت:
«این مرگ، شهادتی است كه از جانب خدا روزی من شده و هیچگاه آن را از دست نمیدهم؛ هرگز؛ (زیرا) این مرگی است گذرا كه در پی آن بهشت و همنشینی با پیامبر و اهل بیت او است و به خدا قسم هیچگاه با فرزند هند جگرخوار، همراه نخواهم شد و فرزند علیبن ابیطالب را وا نخواهم گذارد. خدایا تو شاهد باش كه من پیرو پیامبرت، دخترزادهاش، اهل بیتش و شیعیانش هستم.»
مصعب، این بانوی شجاع و با ایمان را به شهادت رساند و به شوهر شهیدش ملحق نمود. چه زیباست كه بدانیم این بانوی قهرمان، شجاع، با ایمان و شهید دختر كسی بود كه متأسفانه از اهل بیت منحرف و در سلك دشمنان آنان بود. پدرش نعمانبن بشیر انصاری همان كسی بود كه پیراهن عثمان را به شام برد و در جنگ صفین در كنار معاویه و علیه امام شمشیر زد و از طرف معاویه و فرزندش یزید، والی بود. خداوند از چنین پدری منحرف، چنین دختری با ایمان به دنیا آورد تا بنمایاند كه:
«یُخْرِجُّ اَلْحَیِّ مِنَ المَیِّتِ» (روم، آیه 19)؛ از مرده، زنده را بیرون میآورد.
پینوشت:
1 ـ زبیر فرزند صفیه دختر عبدالمطلب و عمه پیامبر و علی (علیهماالسلام بود.).ژ
منابع:
تاریخ طبری، ج 5، ص 569- 570 .
مروج الذهب، مسعودی، ج 2، ص 98- 100 .
تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج3، ص 211- 230 .
تنقیحالمقال، مامقانی، ج 3، ص 202- 206 .
الاعلام، زركلی، ج 9، ص 4.
تاریخ طبری، ج 6 .
احمد حیدری.
تنظیم تبیان: هدهدی.