تبیان، دستیار زندگی
در این سلسله نوشتارها که به فضل الهی آهسته و پیوسته تقدیم حضورتان خواهد شد، کتاب گرانسنگ عیون اخبار الرضا را تورق کرده و دلایل عصمت پیامبران الهی را از زبان امام رضا علیه السلام با دل و جان می شنویم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عصمت انبیاء از زبان معصوم

(1)

یوسف پیامبر

براستی آیا پیامبران معصومند؟

مساله عصمت پیامبران جزو اصول مسلم اعتقادی شیعیان به شمار می رود و ایمان به کتاب آسمانی و احکام الوهی درگرو باورداشت همین اصل اعتقادی است.

تا آنجا که ذهن تاریخ به یاد می آورد منکران و معاندان ادیان آسمانی به خصوص دین حقّه اسلام، همواره می کوشیدند با تشکیک در این مساله، سلامت رسالت پیامبران را زیرسوال برده و یافته ها ی ایشان در امور وحیانی را بافته خیال، آمیخته ی با نسیان، و پرداخته ی توهمات انسانی بینگارند.

گذشته از منکران، در میان پیروان برخی ادیان نیزعده ای قایل به عدم عصمت پیامبران بوده وهستند که در این صورت هیچ تضمینی برای صحت و درستی آنچه پیامبران آورده اند وجود نداشته و تنها ملاک آلوهی و فوق بشری بودن محتوای وحی به دست خودشان از دستشان گرفته خواهد شد.

عده ای از همین منکران در زمان حیات امام هشتم شیعیان، علیه السلام، نزد ایشان رفته و با سلاح استناد به آیات قران کریم، شبهاتی طرح کرده و چند و چون این مساله را از محضر ان بزرگ پی جسته اند.

در این سلسله نوشتارها که به فضل الهی آهسته و پیوسته تقدیم حضورتان خواهد شد، کتاب گرانسنگ عیون اخبار الرضا را تورق کرده و دلایل عصمت پیامبران الهی را از زبان امام رضا علیه السلام با دل و جان می شنویم.

شکوری – دین و اندیشه


کتاب عیون اخبار الرضا، جلد اول، باب 14

جواب آن حضرت به علی بن محمد بن جهم درباره ی عصمت انبیاء علیهم السلام:

1- ابوالصلت هَرَوی گوید: آنگاه که مأمون علمای فرق مختلف اسلامی و نیز علمای یهود، نصاری، مجوس، صابئین و سایر اهل علم و کلام را نزد حضرت رضا علیه السلام گرد آورد، و هر کس از جای برخاسته و سخنی گفت جواب قاطع گرفت و ساکت ماند که گوئی سنگ در دهانش گذارده اند، (در آخر کار) علی بن محمد بن جَهم برخاست و گفت: یا ابنَ رسول الله! آیا شما قائل به عصمت انبیاء هستید؟

حضرت فرمودند: بله قائلم، وی گفت: پس در موردِ این آیات چه می کنید (چه می گوئید): «و عصی آدمُ  ربّهُ فغوی» (آدم پروردگار خود را نافرمانی کرد و به بیراهه رفت – طه:121) «و ذالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر علیه» (و یونس که با خشم قوم خود را ترک کرد و مطمئن بود که ما بر او سخت نخواهیم گرفت – انبیاء: 87)، و درباره ی حضرت یوسف: «و لقد همّت به و همّ بها» (زلیخا قصد یوسف کرد و یوسف نیز قصد او – سوره ی یوسف آیه ی 24) و در باره ی حضرت داوود: «و ظنّ داود أنّما فتنّاه» (داوود فهمید که ما او را آزمایش کرده ایم(1) ص: 24) و نیز درباره ی حضرت محمد صلی الله علیه وآله «و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه» (در خود چیزی پنهان می کنی که خدا آن را آشکار خواهد کرد – احزاب: 37) امام فرمودند: ای وای! بیچاره علیّ (بن جهم)! از خدا بترس و زشتی ها را به انبیاء خدا نسبت نده! و کتاب خدا را با رأی خودت تأویل و تفسیر نکن، خداوند فرموده است: «ولا یعلم تأویله إلاّ الله و الرّاسخون فی العلم» (تأویل آنرا، جز خدا و راسخون در علم نمی دانند – آل عمران: 7). و امّا آیه ی شریفه ی «و عصی آدمُ ربّه فغوی» در مورد آدم: خداوند عزّ وجلّ حضرت آدم را بعنوان حجت خود بر روی زمین و جانشین در شهرها آفرید و او را برای بهشت نیافریده بود، و این عمل آدم در بهشت واقع شد نه در روی زمین، و عصمت در زمین لازم است تا اندازه ها و میزان های امر خدا (یا تقدیرات امر  خدا) به اتمام برسد، آنگاه که به زمین آورده شده و حجت و خلیفه گردید معصوم شد، طبق این آیه: «إنّ الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین» (خداوند، آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران را بر عالمیان برگزید – آل عمران: 33).

و اما آیه ی: «وذالنّون إذ ذهب مغاضباً فظنّ – الخ» «ظنّ» در اینجا به معنی «یقین» است، نه صرف گمان، أی «لن نقدر علیه» یعنی (روزی اش را بر او تنگ نمی کنیم) [نه به معنی بر او توانا نیستیم] آیا این آیه را نشنیده ای: «وامّا اذا ما ابتلیه ربّه فقدر علیه رزقه» (وقتی خدا انسان را بیازماید پس روزی اش را تنگ کند – فجر: 16) «قدر علیه رزقه» یعنی روزی اش را بر او تنگ کند، و اگر یونس گمان کرده بود که خدا بر او توانایی ندارد، قطعاً کافر شده بود.

و اما آیه ی درباره ی حضرت یوسف: «لقد همّت به و همّ بها» زلیخا قصد گناه کرد، و یوسف از ناراحتی تصمیمی گرفت که اگر زلیخا او را مجبور کند، او را بکشد، این بود که خداوند او را از ارتکاب قتل و عمل منافی عفّت دور کرد، و این آیه ی: «کذلک لنصرف عنه السّوء والفحشاء» (اینچنین عمل کردیم تا سوء و فحشاء را از او دور کنیم – یوسف: 25) اشاره به همین مطلب دارد و سوء یعنی قتل و فحشاء یعنی زنا.

ادامه دارد...