راهی برای فراموش نشدن!
اگر می خواهید فراموش نشوید ، خود فراموش نکنید . بزرگ تر ها ی خانواده را یاد کنید و با احترام با آن ها رفتار کنید تا فرزندانتان بیاموزند و در آینده از شما یاد کنند.
اوایل صبح با چشم نوازی نور خورشید ، روزدیگری را آغاز می کند ، هنوز گرفتار لکنت زبان است، واژه ها چه سخت بیان می شوند اما با همه دشواری به هم اطاقی هایش که مانند او میهمان اجباری این خانه هستند سلام می کند.
آبی بر صورت و پیشانی پر از چین و چروکش می زند و گلدان سبزش را با آب پاشی کوچک ، آب می دهد و ناگهان متوجه می شود که برگ هایی از گلدانش زرد شده و این مساله اشک های او را بی اختیار جاری می سازد. همانند کودکان گلدان را در آغوش گرفته و برای زرد شدن برگ های آن می گرید.
هم اطاقی ها به دورش حلقه می زنند و با نوازش کردن ، او را دلداری می دهند اما این بانوی کهنسال که مدت ها ست به بیماری آلزایمر دچار شده، نمی تواند با این اتفاق به آسانی کنار بیاید.
بانوی نیکوکاری که برای تمیز کردن و جمع ملحفه ها به اطاق شماره 12 که نامش «شب بو» است،آمده و می گوید: زهرا جان، حیف نیست قطرات اشک هایت را برای پژمرده شدن این گل هدر می دهی؟
این بانوی 75 ساله می گوید: زرد شدن این گل ها ، حکایت از تمام شدن عمر من دارد و دیگر زمان زنده ماندن من هم به پایان رسیده است.زرد شدن این گل ها آن هم در آخرین سرای زندگی ، نشانه اتمام ثانیه های زندگی است.
او در حالیکه زیر لب غزل خداحافظی را زمزمه می کرد ، گفت: روزهای سبز تمام شد و دیگر وقت رفتن است و باید عازم سفر ابدیت شد.
مهین 65 ساله، یکی دیگر از ساکنان این اطاق می گوید: من 10 سال است که مونس وهمدم زهرا هستم و برگ های گلدان من هم همین روزها پژمرده خواهد شد و به دیار باقی خواهم رفت.
وی که قادر به راه رفتن نیست و بر روی صندلی چرخدار نشسته، گفت: من طاقت دوری او را ندارم و نمی توانم لحظه های زندگی را بدون هم صحبتم سپری کنم.
بانوی خیری که مشغول شانه کردن موهای یکی از مددجویان بود ، گفت:زندگی گلدانی است که چهار فصل آن سبز است و زرد شدن برگی از آن، نشانه رویش دوباره زندگی است.
«فاطمه زلالی» که پنج سال است به طور خیرخواهانه در آسایشگاه سالمندان کهریزک، مشغول به فعالیت است،گفت: بعضی از زنان و مردان این آسایشگاه از روزگار عطر شادی را لمس نکردند و گل لبخند را از زمانه نچیدند.
وی گفت:آنان با افتادن هر برگ گلی و زرد شدن آن بسیار غصه می خورند و جوانه های امید به زندگی در وجودشان می خشکد. تزریق روحیه ای مملو از نشاط و شادی و برگرداندن به زندگی در این افراد بسیار سخت است.
«مائده علوی» گفت: خیرین می توانند در آغاز سال نو و فرار رسیدن روزهای سبز بهار، با دادن گل به سالمندان، لبخند را برای آنان به ارمغان بیاورند و یا جوانه ی سبزی را در باغچه دلشان یه یادگار بکارند. دیدار با سالمندان می تواند طراوت بهاری را در آسایشگاه هاجاری کرده و فضای جدیدی را ایجاد کند.
«مهربانو» ، بانوی خیر جوانی که بیشتر اوقاتش را با سالمندان این آسایشگاه می گذارند، می گوید: سالمندان با هر اتفاقی به سرعت عکس العمل نشان می دهند و هر رخدادی ممکن است لبخند را از چهره آنان دور و یا شادی را در وجودشان زنده کند.
وی افزود: آنان امید به بازگشت به کانون های گرم خانواده هایشان را فراموش کردند و به همین دلیل هر جوانه ای برایشان ، نشانی از تازگی ، پایداری و نوید زندگی است.
با آمدن بهار به دیدنشان برویم و آن ها را شاد کنیم و عهد ببندیم بزرگ تر هایمان را از خود دور نکرده و تنهایشان نگذاریم.
اگر می خواهید فراموش نشوید ، خود فراموش نکنید . بزرگ تر ها ی خانواده را یاد کنید و با احترام با آن ها رفتار کنید تا فرزندانتان بیاموزند و در آینده از شما یاد کنند.
منبع : جام جم - با تغییر
تنظیم برای تبیان : داوودی