تبیان، دستیار زندگی
لی‌لی و لیون نشستند داخل یک پوسته ی نخود که روی آب شناور بود. بال‌های خالدار این دو کفشدوزک، زیر نور خورشید می‌درخشتید. دو تا اردک هم توی برکه شنا می‌کردند. لی‌لی و لیون قایق پوسته نخودی‌شان را به طرف اردک‌ها
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قایق نخودی

قایق نخودی

لی‌لی ولیون نشستند داخل یک پوسته ی نخود که روی آب شناور بود. بال‌های خالدار این دو کفشدوزک، زیر نور خورشید می‌درخشیدند.

دو تا اردک هم توی برکه شنا می‌کردند. لی‌لی و لیون قایق پوسته نخودی‌شان را به طرف اردک‌ها بردند. اردک‌ها بال‌های‌شان را برای لی‌لی و لیون تکان دادند و از کنارشان گذشتند. لی‌لی و لیون قورباغه‌ای دیدند که از یک طرف برکه به طرف دیگر می‌پرید. آنها به سوی قورباغه رفتند. قورباغه غورغور کرد و لابه لای بوته‌ها پرید.

کفشدوزک‌ها به اطراف نگاه کردند. لی‌لی دوتا ماهی قهوه‌ای را به لیون نشان داد. آنها به طرف ماهی‌ها رفتند. ماهی‌های زیبا باله‌ها و دم‌شان را تکان دادند و زیر آب رفتند.

آنها در برکه، مار و سنجاقک هم دیدند؛ امّا هیچ کدام از آنها با لی‌لی و لیون دوست نشدند.

ناگهان باد سردی وزید و قایق پوسته نخودی کفشدوزک‌ها به سنگی برخورد کرد.لی‌لی و لیون داخل آب افتادند.

ماهی‌ها، اردک‌ها، قورباغه‌، مار و سنجاقک به طرف آنها شنا کردند و لی‌لی و لیون را نجات دادند.

لی‌لی و لیون خوشحال شدند و ازهمه‌ی دوستان‌شان تشکّر کردند.

عصمت شهبازی

تنظیم برای تبیان :خرازی

****************************

مطالب مرتبط

عکس مزرعه ام را می بافم

با آرزو سفر کن

کتاب

من گرسنه تر هستم

دوست جدید

راه دور

حسن، حواست کجاست؟

هاپچی

بادکنک

روزی در چمنزار

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.