حکيم جهانگير خان قشقايي جهانگير خان قشقايي در سال 1243 هـ . ق. در خانوادهاي تحصيل کرده به دنيا آمد تولد تحصيل شيوه زندگي استادان برکرسي تدريس ارتباط با عالمان معاصر شاگردان تأليفات وفات تولد جهانگير خان قشقايي در سال 1243 هـ . ق. در خانوادهاي تحصيل کرده به دنيا آمد. پدرش محمد خان نام داشت و از ايل قشقايي، طايفه دره شوري، تيره جانبازلو و از ساکنان «وردشت» سميرم و مادرش اهل «دهاقان»، از شهرهاي تابع سميرم بود. تحصيل جهانگيرخان از هنگام تولد، در کنار مادرش ميزيست و در اوايل کودکي خود از کوچ کردن با ايل، ممنوع بود. شوق بسياري به تحصيل داشت. چندي که از عمرش گذشت و بزرگ شد، با ايل در کوچ کردن ييلاق و قشلاق، همراه شد، پدرش معلم خصوصي برايش استخدام کرده بود که در سفر به آموزش وي ميپرداخت. استعداد و قابليت وي در کسب علم تا حدي بود که احساس کرد ماندن در ايل و حرکت با آنها در کوچ زمستاني و تابستاني، با تحصيل او سازگاري ندارد، بنابراين تصميم گرفت از آنها جدا شود و در اصفهان بماند و به تحصيل بپردازد ورود به حوزه علميه درباره چگونگي گرايش و نحوه ورود حکيم جهانگيرخان قشقايي به حوزه علميه، سخناني گفته شده است که در خور توجه است. استاد قدسي به نقل از جلال الدين همايي، فرزند طرَب، درباره جريان آشنايي حکيم قشقايي با هماي شيرازي در ابتداي ورودش به اصفهان مينگارد: «در برخوردي که بين هماي شيرازي (پدربزرگ جلال الدين همايي که نام کامل او رضا قلي و متخلص به هماي شيرازي بود) با حکيم قشقايي پيش ميآيد. حکيم قشقايي از مرحوم هماي شيرازي نشاني تارساز را جويا ميشود. ايشان ضمن راهنمايي وي به سوي تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه ميشود که (اين مرد ميان سال) آيتي از هوش و درايت و ذکاوت است. به وي ميگويد: با اين استعداد حيف است ضايع شوي. ميل داري درس بخواني؟ جهانگير خان پاسخ ميدهد: از خدا ميخواهم. بدين ترتيب حکيم قشقايي( به راهنمايي هماي شيرازي در چهل سالگي راهي مدرسه طلاب ميگردد و در سلک دانشوران علوم ديني جاي ميگيرد)) صفاي باطن و فطرت پاک آن حکيم الاهي بود که چنين تحول غيرقابل تصوري را خداوند در زندگي وي به وجود آورد. حکيم جهانگير خان بعد از نصيحت «هما» به او ميگويد: «نيکو گفتي و مرا از خواب غفلت بيدار نمودي. اکنون بگو چه بايد کنم که خير دنيا و آخرت در آن باشد؟»آن عارف فرزانه چنان که گفته شد، وي را توصيه به فراگيري دانش ميکند. همت بلند حکيم قشقايي سبب ميشود که بعد از گذشت 40 سال ـ که بهار جوانيش در ايل قشقايي سپري شده بود ـ بقيه عمر شريفش را به يادگيري علوم مختلف ـ به ويژه فلسفه، حکمت، عرفان، فقه، اصول، رياضي و هيئت، بگذراند. هم چنين نقل ميکنند: «در حالي که متأثر از گفته شخص راهنما بوده است؛ در بازار (اصفهان) مشاهده ميکند جماعتي در اطراف شخصي، با خضوع و خشوع حرکت ميکنند و اداي احترام مينمايند. علت را جويا ميشود؟ ميگويند: وي يکي از علماي اصفهان است. حکيم جهانگير خان در ارادهاش مصممتر ميشود و با جديت پي تحصيل دانش ميرود.». استاد همايي در خصوص ارتباط پدرش ميرزا ابوالقاسم محمد نصير ـ که متخلص به «طرَب» بود ـ با حکيم جهانگير خان مينويسد: «طرب با جهانگير خان رابطه دوستي و ارادتمندي داشت که پيوند اصلي آن موروثي بود. به دلالت اين که هماي شيرازي (عارف، شاعر) از جهت هدايت و تشويق و ترغيب جهانگير خان به تحصيل و ترک زندگاني ايلي بر وي حقي بود.»[. مورخ ديگري چنين نوشته است: در يکي از تابستانها که ايل قشقايي به ييلاق سميرم آمده بود، جهانگير خان نيز مانند ساير افراد ايل که براي خريد و فروش و رفع حوائج شخصي خود به اصفهان ميآمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و ميخواست آن را تعمير نمايد. از شخصي سراغ تارساز را گرفت و او يحيي ارمني، تارساز معروف مقيم جلفا (ي) اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پي کار بهتري و علم بياموز، از تار زدن بهتر است. گفته آن شخص به جهانگير خان خيلي اثر کرد. او در مدرسه صدر حجرهاي براي خود گرفت و با يک عشق و علاقه مفرطي پي تحصيل رفت و رتبهاش به جايي رسيد که يکي از بزرگان از حکما و فقها و مدرسين اصفهان شد .». همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جايي رسيدهاند تحصيل در اصفهان حکيم قشقايي در قسمت شرقي مدرسه صدر بازار اصفهان، حجره شماره دوم بعد از ايوان سکونت داشت. او با آخوند کاشي (متوفا: 1332 هـ . ق.) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبي خاصي با هم داشتند. هر دو از شاگردان آقا محمد رضا قمشهاي بودند. بعد از رحلت حکيم قشقايي، حکيم خراساني و سپس آيت الله صادقي در اين حجره تدريس ميکردند.[ هجرت به تهران جهانگير خان که سالها شاگرد علامه آقا محمد رضا قمشهاي بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وي به تهران ميرود. او درباره استادش ميگويد: «همان شب اول خود را به محضر او رساندم. وضع لباسهاي او علمايي نبود، به کرباس فروشهاي سِدِهْ ميماند. حاجت خود را به دو گفتم. گفت:ميعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلي بود در خارج خندق قديم تهران. در آن جا قهوهخانهاي بود که درويشي آن را اداره ميکرد. روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهي ديدم که بر حصيري نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر ميخواند. سپس به تحقيق مطلب پرداخت. مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بيخود شدم، ميخواستم ديوانه شوم. حالت مرا دريافت. گفت: آري! قوت مي، بشکند ابريق را.» شيوه زندگي حکيم قشقايي از هنگامي که وارد حوزه علميه اصفهان شد، تا موقعي که خاکيان را بدرود گفت، با همان لباس ساده ايل قشقايي شامل کلاه پوستي، موهاي نسبتاً بلند سر و صورت و پالتو پوست، زندگي را در حجره سپري نمود و در همان حجره دعوت حق را لبيک گفت و به ديار باقي شتافت. شايد او براي تأسي به استادش، آقا محمد رضا قمشهاي اين گونه لباس ميپوشيد. بعضي از شاگردان حکيم قشقايي مثل حاج آقا رحيم ارباب و شيخ غلام حسين رباني چادگاني نيز تغيير لباس ندادند. حکيم قشقايي هنگام اقامه نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن عمامه در موقع نماز ـ کلاه از سر برميگرفت و با شالکمر عمامهاي درست ميکرد و بر سر مينهاد. عدم استفاده از سهم امام «حکيم قشقايي از مال الاجاره زميني که داشته است؛ روزگار ميگذرانده. و از سهم امام و شهريه استفاده نميکرده است. مال الاجاره زمين کشاورزي متعلق به وي درشهر دهاقان سالي 40 تومان و از زمين روستاي آغداش، 15 الي 20 تومان، براي وي ميفرستادهاند.» استادان 1. معروفترين استاد حکيم قشقايي، فيلسوف نامي و حکيم صمداني، محمد رضا صهبا قمشهاي (متوفا: 1306 هـ . ق.) از حکما و عرفاي اصفهان بوده است. استاد مطهري (ره) درباره او مينويسد: «وي مردي به تمام معني وارسته و عارف مشرب بود، با خلوت و تنهايي مأنوس بود و از جمع گريزان. در جواني ثروتمند بود و خشکسالي 1288 هـ. ش. تمام مايملک منقول و غيرمنقول خود را صرف نيازمندان کرد و تا پايان عمر درويشانه زيست. حکيم قمشهاي در اوج شهرت آقا علي حکيم مدرس زنوزي و ميرزا ابوالحسن جلوه به تهران آمد و با آن که مشرب اصليش صدرايي بود، کتب بوعلي را تدريس کرد و بازار ميرزاي جلوه را که تخصصش در فلسفه بود، شکست؛ به طوري که معروف شد: جلوه از جلوه افتاد. حکيم قمشهاي در تهران از دنيا رفت و در شهر ري و در گورستان مشهور به ابن بابويه، نزديک مزار حاجي آخوند محلاتي مدفون شد.» 2. مولي حسين علي تويسرکاني (متوفا: 1286 هـ . ق.) يکي ديگر از استادان حکيم قشقايي، حاج مولي حسين علي تويسرکاني است. که در حوزه علميه اصفهان به تدريس مشغول بود و بسياري از مردم مقلد وي بودند. کشف الاسرار (11 جلد) در شرح شرايع، شرح بر جامع عباسي، فصل الخطاب در اصول و رسالهاي در ردّ اخباريّه از آثار اوست. وي در اصفهان از دنيا رخت بر بست و به ديار باقي شتافت و در تخت فولاد اصفهان، در ايوان بقعه تکيه آقا حسين خوانساري مدفون گرديد. 3. حاج شيخ محمد باقر نجفي مسجد شاهي وي از شاگردان سيد محمد باقر شفتي در اصفهان و شيخ مرتضي انصاري در نجف بود. 4. ملا حيدر صباغ لنجاني (متوفا 1288 هـ . ق.) حکيم جهانگيرخان قشقايي علوم عقلي را نزد او فرا گرفت. 5. ميرزا محمد حسن نجفي (متوفا: 1317 هـ . ق.) حکيم قشقايي شرعيّات را نزد اين مجتهد عالي مقام فرا گرفت. ميرزا محمد حسن نجفي از شاگردان سيد ابراهيم قزويني، شيخ مرتضي انصاري و ميرزاي شيرازي بود. 6. ملا اسماعيل اصفهاني درب کوشکي (متوفا: 1304 هـ . ق. 7. ميرزا عبدالجواد حکيم خراساني (متوفا: 1327 هـ . ق). برکرسي تدريس آيت الله جهانگير خان قشقايي در علوم نقلي و عقلي، به ويژه در حکمت به مرحله کمال رسيد و در مدرسه صدربه تدريس پرداخت. بزرگان از اهل علم و ادب براي استفاده از مکتب متعالي وي شتافتند. حکيم قشقايي گاه در شبستان مسجد جارچي تدريس ميکرد. او روزهاي پنجشنبه و جمعه، به تدريس رياضي و هيئت ميپرداخت. وي گاهي به تدريس نهج البلاغه ميپرداخت و آن را با حکمت، تحليل ميکرد.[28] نزديک به 130 نفر در درس شرح منظومه وي شرکت ميکردند وي سطوح مختلف دروس حوزوي ـ حتي رتبه عالي درس خارج را ـ تدريس ميکرد. او کتابهاي اسفار و شفا و شرح منظومه را با بياني شيوا تدريس مينمود. آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني در درس خارج او شرکت کرده بود. آيت الله بروجردي فرمود: «ما در زمان جواني، درحوزه علميه اصفهان نزد مرحوم جهانگيرخان، اسفار ميخوانديم؛ ولي مخفيانه. چند نفر بوديم و خفيهً به درس ايشان ميرفتيم. حکيم قشقايي جزو نامدارترين مدرسان حوزه علميه تهران بود. «در مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود که در مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل معمر بينظير ايران، آخوند ملّا محمد کاشي و جهانگيرخان قشقايي هستند. شيخ عباس قمي مينويسد: «جهانگير خان در علم و عمل به جايي رسيد که از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند.» آقا بزرگ تهراني مينويسد: «جهانگير خان چنان کوشيد که به اعلي درجات علم دست يافت ... و از ساير بلاد به قصد استفاده از او به حوزه درسش شتافتند.مورخ ديگري مينويسد: «ميرزا جهانگيرخان قشقايي در مدرسه صدر اصفهان تدريس ميکرد و بيشتر استادان معقول خوشه چين خرمن دانش او بودهاند.» چو لطف خدا با جهانگير شد جهانگير نامش جهانگير شد رونق دهنده فلسفه عناد متحجرين نسبت به فلسفه در زمان حکيم قشقايي به قدري زياد بود که استاد جلال الدين همايي مينويسد: «مرحوم قشقايي فلسفه را در اصفهان از تهمت خلاف شرع و بدنامي کفر و الحاد نجات داد. سهل است که چندان به اين علم رونق بخشيد که فقها و متشرعان نيز آشکارا با ميل و علاقه روي به درس فلسفه نهادند؛ و آن را مايه فضل و مفاخرت ميشمردند.» و در «ديوان طَرَبْ» اصفهاني آمده است: «جهانگير خان در اثر شخصيت بارز علمي و تسلم مقام قدس و تقوي و نزاهت (پاکدامني) اخلاقي و حسن تدبير حکيمانه که همه در وجود وي مجتمع بود؛ تحصيل فلسفه را که بين علما و طلاب سخت موهون (سست) و با کفر و الحاد مقرون بود؛ از آن بدنامي به کلي نجات داد و آن را در سرپوش درس فقه و اخلاق چندان رايج و مطلوب ساخت که نه فقط دانستن و خواندن آن موجب ضلالت و تهمت بيديني نبود؛ بلکه مايه افتخار و مباهات محسوب ميشد. وي معمولاً يکي دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچي سه درس پشت سر هم ميگفت؛ که درس اولش شرح لمعه (فقه) و بعد از آن شرح منظومه (حکمت) و سپس درس اخلاق بود و به اين ترتيب فلسفه را به مانند «حشو جوزو قند و لوزينه فقه» با اخلاق بخورد طلاب ميداد.اين مثال کنايه از اين است که وي فلسفه را در ميان دروس فقه و اخلاق، به سبک شيوايي تدريس ميکرد.» مکتب فلسفي صدرايي «بعد از ملا صدرا (متوفا: 1050 هـ . ق) دو مکتب فلسفي در اصفهان ـ که پايتخت کشور و مرکز علمي ايران در آن زمان بود ـ تشکيل شد: 1. مکتب موافقان فلسفه ملاصدرا، که بيشتر آنها اهل ذوق و عرفان بودند. 2. مکتب مخالفان فلسفه ملاصدرا که توسط استاد ملا رجبعلي تبريزي اداره و تدريس ميشد. شاگردان اين مکتب عبارتند از: علي قلي خان بن قرچقاي خان، آقا جمال خوانساري، ملا اسماعيل خاتون آبادي و بسياري ديگر از بزرگان فلسفه و کلام. فلسفه ملاصدرا گسترش يافت و ميراث اين مکتب در قرن 12 ـ 13 هـ . ق توسط مير ابوالقاسم مدرس خاتون آبادي (متوفا: 1202 هـ . ق) از آقا محمد بيدآبادي (متوفا: 1197 ـ 1198 هـ . ق) به آقا علي نوري اصفهاني (متوفا: 1246 هـ . ق) رسيد که بزرگترين مدرس فلسفه ملاصدرا در اصفهان بود.مدتي حدود 6 ـ 10 سال متوالي به اين خدمت اشتغال داشت و شاگردان معروف و برجستهاي مانند ملا اسماعيل اصفهاني، ملا جعفر لنگرودي و مير سيد رضي لاريجاني (متوفا: 1270 هـ . ق) استاد آقا محمد رضا قمشهاي اصفهاني (متوفا: 1289 هـ . ق) و ملا عبدالله زنوزي و سرانجام حاج ملا هادي سبزواري (متوفا: 1289 هـ . ق) از حوزه درس او برخاستند و آن امانت علمي را به اخلاف تحويل دادند. در اوايل قرن 13 هـ . ق حوزه تدريس و تعليم فلسفه صدرايي حدود نيم قرن در اصفهان بوسيله دو استاد نامدار: 1. علامه بزرگوار آخوند ملا محمد کاشاني؛ 2. حکيم جهانگيرخان قشقايي. گرمي و رونقي به سزا داشت، چندان که طلاب اين علم را از بلاد دور و نزديک از ممالک مجاور براي درک محضر ايشان به اصفهان ميشتافتند و ساليان دراز نام «آخوند» (آخوند ملا محمد کاشاني معروف به کاشي) و خان (حکيم جهانگير خان قشقايي) ورد زبان علما و محصلان علوم قديم بود.» در مقابل مشروطه آيت الله حاج آقا رحيم ارباب فرمود: «پس از اعلام مشروطيت، در جلسه علماي اصفهان، مخصوصاً روحانيون مسجد شاهي (مثل حاج نورالله و برادرش) جهانگير خان مشروطه را از اصالت مبرا دانست و آن را تا حدودي زاييده دسايس استعمارگران فرهنگ خواند، تا جايي که فرمود: اگر چه توده مردم به مشروطه دل بستهاند و جانها باختهاند؛ ولي اين ريشه در استبداد دارد. شايد هم ميخواهند دين مردم را بدزدند و سپس گفت: آقا رحيم چنين نيست؟ من سکوت کردم. فرمود: آقا رحيم سکوت کن، سکوت اسلم است. ارتباط با عالمان معاصر آخوند کاشي از دوستان صميمي و يار باوفاي حکيم جهانگيرخان قشقايي بود. جهانگير خان از هنگامي که در مدرسه صدر بازار اصفهان به تحصيل و تدريس مشغول بود، هم مباحثه آخوند کاشي بود. هردو از شاگردان آقا محمد رضا قمشهاي بودند. هر دو تا پايان عمر در آن مدرسه ميزيستند. آخوند ملا محمد کاشي مدت 84 سال عمر نمود و در اين مدت همچون حکيم قشقايي مجرد بوده و همسر اختيار ننمود. آخوند کاشي از نوادر اعصار بود و در علم، زهد، تقوا و تدريس، از اسوههاي علم و عمل بود. حکايات عجيب از اين عارف صمداني و متأله رباني نقل ميکنند؛ از جمله اين که: «روزي پس از پايان درس، يکي از طلاب به محل درس آن بزرگوار (آخوند کاشي) آمد و گفت: آقا اين شيخ ميگويد: ديشب به وقت سحر ديدم که از در و ديوار صداي «سبّوح قدّوس ربّ الملائکه و الرّوح» برميآيد و چون در نگريستم، ديدم که آقاي آخوند به سجده افتاده و اين ذکر را ميگويد. آخوند کاشي فرمود: اين در و ديوار به ذکر من متذکر گشته باشند، امري نيست؛ بلکه مهم آن است که او از کجا محرم اين راز گشته است؟! در اين خصوص، آقاي جابري انصاري (يکي از شاگردان حکيم قشقايي و آخوند کاشي) ميگويد: هر نيمه شب، با سوز و گداز نماز ميخواند که بدنش به لرزه ميافتاد و از بيرون حجره صداي حرکت استخوانهايش احساس ميشد». شاگردان 1. ملا محمد جواد آدينهيي (متوفا: 1339 هـ . ق): وي از مدرسان حکمت، هيئت و نجوم و ... در مدرسه صدر اصفهان بود. قبر وي در تخت فولاد اصفهان است. 2. سيد محمد علي ابطحي سدهي (متوفا: 1371 هـ . ق): وي 50کتاب نوشته است، از جمله شرح فارسي برکفايه، تعليقه بر فرائد و ختام الغرر. 3. ميرزا محمود ابن الرضا (1285 ـ 1355 هـ . ق): وي جزوِ شاگردان آخوند کاشي و ميرزا محمد هاشم چهار سوقي خوانساري در اصفهان و سيد محمد کاظم يزدي، آخوند خراساني و شريعت اصفهاني در نجف اشرف بود. 4. آقا ضياء الدين عراقي (1278 ـ 1361 هـ . ق): وي از نام آوران علم اصول است. مقالات الاصول و شرح تبصره علامه از آثار اوست.[50] زندگي اين فقيه بزرگ در همين مجموعه گلشن ابرار آمده است. 5. حاج آقا رحيم ارباب (1297 ـ 1396 هـ . ق): وي سطوح عالي فلسفه و حکمت (مثل شرح اشارات و شفا) و نهج البلاغه و يک دوره اخلاق را نزد جهانگير خان قشقايي و قسمت اعظم علوم عقلي را نزد آخوند کاشي فرا گرفت و مدتي طولاني در درس خارج فقه علامه سيد محمد باقر درچهاي شرکت کرد.[51] شرح حال وي در همين مجموعه گلشن ابرار آمده است. 6. عبدالله اشراق (1235 ـ 1345 هـ . ق). 7. ميرزا مصطفي جعفر طياري (متوفا: 1335). 8. سيد ابوالحسن اصفهاني (1284 ـ 1365 هـ . ق): آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني در روستاي «مَديسِهْ» از توابع لنجان اصفهان به دنيا آمد، پدرش (سيد محمد) همراه سيد عبدالحميد (پدر خود) از بهبهان به اصفهان و سپس به کربلا مهاجرت کرده بودند، آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني تا پايان عمر در نجف به تدريس و انجام امور مسلمانان اشتغال داشت. وي در کاظمين ديده از جهان فاني فروبست و در صحن مطهر اميرالمؤمنين در کنار قبر فرزند شهيدش سيد محمد حسن مدفون گرديد. 9. شيخ حسنعلي اصفهاني، معروف به شيخ نخودکي (1279 ـ 1361 هـ . ق): وي فلسفه را نزد حکيم قشقايي فرا گرفت. او داراي کرامات بسياري بوده است. هزاران بيمار ممتنع العلاج با دعاي او، شفا پيدا کردند.[55] 10. ميرزا محمد باقر امامي (متوفا: 1364 هـ . ق): وي از سادات امامي اصفهان، عالم، حکيم، فاضل، زاهد و از شاگردان جهانگير خان قشقايي، آقا سيد محمد باقر درچهاي و آخوند کاشي بود. او کتاب گرانسنگي در حکمت و کلام تأليف نموده است. 11. حسين امين جعفري دهاقاني (1295 ـ 1369 هـ . ق). 12. اسدالله ايزد گشسب (1303 ـ 1366 هـ . ق): وي داراي تأليفات بسياري است. 13. سيد حسين بروجردي (متوفا: 1380 هـ . ق): وي زعيم جهان اسلام، حضرت آيت الله العظمي بروجردي از شاگردان نامي حکيم قشقايي است. محل دفن وي مسجد اعظم قم است. 14. علي بافقي (1336 هـ . ق). 15. محمد حسن بيچاره بيدختي (1308 ـ 1386 هـ . ق) 16. ميرزا مهدي بيدآبادي اصفهاني (متوفا: 1365 هـ . ق): وي داراي تأليفات بسيار است از جمله: ابواب الهدي و اعجاز قرآن.[60] 17. سيد صالح توسلي منجيلي طارمي (متولد: 1292 هـ . ق). 18. سيد حسن چهار سوقي (متولد: 1294 هـ . ق). 19. ميرزا حسن خان جابري انصاري (1287 ـ 1376 هـ . ق) [63] از اين اديب و مورخ توانا، 24 اثر علمي ـ ادبي باقي مانده است. 20. سيد عبدالرسول حجازي (1260 ـ 1358 هـ . ق). 21. سيد محمد حقايق کشفي اصطهباناتي. 22. حاج ميرزا محمد علي حکيم الهي سلطان آبادي (1274 ـ 1325 هـ . ق). 23. محمد حکيم خراساني (متوفا: 1355 هـ . ق). 24. محمد علي حکيم الهي فريدني (1284 ـ 1384 هـ . ق) 25. محمد علي خوانساري (متوفا: 1350 هـ . ق). 26. سيد فخرالدين خوانساري (متوفا: 1348 هـ . ق). 27. سيد محمد داعي الاسلام لاريجاني (1295 ـ 1370 هـ . ق) 28. ميرزا فتحالله درب امامي (1301 ـ 1377 هـ . ق) 29. ضياء الدين درّي (متوفا: 1375 هـ . ق) 30. فرج الله درّي (متوفا: 1382 هـ . ق) 31. حسن وحيد دستگردي (1298 ـ 1321 هـ . ق). 32. ميرزا مهدي بن هادي دولت آبادي (1288 ـ 1334 هـ . ق). 33. سيد علي محمد دولت آبادي (1285 ـ 1341 هـ . ق) 34. شيخ نور الله دهاقاني، معروف به نورالشرق، (متوفا: 1371 هـ . ق). 35. سيد عباس صفي دهکردي.[64] 36. آقا رحيم دهکردي (متوفا: 1368 هـ . ق). 37. غلامحسين ربّاني چادگاني. 38. سيد محمد رضوي کاشاني (متولد: 1291 هـ . ق) 39. شيخ ابوالفضل ريزي (متوفا: 1339 هـ . ق) . 40. محمد علي زاهد قمشهاي، معروف به ابو المعارف (متولد: 1290 هـ . ق) 41. و ... . تأليفات 1. شرح نهج البلاغه 2. ديوان شعر. جابري انصاري که از شاگردان جهانگير خان بوده است، مينويسد: «در مدرسه صدر خدمت آن بزرگوار نهج البلاغه ميخواندم و شرحي برآن کتاب مستطاب مينوشت». مؤلف «زندگاني حکيم جهانگير خان قشقايي» آورده است: «در کتب متعددي از شرح نهج البلاغه منسوب به حکيم قشقايي سخن رفته است، لکن به نظر ميرسد که منبع و مأخذ اصلي همان کتاب «تاريخ نجف و حيره» بلاغي، ص 82 باشد که آقا بزرگ تهراني در کتاب نقباء البشر، ص 344 و الذريعه، ج 14، ص 122 و عمر رضا کحّاله هم در کتاب معجم المؤلفين، ج 3، ص 230 و آسيد مصلح الدين مهدوي در کتاب رجال اصفهان، ص 39 و اخيراً آقاي رضا استادي در کتابنامه نهج البلاغه، ص 41، از آن نام بردهاند.». ولي تاکنون شرح نهج البلاغه منسوب به حکيم به دست نيامده است. در کتاب «طبقات المؤلفين» و کتاب «رجال اصفهان» نامي از «ديوان شعر» منسوب به حکيم قشقايي نيامده است بلکه در کتاب طبقات اين عبارت است: (و له شعرٌ فارسيّ) ؛ او داراي شعر فارسي است. داشتن شعر به معناي داشتن ديوان شعرنميباشد. اين شعر منسوب به حکيم قشقايي است: دوش عشقت برد آرام از دل و از چشم خواب ياد رويت بود کارم تا برآمد آفتاب دل گرفت از مدرسه ياران کجا کوي حبيب جان فسرد از وسوسه، ساقي بده جام شراب وفات آيت الله جهانگير خان در 85 سالگي، رمضان سال 1328 هـ . ق در اصفهان فوت کرد. اين حکيم فرزانه پس از 45 سال تحصيل، تدريس، سير و سلوک و تربيت شاگردان، خاکيان را بدرود گفت و در جوار قرب الهي آرميد.