تبیان، دستیار زندگی
زبانی را که در سکه های اشکانی در این تاریخ به خط آرامی پدیدار شده به خطا خاورشناسان و دانشمندان اروپایی با زبان پهلوی یکی دانسته اند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاریخ خط در ایران (2)

شاپور اول

استیلای یونانیان و مقدونیان بر ایران در سال 330 پیش از میلاد خط و زبان یونانی را در ایران رواج داد و ناچار در سراسر دوره ی سلوکی و قسمتی از دوره ی اشکانی تا آغاز تاریخ میلادی این خط در ایران رواج یافته  و در این مدت خط میخی و زبان پارسی باستان متروک شده است. خط و زبان یونانی تا اوایل دوره ی ساسانی تا اندازه ای هنوز در ایران رایج بوده است زیرا که در کتیبه های شاپور اول که از 241تا 272 میلادی در ایران پادشاهی کرده است خط و زبان یونانی دیده می شود و مهم ترین نمونه های آن در کتیبه ی معروف زردشت در صحرای مرودشت است.

تا زمان بلاش دوم در سکه های اشکانی جز خط و زبان یونانی چیزی دیده نمی شود و تنها در سلطنت بلاش دوم که از 121میلادی آغاز شده است نخستین بار حروف آرامی در سکه های ایران پدیدار شده است. زبانی را که در سکه های اشکانی در این تاریخ به خط آرامی پدیدار شده به خطا خاورشناسان و دانشمندان اروپایی با زبان پهلوی یکی دانسته اند و نخست آن را پهلوی شمالی یا پهلوی اشکانی نامیده اند و در این اواخر نام آن را زبان پارتی گذاشته اند. چون این زبان همین زبان امروزی ادبی ماست که به مرور زمان در نتیجه ی تحول به این شکل درآمده است و از قدیم به این زبان، زبان دری گفته اند، البته درست ترین اصطلاح درباره ی آن همان زبان دری است و باید گفت زبان دری را نخست از آغاز قرن سوم میلادی به خط آرامی نوشته اند.

در دوره ی ضعف سلوکیان در ایران در گوشه و کنار سرزمین ما پادشاهان محلی به فرمانروایی آغاز کرده اند. نخست در سرزمین فارس خاندانی از پادشاهان ایرانی مستقل شده اند که جز سکه های ایشان سندی درباره ی ایشان بدست ما نرسیده است. پایتخت ایشان شهر استخر بوده است و در آن جا سکه هایی زده اند به زبان آرامی و به همان خط آرامی و در حدود سال 220 میلادی به این کار آغاز کرده اند. این خاندان پادشاهان محلی فارس که همان «فرته داران» باشند نیاکان پادشاهان ساسانی بوده اند که سرانجام پادشاهانی کوچک به اصطلاح ملوک الطوایف را برانداخته و شاهنشاهی بزرگ ساسانی را تشکیل داده اند و سکه شناسان این سلسله را«پرسید» نام داده اند.

شهر استخر

از سوی دیگر در قسمت شرقی خوزستان نیز پادشاهان محلی در همین دوره استقلالی یافته اند و سلسله ای تشکیل داده اند که سکه شناسان اروپایی و به پیروی ِایشان، تاریخ نویسان، نام این سلسله را «المائید» گذاشته اند و در حدود سال163 پیش از میلاد به فرنانروایی آغاز کرده اند. در سکه های این سلسله نخست خط و زبان یونانی به کار رفته است اما در پایان سلطنت فرهاد که از 106 تا 130 میلادی فرمانروایی داشته است خط و زبان آرامی در سکه ی وی آشکار می شود.

در قسمت غربی خوزستان در میان رودهای دجله و فرات تا کرانه های خلیج فارس، سلسله ی دیگری استقلال یافته است که از سال 129 پیش از میلاد آثاری از آن به ما رسیده است. پایتخت آن شهر خاراکس در همان زمان آباد شده و نام این شهر هنوز بر جزیره ی «خارگ» باقی است. در پادشاهی «آنامبلوس سوم» پادشاه این سلسله در حدود سال 54 میلادی نخستین بار در روی سکه ها نوع خاصی از خط آرامی پدیدار شده است سجع  این سکه ها به همان زبان آرامی است اما خط آن ها تفاوتی با خط آرامی معمولی دارد.

خط آرامی که در اواسط دوره ی اشکانی برای زبان دری به کار رفته در آسیای مرکزی نیز رایج شده و با تصرفاتی آن را برای زبان سغدی و تخاری به کار برده اند و سپس در متون مانوی نوع دیگری از آن رایج شده است.

در نخستین کتیبه های ساسانی چنان چه پیش از این اشاره رفت خط و زبان یونانی و پس از آن دری به خط آرامی و زبان پهلوی یعنی زبان دربار ساسانیان به همان خط آرامی دیده می شود. اندک اندک زبان و خط یونانی از میان می رود و در همین دوره زبان دری را نیز دیگر در کتیبه ها به کار نبرده اند و تنها زبان پهلوی باقی مانده است.

کتاب اوستا که به زبان باستانی مشرق ایران بود قرن ها خط مخصوص به خود نداشته است و روحانیون زردشتی تنها آن را از بر می کرده و به یاد می سپرده اند. در اواسط دوره ی اشکانی در صدد برآمده اند آن چه را که از اوستا پس از استیلای یونانیان و مقدونیان بر ایرانیان باقی مانده بود بنویسند اما گویا به این کار توفیق نیافته اند و معلوم نیست به چه خط می خواسته اند بنویسند. این که به این کار کامیاب نشده اند گویا برای این بوده است که در آن زمان خطی وجود نداشته است که در آن علامت هایی برای همه ی اصوات زبان اوستا باشد و ناچار از این کار چشم پوشیده اند.

خط آرامی

ظاهرا از قرن اول پیش از میلاد در صدد برآمده اند اوستا را بنویسند و سپس در زمان اردشیر بابکان و پسرش شاپور اول نیز کوشش هایی در این راه کرده اند که نتیجه ی مطلوبی نداده است تا آن که در زمان شاپور دوم که از 310 تا 379 میلادی پادشاهی کرده است، موبد بزرگ ایران آذر پدماراسپند (آذر بدمهراسپند) از خط آرامی خط تازه ای با 43علامت اختراع کرد و بازمانده ی اوستا را به آن خط نوشتند که تا کنون باقیست.

خط آرامی که برای زبان پهلوی به کار برده اند منفصل و منقطع است و چون در نوشتن عادی و کتابت دشوار بوده است برخی از حروف آن را مانند همان خط امروزی به یکدیگر متصل کرده اند و خط دیگری در ایران پیدا شده است که همان خط پهلوی باشد و از آن روزی که این کار را کرده اند خط آرامی برای زبان پهلوی متروک و منسوخ شده است.

خط پهلوی در ایران در دوره های اسلامی باز تا مدت درازی به کار می رفته است چنان که در سکه های پادشاهان طبرستان تا سال 161 تاریخ طبرستان این خط دیده می شود و تا سال 168 هجری نیز در شهر ری سکه هایی به خط پهلوی زده اند. تا آغاز قرن پنجم هجری نیز خط پهلوی در ساختمان های مهم شمال ایران به کار رفته است چنان که «گنبد قابوس» که در 403ساخته شده کتیبه ی پهلوی دارد و برج لاجیم در ناحیه ی سواد کوه در مشرق راه فیروزکوه به ساری که بر سر قبر «ابوالفوارس شهریار بن عباس بن شهریار» از پادشاهان مازندران در 413 هجری ساخته شده است نیز کتیبه ی پهلوی دارد.

دانشمند نامی ایرانی «ابن الندیم» در کتاب معروف الفهرست در جایی که ذکر از خطوط قدیم ایران کرده از هفت خط که در پیش از اسلام رایج بوده است بدین گونه نام می برند : «دین دفتریه» که باید «دین دبیره» خواند، «ویش دبیریه» دارای 365 حرف، «کستج» دارای 28حرف، «نیم کستج» دارای 28 حرف، «شاه دبیریه»دارای 33 حرف که نقطه ندارد، «رازمهریه» و «راسی مهریه» دارای 24 حرف.

آن چه ابن اندیم در کتاب الفهرست آورده، مطالبی را که در آغاز این مقال ذکر کردم به یاد می آورد که طهمورث هفت خط را از دیوان اخذ کرد و زردشت کتاب اوستا را به هفت زبان نوشت.

ادامه دارد ...


سعید نفیسی

تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان