تبیان، دستیار زندگی
بعضی از شیرها، شاید ده ها سال توی قفس مانده باشند، اما هیچ وقت شیر بودن خودشان را از دست نمی دهند. حتی بعد از ده ها سال هم، نمی توانی سرت را پایین بیندازی و وارد قفس شیرها بشوی. خطرناک است و ممکن است کار دستت بدهد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شما هم تسلیم قفس نشوید!

شجاعت

تا حالا یک شیر را از نزدیک دیده اید؟ البته منظوم از نزدیک، این نیست که در نیم متری اش بایستید و زل بزنید توی چشم هایش.منظورم این است که بالاخره توی مستندی یا باغ وحشی یا ... دیده باشید. واقعا که صحنه تماشایی و به یادماندنی ای است؛  یک شیر، حتی از پشت قفس هم، یک شیر است. وقتی که نعره می کشد و این طر ف و آن طرف می رود ، حتی از پشت قفس هم آدم را به وجد می آورد.

بعضی از شیرها، شاید ده ها سال توی قفس مانده باشند ، اما هیچ وقت شیر بودن خودشان را از دست نمی دهند. حتی بعد از ده ها سال هم، نمی توانی سرت را پایین بیندازی و وارد قفس شیرها بشوی. خطرناک است و ممکن است کار دستت بدهد. حتی بعد از ده ها سال هم، وقتی که نعره می کشد و پنجه هایش را نشانت می دهد ، بند دلت پاره می شود. واقعا چرا این طور است؟ چرا این قفس های آهنی، بعد از این همه سال ،نمی توانند شیر بودن او را نابود کنند؟ً چرا ما آدم ها این جوری نیستیم و بیشتر وقت ها با کوچکترین قفسی، انسان بودن و جنگجو بودن مان را از دست می دهیم؟

قفس؟! بله، مشکلاتی که ما داریم، قفس های ما هستند. حالا این مشکلات، می توانند از هر جنسی باشند. این مشکلات، حتی می توانند نابودگر هم باشند و یک آدم معمولی را، به ته دره سقوط پرتاب کنند. کافی است یک بار سوار تاکسی ای بشوید تا از این دست آدم های نابود شده را، به اندازه کافی و لازم ببینید. همه از کرایه های بالا می نالند، همه از درآمدهای کم می نالند ، همه از مشکلاتی که با کارفرماهای خودشان دارند ، می نالند ، همه در حال صرف فعل "نالیدن" هستند. و تماشای این صحنه ها، چقدر ناگوار و مأیوس کننده است.

یعنی چه؟ یعنی کرایه ها بالا نیست؟ یعنی هزینه های زندگی بالا نیست؟ یعنی همه چیز خوب است و جای هیچ نگرانی ای نیست؟ اگر جوابمان مثبت باشد ، معلوم است که آدم خوش خیال و متوهمی هستیم که این همه مشکل را نمی بینیم. مساله، در بودن و نبودن این مشکلات نیست؛ مساله در این است که ما آدم ها، حتی وقت نمی کنیم به تماشای طبعیت برویم و از آن بیاموزیم.

از چه بیاموزیم؟ از همین شیرهایی که توی قفس هستند و شیر بودنشان را از دست نمی دهند. نگهبان یکی از همین قفس های حیوانات وحشی تعریف می کرد که شیرها، گوشت های حقیر را نمی خوردند. فکرش را بکنید، شیرها گوشت های حقیر را نمی خورند! تعریف هم می کرد که برای ثابت کردن این اصل به یک نفر، یک بار خرگوش زنده ای را در قفس شیری انداختند. همین که چشمان خرگوش بخت برگشته، به شیر افتاد، لرزید و از ترس مرد! ولی شیر، که در جای خودش آرمیده بود ، حتی بلند نشد که نگاهی به این خرگوش بیندازد.

فکرش را بکنید! شیری، طرف گوشت حقیر نمی رود؛ حتی اگر این گوشت حقیر، خودش با پای خودش به قفس او آمده باشد. چرا یاد نمی گیریم؟

مشکلات، قفس های ما هستند. اما همین مشکلات، انسان بودن ما را، جنگجو بودن ما را، از ما می گیرند.  کافی است خیلی از ما، یک سال، دو سال، 10 سال، توی این قفس ها بمانیم تا خوی جنگندگی مثبتمان را از دست بدهیم و دیگر نتوانیم برای مشکلات، شاخ و شانه بکشیم و چنگ و دندان نشان بدهیم.

زندگی، بعضی وقت ها گوشت های حقیری را تقدیم ما می کند ، که ما را ذوق زده می کند و از راه اصلی مان، دور می کند. این گوشت های حقیر، یک تفریح ساده یک کار ساده، تماشای یک برنامه ساده تلویزیونی، یک قدم زدن ساده بی هدف و... می تواند باشد.

یادمان باشد؛ شیرها، هیچ وقت تسلیم قانون قفس نمی شوند. هچ وقت طرف طعمه ها ی حقیر نمی روند. کمی از شیرها یاد بگیریم، که هیچ کتابی نخوانده اند و هیچ دوره ای ندیده اند و...، ولی قانون زندگی را خوب می دانند.

شجاعت

تا حالا یک عقاب را از نزدیک دیده اید؟ یک شاهین را چطور؟ باز هم منظورم این نیست که روبه روی آن ها نشسته باشید و چشم در چشمشان دوخته باشید. منظورم از پشت میله ای قفس است و منظورم، در مستندهای تلویزیونی.

قفس عقاب ها و شاهین ها را، بلندتر از قفس های حیوانات دیگر می سازند. چرا؟ چون عقاب ها و شاهین ها، نمی توانند در ارتفاع پایین پرواز کنند. قانون آن ها، پرواز در ارتفاع بالا است. باورتان می شود؟ اگر عقاب و شاهینی را در قفسی کوچک زندانی کنید، دیگر عقاب و شاهینی نخواهد بود و هیچ جاذبه ای هم نخواهد داشت. ذات عقاب و شاهین، در پرواز بلند آن ها است. زیبایی و شکوه شان، در پرواز بلند آنها است. آنها اگر کوتاه پرواز کنند، زیبایی و عظمتشان را از دست خواهند داد.

حتی آنهایی هم که می خواهند این پرندگان را در معرض تماشای دیگران بگذارند ، قفس های آنها را بلند می سازند تا زیبایی و عظمتشان، فراموش نشود. واقعاً که چه خیره کننده است! حتی شکارچیان هم تن به قانون عقاب ها و شاهین ها می دهند تا دیگران را وادار به تماشای آن ها کنند.

عقاب، حتی در قفس هم قانون خودش را فراموش نمی کند. پس چرا خیلی از ما آدم ها، وقتی که نمی توانیم در ارتفاع بلند پرواز کنیم، قانون بلندپروازی و عظمت خودمان را از دست می دهیم؟ کافی است مشکلی و سنگی پیش پایمان سبز شود ، تا دیگر عقاب نباشیم، تا دیگر بلندپرواز و با شکوه نباشیم. چرا از عقاب ها و شاهین یاد نمی گیریم؟! چرا با کوچکترین قفسی، یادمان می رود که روزگاری، چه عقاب های تیزپروازی بوده ایم؟ یادمان باشد که کمی هم از عقاب ها و شاهین ها یاد بگیریم، کمی.

فعلاً همین چند اصل کافی است. این مقاله را تا ابدیت می توان ادامه داد و این، یعنی که تا ابدیت می توان از طبیعت و حیات وحش درس گرفت و آموخت و خسته نشد.جنگجو بودن و به پاداش های حقیر قناعت نکردن، بلند پرواز بودن ، قانون هایی هستند که اگر رعایتشان کنیم، زندگیمان رنگ و لعاب دیگری به خودش خواهد گرفت.

نباید فراموش کرد که قفس ها، نباید ما را به فراموش کردن قانون هایمان دچار کنند. قفس، هر چقدر هم که محکم و تنگ و کوچک باشد، نباید ما را از ما بگیرد.

البته ذات انسان ها، به خاطر همین انسان بودنشان، قابل احترام است اما یک انسان بی حرکت و بی رمق و بی هدف، به همان اندازه ای که می تواند قابل احترام باشد، به همان میزان و شاید بیشتر هم، می تواند غیرقابل احترام باشد. انسان، درست مثل بقیه موجودات حیات وحش، باید حرکت کند و حرکت کند و حرکت کند و هیچ وقت تن به قانون قفس ندهند.

این هایی که برایتان نوشتم و خواندید، درس هایی بودند که از یک باغ وحش یاد گرفتم. قرار بود گزارشی تهیه کنیم و همین، باعث و بانی خیر شد تا این حیوانات را از نزدیک ببینیم. و درست همان جا که بود که این سوال بزرگ به ذهنم رسید: چرا شیرها، بعد از این همه زندانی بودن، هنوز شیر بودن خودشان را از دست نداده اند؟

البته جواب های دیگر هم می توان به سوال داد. مثل این که شیرها فکر نمی کنند و کرایه خانه نمی دهند و اصلا چرا باید شیر بودنشان را فراموش کنند و حیوان که این چیزها سرش نمی شود و...

بله، جواب های زیادی می شود به این سوال داد؛ جواب هایی که حتی خود سوال را هم زیر سوال ببرند و... اما یادمان باشد که آنها که می خواهند یاد بگیرند ، هیچ وقت بهانه نمی آورند و جدل نمی کنند.  آنها، نگاه می کنند و یاد می گیرند و همین نگاه و آموزش، برای زندگیشان کافی است.

برگرفته از مجله موفقیت

تنظیم برای تبیان:داوودی

مقالات مرتبط :

مردن اما آهسته آهسته

مشخصات یک بزرگمرد...

کاستی های زندگی ات را مدیریت کن

مبارزه خیلی وقت است شروع شده

راهکارهایی برای تقویت اراده

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.