تبیان، دستیار زندگی
هفت سینم را از این هفت سنبل زمین آسمان که نه هفتادها از آنان می سازم شاید که...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هفت سینی همه از سنبل!!
خلقت آدم
صعود
خداوند خلقت را آغاز فرمود . زمین ، کوهها ، دریا ، آسمان ، ستارگان و آدم را .

آنچه به آدم آموخت ، به هیچ یک از مخلوقات عطا نفرمود چرا که در او گنجایش پذیرایی از آنچه آموختنی بود را نهاد.

وآدم آفریده شد . پروردگار از روح خود در او دمیدو او شد آدمی که مایه مباهات به فرشتگان باشد. او بود که بار این امانت الهی را به دوش گرفت ، تا چگونه این بار به مقصد رساند...

پیچک وار حبل الله المتین را دست آویز قرار دادند و صیاد نگاههای متحیرانه فرشتگان الهی گشتند و طو مار خلقت پروردگار را به مهر " فتبارک الله احسن الخالقین" ممهور کردند.

پای بر زمین خاکی نهاد تا از هر آنچه مخلوق رب اوست، درسی بیاموزد.

فراخی آسمان او را بلندای روح آموخت و شد "سنبل بلندای روح" : چمران.

خروش

درخشش بی ادعای ستارگان را در خود متجلی ساخت  و شد" سنبل درخشیدن در سکوت " : همت .

تموج دریای بی کران آبی ، خروش را در او پروراند و شد "سنبل خروش " : برونسی .

از مرغان زمینی آموخت که قانع باشد و شد"سنبل قناعت " : آبشناسان .

استواری کوه ها که چون میخهایی بلند(1) مایه ی استقرار زمینند ، او را "سنبل استقامت" کرد و شد: کاوه .

از خورشید آموخت" سنبل سخاوت بی منت" باشد و شد : خرازی .

و خاک او را "سنبل تواضع "کرد و شد : رجایی .

خود را محصور قفس تن کرده است و بر خویشتن خویش چنان ظلمی روا داشه که نه انگار " ظلمت نفسی " امیر المؤمنین برای بیداری اوست....

و اینک دوران پرواز آمده بود ، همه این سنبل ها از مرغان دریایی عروج تا ملکوت را آموختند و شدند سنبل رهایی.جامه دلبستگی ها و گره های دنیایی را از تن بر کندند و خود را از قید و بند های این عالم رهانیدند و ره یافتند و شدند : ره یافتگان زمین...

امید

همچو ایوب ، بلندی شکیب را سرمنزل مقصو د یافتند ، پیچک وار "حبل الله المتین" (2)را دست آویز قرار دادند و صیاد نگاههای متحیرانه فرشتگان الهی گشتند و طو مار خلقت پروردگار را به مهر " فتبارک الله احسن الخالقین" (3)ممهور کردند.

دقایقی ناب را به فکوری گذراندند تا هدف را دریافتند : " لقاء الله " . اینگونه توانستند خوشتن را از حصار تنگ زمین خاکی رها کنند و اهل"زمین آسمان "باشند . باهنر بی بال پریدن ، پرستوهای مطهری شدند و مفتح دروازه های بهشتی که انتظارشان را می کشید...

این سان است که  " ادخلوها بسلام امنین " (4)در شأن اینان آمده : در دنیا زین الدینند و در عقبی زین الجنه .

و این انسان شد آنچه که باید ، و چه زیبا بار امانت را به منزل رساند . همو که مصداق" ونفخت فیه من روحی " (5)بود....

و این انسان چه ها که می تواند باشد ولی افسوس  ، چنان  خود را محصور قفس تن کرده است و بر خویشتن خویش چنان ظلمی روا داشه که نه انگار" ظلمت نفسی " (6)امیر المؤمنین برای بیداری اوست....

در این هنگامه که بادیگر بار بهار طبیعت همت گمارده تا زیباییهایش را جلوه گری کند، شاید من که نیاموختم انسان شدن را و"ظلوم و جهول" (7)ماندم ، به خود آیم. هفت سینم رااز این هفت" سنبل زمین آسمان" ، که نه هفتاد ها از آنان می سازم. شاید که ره یابم و رها شوم...

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.

ان شاء الله.


                                                                                                                                   نویسنده : فاطمه شریعتمدار

پی نوشت ها:

1_سوره نبإ آیه 7

2_سوره آل عمران آیه 103

3_سوره مؤمنون آیه 14

4_سوره حجر آیه 46

5_سوره حجر آیه 29

6_اشاره به فراز هایی از دعای شریف کمیل

7_سوره احزاب آیه 72


مطالب مرتبط:

تو مرا سوختی

چشم های او با قاب

به کبودی یاس

عجب پارتی بازیی

کاوه ما را خدا سروده

خاطراتی از شهید خرازی

این کاخ سفید شماست؟

نرگس خاتون و مرد آسمانها

یه بچه دارم؛ دو تا پسر

پسرم؛ پیچک

صیاد دلها

سردار شهید دقایقی

پرواز بی فرود

زندگینامه محمد جواد باهنر

بزرگداشت شهید مطهری

اتحادی برای تمام فصول

بهشتی ؛ شمیم عطر آگین امام در جبهه

ستاره های دنباله دار