تبیان، دستیار زندگی
اما به نظر می‌رسد یکی از دلایل مهم نسبت دادن نوروز به جمشید توجه به کارکردهای مشترک او، نوروز و بالطبع بهار باشد. آنچه میان این هر سه مشترک است ایجاد نظم و اعتدال است. کارهای جمشید در ایجاد طبقات اجتماعی، وسعت دادن زمین، ساختن ور و... تداعی کننده ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نوروز و جمشید

نوروز

در کهن‌ترین اشارات موجود در ایران، نوروز را به جمشید نسبت داده‌اند و شرح آن در شاهنامه آمده است. (بهار، 1374: 292) روایت فردوسی به ایجاز، چند روایت را در خود جای داده و به قصه‌هایی اشاره دارد که در منافع دیگر مفصل‌تر بدان‌ها پرداخته شده است. فردوسی می‌گوید:

همه کردنی‌ها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت او

شگفتی فرومانده از بخت او

به جمشید بر گوهر افشاندند
مرآن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند

(فردوسی، 1382، ج 1: 41)

به نظر می‌رسد ابیات دوم و سوم به قصه‌ای اشاره دارند که بر پایه تصور یکی بودن جمشید و حضرت سلیمان (ع) ساخته شده است. مطابق با این قصه جمشید «بفرمود تا چرخی از آبگینه برای او بسازند و شیاطین را در آن جای داد و بر آن نشست و در هوای از شهر خویش از دنباوند تا بابل به یک روز رفت و آن روز هرمز روز فروردین ماه بود و مردم از این شگفتی که دیدند نوروز گرفتند» (طبری، 1362: 117). اگر چه تخت در روایت فردوسی به گردونه در روایت طبری تبدیل شده است، اما ساختار دو روایت یکی است.

در بیت چهارم مستقیماً به رابطه جمشید و خورشید اشاره‌ای نشده، اما شاه به خورشید تشبیه گردیده است. این تشبیه از یک سو ناظر بر پاره دوم نام جمشید می‌تواند باشد که بر پایه آن قصه‌های دیگری نیز ساخته شده است، از سوی دیگر نسبت این پادشاه را با خورشید یادآوری می‌کند. جمشید به تعبیری پسر خورشید است.

خورشید

کریستن‌سن پس از مقایسه جم و ویوهنت اوستا با یم و ویوسنت در اساطیر هند می نویسد: «بیشتر دانشمندان همداستانند که ویوسنت را خدای خورشید بدانند.» و در ادامه می‌گوید: «در ادبیات پس از ودا ویوسنت نامی عام برای خورشید است و من به این عقیده رسیده‌ام که معنی اصلی این اسم همین است. ارتباط نزدیک  میان شاه سرزمین نیکبختان و خورشید کاملاً طبیعی است، زیرا به گفته دیتریش، باغ خدایان- سرزمین نیکبختان- همواره به خورشید یا به خدای خورشید وابسته بوده است: «آنجا بود، آنجا که خورشید سر بر می‌زند یا (و این اندیشه متداول‌تری است) آنجا که خورشید در دورترین کرانه غرب فرو می‌رود.» ... بنابراین به سهولت می‌توان دریافت که آریاییان، نخستین انسان را که در سرزمین نیکبختان می‌زیسته است، پسر خورشید به شمار می‌آوردند و از این روست که جمشید «دارای نگاه خورشید» است و شاید از این روست که او لقب ثابت «خشیته» (درخشان) را که در پهلوی «شید» ( با ی مجهول ) شده، داراست» (همان: 242).

چنان‌که جمشید با خورشید ارتباط دارد، نوروز نیز همین ارتباط با خورشید را یادآوری می‌کند. شاید به همین دلیل در تخت جمشید- که در آن مراسم نوروز برگزار می‌شد- در نقش برجسته پلکان‌های آپادانا صحنه ویژه نبرد شیر و گاو نشان داده شده است. احتمالاً شیر در آیین مهر مظهر زمینی مهر و خورشید است. (بهار، 1377: 601).

افزون بر آنچه تاکنون گفته شد اگر بپذیریم بشر اساطیری همواره در امور گوناگون به تکرار نمونه‌های ازلی می‌پردازد و یکی از این نمونه‌ها سامانمندی پس از آشوب ازلی و در نهایت آغاز آفرینش است (ر. ک. الیاده، 1378: 24)، کار جمشید در سامان دادن به طبقات اجتماعی نیز ایجاد نوعی نظم پس از آشوب و نابسامانی می‌تواند تلقی شود. در شاهنامه ایجاد طبقات اجتماعی به جمشید نسبت داده شده است. فردوسی ماجرای مربوط به نوروز را دقیقاً زمانی روایت می‌کند که جمشبد پایگاه هر کس را تعیین کرده، دست به آبادانی، کشورگشایی و ایجاد نظم بیشتر زده است.

ازین هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازه خویش را
ببیند بداند کم و بیش را
بفرمود پس دیوناپاک را
به آب اندر آمیختن خاک را ...
همه کردنی‌ها چو آمد به جای
ز جای مهمی برتر آورد پای

(فردوسی، 1382، ج 1: 41)

کارکرد ایجاد نظم جمشید را پس از آشفتگی با کارکرد بهار نیز که پس از سرما می‌آید، می‌توان مقایسه کرد. بهار که با اعتدالش بر زیاده روی‌های زمستان و سرما چیره می‌شود؛ سرمایی که گاه در هیئت دیو نمایانده شده است. در هزاره هوشیدر طوفانی در شکل دیوی به نام مهرکوشا (در پهلوی ملکوش) زمستان هولناکی پدید می‌آورد و در مدت سه سال زمین را دچار باران و تگرگ و برف و باد سرد می‌کند به طوری که زمین ویران و مخلوقاتش نابود می‌شوند. آنگاه ساکنان ورجمکرد بیرون می‌آیند و دوباره زمین را آباد می‌سازند نکته جالبی که در این روایت از اوستا دیده می‌شود ارتباط جمشید با غلبه بر سرما و ایجاد اعتدال است اگر چه فاصله میان هزاره‌ای که جمشید در آن می‌زیست با هزاره هوشیدر بسیار است اما چنانکه دیدیم «ور» به دست جمشید ساخته شده است.

بهار

افزون بر شباهت موجود میان کارکردهای جمشید و بهار، روزگار جمشید نیز به لحاظ اعتدال با بهار و متناسب با موضوع این جستار با نوروز قابل مقایسه است زیرا اول فروردین مقارن با اعتدال ربیعی و قرار گرفتن خورشید روی مدار استواست . مینوی خرد ضمن بر شمردن کارکردن‌های جمشید می‌گوید: «پیمان گیتی را که آن نادان بدکار بلعیده بود از شکمش باز آورد» . به این مطلب در رساله ماه فروردین روز خرداد (بند 10) چنین اشاره شده است: «ماه فروردین روز خرداد، جم پیمانه از دوزخ بیرون آورد و در جهان به پیدایی آمد (ظاهر شد).» در ایادگار جاماسبیک نیز چنین آمده است:

«او (جم) پیمان را از آنان (پریان) باز ستد.» همچنین در آثار الباقیه آمده است که «در این روز (روز ششم فروردین) جم پیمان‌هان اشیا را بیرون آورد...» در دینکرد درباره پیمان توضیح روشن‌تری آمده است: «پیش از آمدن جمشید به سلطنت، بر اثر غارت دیوان، آسن خرد (خرد غریزی) در میان مردم نزار و ورن (Waran = شهوت) غالب بود. پیمان (اعتدال) که منشعب از آسن خرد ایزدی است در «افراط و تفریط» منشعب از ورن دیوی از میان رفته بود... جم چاره (رهایی )آسن خرد ایزدی را از افراط و تفریط ورنی دیوی نگریست (چاره‌جویی کرد)...» پس از بازگردانیدن آن جمشید توانست اعتدال را در جهان برقرار کند، به گونه‌ای که مرگ و پیری و تشنگی و گرسنگی و باد گرم و باد سرد در دوران پادشاهی او نبود.» (همان: 100)

جمع‌بندی

درباره چرایی نسبت نوروز به جمشید دلایل و قصه‌هایی وجود دارد. این قصه‌ها برخی براساس

باورهای دوران اسلامی ساخته شده است و برخی نیز بنیادهای اساطیری دارد. ارتباط جمشید با خورشید چه به لحاظ اشتقاق و چه به لحاظ نسب و نیز وضعیّت خاص خورشید در فروردین از جمله دلایل انتساب نوروز به جمشید می‌تواند باشد که در قصه‌های موجود نیز به آن اشاره شده است، اما به نظر می‌رسد یکی از دلایل مهم نسبت دادن نوروز به جمشید توجه به کارکردهای مشترک او، نوروز و بالطبع بهار باشد. آنچه میان این هر سه مشترک است ایجاد نظم و اعتدال است. کارهای جمشید در ایجاد طبقات اجتماعی، وسعت دادن زمین، ساختن ور و... تداعی کننده این اعتدال است، اعتدالی که در نوروز و بهار نیز از جهاتی دیده می‌شود. کارکرد جمشید می‌تواند متاثر از الگوی ایجاد نظم پس از آشوب ازلی در باورهای اسطوره‌ای بازسازی شده باشد. جمشید بی‌نظمی‌ها را به نظم تبدیل می‌کند و دنیایی بهارگونه می‌سازد.

علیرضا صدیقی

تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان