تبیان، دستیار زندگی
هنگامی که دمشق، ادسا، حلب، و حتی اورشلیم به تلافی ماراتن و سالامیس و پلاتیه، زیر سم اسبان سپاه ایران لگد مال میشد، وسرزمین اهرام که در زمان داریوش دوم از تابعیت ایران خارج شده بود، به نام خسرو پرویز، شاه شاهان، به قلمرو ایرانشهر ضمیمه می شد....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انقراض ساسانیان
ساسانیان

هنگامی که دمشق، ادسا، حلب، و حتی اورشلیم  به تلافی ماراتن و سالامیس و پلاتیه، زیر سم اسبان سپاه ایران لگد مال میشد، وسرزمین اهرام که در زمان داریوش دوم از تابعیت ایران خارج شده بود، به نام خسرو پرویز، شاه شاهان، به قلمرو ایرانشهر ضمیمه می شد، هنگامی که نعمان بن منذر که خسرو، تاج پادشاهی اعراب را بر سرش گذارده بود به اتهام روی گردانی از شاه به زیر پای پیلان افکنده می شد و آن زمان که فرستاده محمد با جواب مغرورانه خسرو پرویز مبنی بر عدم پذیرش آیین جدید به شبه جزیره باز گشت، به ذهن احدی خطور نمی کرد که زمانی نه چندان  دور ورق بر خواهد گشت و خسرو، شاه بزرگ ایران، در گوشه زندان در نهایت ذلت به دست شیرویه، فرزند خودش به قتل خواهد برسد و پس از آن به سرعت برق و باد بساط 400 ساله دودمان ساسانی برچیده شود.

با مرگ خسرو پرویز، فرزندش شیرویه به قدرت رسید اما نه حکومت او و نه پادشاه دیگری که پس از او در مدت 4 سال به تخت کسری نشستند، دوام نداشت. اوضاع نابسامان دربار ساسانی، کش و مکش های خاندان سلطنت ایران و فساد اخلاقی اشراف ساسانی، تاثیر بسیار بدی در اوضاع اجتماعی سیاسی و اقتصادی ایران داشت و روز به روز به ضعیف شدن پیکره امپراطوری ساسانی می انجامید.

با تصرف تیسفون عملا سلسله ساسانی فرو پاشید اما ضربه نهایی و انقراض قطعی این امپراطوری با قتل یزدگرد سوم در مرو به دست یک آسیابان محلی محقق شد

روحانیون زردشتی که از ابتدای تاسیس امپراطوری ساسانی به دست اردشیر، در سمت متولیان مذهبی جامعه، روحیات مردم را در اختیار گرفته بودند، با سوء استفاده های فراوان از مقام و موقعیت خود به شدت مردم را تحت فشار  قرار داده بودند. اواخر عهد ساسانى، آیین زردشتى كاملا حقیقت‏ خود را از دست داده بود و اصول عقاید آن را بیشتر خرافات و افسانه‏ها تشكیل مى‏داده كه نمونه بارزى از ضعف عقلى و انحطاط فكرى دین زردشت بود. در این دوره حقایق این دین جاى خود را به یك مشت‏ شعار پوچ و بیهوده‏اى داده بود كه موبدان پیوسته براى تقویت جایگاه خویش به تشریفات آن مى‏افزودند، افسانه‏هاى ساده و خرافات دور از عقل به اندازه‏اى در آن راه یافته بود كه حتى خود مؤبدان را هم كه معمولا آخرین كسانى هستند كه به سستى این خرافات پى مى‏برند، نگران مى‏ساخت. بالاخره، فسادى كه در جامعه روحانیت زردشتى پدید آمده بود و خرافات و افسانه‏هاى دور از عقل و خرد كه در آیین زردشتى راه یافته بود،  سبب تشتت و اختلاف در عقاید و آراى ملت ایران شدند؛ با بروز این اختلافات و شیوع مذاهب گوناگون روح شك و تردید در بین طبقه روشنفكر ریشه دوانید، از ایشان نیز رفته رفته به دیگران سرایت نمود، در نتیجه توده مردم، ایمان قطعى و اعتقاد كاملى كه قبلا به دین داشتند، به كلى از دست دادند.

ساسانیان

بروز شورش هایی از قبیل قیام مانی و مزدک، که ماهیت دینی داشت و در صدد اصلاح دین تحریف شده زردشت و ارائه دینی جدید مناسب با مقتضیات زمان و نیاز مردم بود، نشان دهنده این واقعیت است که ایرانیان به دنبال ایجاد تغییراتی در نظام فکری و دینی جاری خود بودند.

در نظام طبقاتی حاکم در ایران، پس از پادشاه و هفت خاندان سلطنتی، به ترتیب روحانیون، جنگجویان، کشاورزان و نهایتا مردم عادی قرار می گرفتند. در این نظام امکانات دولت به ترتیب اولویت بین اقشار طبقات مختلف تقسیم می شد؛ بدین سان، مردم عادی که در طبقه  آخر قرار را تشکیل می دادند، از کمترین امکانات برخور دار بودند. حتی حق آموختن و خواندن و نوشتن نداشتند.

طغیان دجله و شکسته شدن سدی که بر این رودخانه بسته شده بود بخش اعظم مزارع و زمین های زراعی منطقه سواد را که از حاصلخیز ترین مناطق ایران بود و سهم زیادی در تامین اقتصادی آن نواحی داشت، از بین برده بود. از دیگر سو بیشتر زمین های زمین های زراعی در اختیار شاه یا یکی از خاندان های سلطنتی به خصوص خاندان قارن بود که اینان برای کشت در زمین های کشاورزی از مردم عادی استفاده می کردند در این اوضاع نابسامان، کشاورزان مجبور بودند چند برابر کار کنند تا بتوانند محصول مورد نظر ارباب را کشت کنند و از این جهت به شدت از سوی صاحب زمین آزار می دیدند. شیوع طاعون و وضع بد بهداشتی نیز مردم را به شدت تحت فشار قرار داده و موجب نارضایتی مردم شده بود. ضمن این که این وضع به شدت مردم را از نظر اقتصادی در مضیقه قرار داده بود به حدی که توان پرداخت مالیات های مقرر را نداشتند. این در حالی بود که  مودیان مالیاتی نیز برای تامین نیازهای مالی دولت، مردم را برای اخذ مالیات بیشتر تحت فشار قرار داده بودند.

در چنین اوضاع نابسامانی، رومیان از مرزهای غربی و هیاطله و اقوام بیابانگرد آسیایی از شرق و صحرا نشینان عرب از جنوب، فرصت را برای ضربه زدن به پیکره فرتوت ابر قدرتی که تا چند سال پیش خواب راحت را از چشمان آنها ربوده بود، مناسب دیدند و با حملات گاه و بیگاه خود، هر روز بخشی از سرزمین ایران را از آن جدا می کردند.

روح بلندو آزاده ایرانیانی که سال ها بود در تصرف موبدان زردشتی مجال پرواز نیافته بود با شنیدن ندای برادری و برابری دین محمدی، پنجره های عقل و دل را گشودند و به امید پرواز در فضای آزادی و برابری به دین اسلام گرویدند

در همین ایام یزدگرد سوم، وارث اردشیر بابکان، بر اریکه قدرت تکیه زد. به هنگام جلوس وی به سلطنت با فراغت لشکریان اسلام از شام، آنها راهی ایران شدند. یزدگرد پیشنهاد خلیفه دوم مبنی بر اسلام آوردن یا پرداخت جزیه را نپذیرفت و بدین سان جنگ های ایران و اعراب آغاز شد. اگرچه یزدگرد تمام تلاش خود را برای ایستادگی در مقابل سپاه مسلمانان انجام داد اما در نهایت ناکام ماند و اعراب طی سه جنگ جسر، قادسیه و نهاوند، موفق شدند راه ورود به ایران را برای خود باز کنند و تیسفون پایتخت ایران را به تصرف در آورند.

تمام مواردی که قبلا اشاره شد، در انحطاط سلسله ساسانی نقش موثر داشتند اما حمله اعراب علت سقوط به شمار می رود. شاید مهم ترین دلیل شکست سپاه چند صد هزار نفری، منظم و سازماندهی شده ساسانیان با چنان تجهیزاتی که در جهان آن روز زبانزد بود در مقابل لشگر ساده و بی برگ و بار اعراب، خستگی مفرط سپاه ایران به علت جنگ های مکرر با روم و اقوام شرقی و البته بی انگیزگی آنها در مقابل انگیزه بالا و روحیه جهاد و البته رویای دست یابی به گنجینه های پر زرق  و برق ساسانیان، در نزد اعراب بود. از این نکته نیز نباید غافل شد که همین تجهیزات زیاد و سنگینی سپاهیان ایرانی قدرت حرکت و مانور و عکس العمل سریع  در برابر اعرابی که تنها شمشیری به دست داشتند؛ را از آنها می گرفت.

با تصرف تیسفون عملا سلسله ساسانی فرو پاشید اما ضربه نهایی و انقراض قطعی این امپراطوری با قتل یزدگرد سوم در مرو به دست یک آسیابان محلی محقق شد. با مرگ آخرین پادشاه ساسانی، دودمان سلسله های باستانی ایران برچیده شد و دوران ایران باستان جای خود را به ایران اسلامی با مختصات و ویژگی های متفاوت داد.

روح بلندو آزاده ایرانیانی که سال ها بود در تصرف موبدان زردشتی مجال پرواز نیافته بود با شنیدن ندای برادری و برابری دین محمدی، پنجره های عقل و دل را گشودند و به امید پرواز در فضای آزادی و برابری به دین اسلام گرویدند.

زهرا محمدی

گروه جامعه و سیاست

منابع:

ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه رشید یاسمی

آیین زردشت در عهد ساسانیان، داوود الهامی

اسبات تحول تاریخ و علل انقراض ساسانیان و غلبه مسلمانان بر ایران، عباس خلیلی