آش نخورده و دهان سوخته
آش نخورده و دهان سوخته!
توضیح:
این مثل داستانی دارد؛ میگویند روزی مردی به خانه یکی از آشنایان خود رفت. صاحبخانه برای او کاسهای آش داغ آورد. میهمان هنوز دست به کاسه آش نبرده بود که دندانش بشدت درد گرفت. او دست روی دهان خود گذاشته بود و از درد به خود میپیچید. صاحبخانه به خیال آنکه او از آن آش داغ خورده و دهانش سوخته است، گفت: بهتر بود صبر میکردی تا آش کمی سرد میشد و دهانت نمیسوخت. میهمان که هم از درد دندان رنج میبرد و هم از حرف صاحبخانه شرمگین شده بود، گفت: «بله، آش نخورده و دهان سوخته!»
کاربرد:
این مثل در مورد کسی به کار میرود که گناهی نکرده و کار بدی انجام نداده است؛ اما مردم بیدلیل او را گناهکار میدانند.
مشابه:
- گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده!
- آش همسایه روغن غاز دارد.
مرغ همسایه غاز است.
آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد
توضیح:
آش از خوراکهای معمولی و همیشگی مردم ایران بوده است. وجود سبزی و حبوبات بسیار در آش، نیرویی کافی را به مردم میدهد و ویتامینها و مواد لازم را به بدن میرساند. معمولاً آشی که روغن هم داشته باشد، خوشمزهتر است.
در قدیم، وقتی میخواستند به کسی احترام بگذارند، میگفتند: بیا تا برایت آش روغن دار بپزیم.
کار برد:
این مثل را به طعنه، درباره کسی میگویند که کار خلافی کرده و باید منتظر سزای عملش باشد، گوینده ضربالمثل، برای مخاطب خطا کارش، خط و نشان میکشد و میگوید، جواب کارهای بدت را میدهم.
مشابه:
- حسابت را کف دستت میگذارم.
برگرفته از کتاب: فوت کوزه گری
نوشته: مصطفی رحماندوست
تنظیم برای تبیان: خرازی
****************************
مطالب مرتبط