سوپ غاز وحشی
آوانتی خیلی شوخ بود. روزی یک شکارچی، غاز وحشی را به او هدیه داد. آوانتی هم به اجبار از او تشکر کرد، غاز وحشی را پخت. خوراک خوشمزه و سوپ خوبی از آن درست کرد و شکارچی را به شام دعوت کرد.
هفتهی بعد یک نفر در خانهاش را زد.
- کی هستی؟
- دوست دوستت هستم، همان که یک غاز وحشی به تو هدیه داد.
آوانتی او را به داخل برد به شام دعوت کرد و کمی از سوپ غاز وحشی به او داد. چند روز بعد پنج یا شش نفر در خانهاش را زدند، در حالی که داد میزدند: دوستان دوست دوستت هستیم،؛ همان که یک غاز وحشی به تو هدیه داد.
آوانتی صمیمانه با آنها احوالپرسی کرد و آنها را به داخل دعوت کرد و با سوپ غاز وحشی و چای از آنها پذیرایی کرد.
آوازهی میهمان نوازی آوانتی خیلی زود در تمام دهکده پیچید. یک روز ده دوازده نفر با هم به در خانهاش رفتند و فریاد زنان خودشان را معرفی کردند: ما دوستان دوستان دوست دوستت هستیم، همان که یک غاز وحشی به توهدیه داد.
آوانتی به آنها نگاه کرد، خندید و جواب داد: چه سرزده! راحت باشید، بفرمایید.
آنها را به داخل برد، نشاند و یک ظرف کثیف به آنها داد.
میهمانها در حالی که بینیشان را گرفته بودند با اعتراض گفتند: این دیگر چیست؟
آوانتی جواب داد: چی؟! مگر نمیبینید! این سوپ، سوپ همان غاز وحشی است که دوستتان به من هدیه داد.
از آن روز دیگر کسی برای خوردن سوپ غاز وحشی به خانهاش نیامد.
مترجم: پریدخت نظریه
تنظیم برای تبیان: خرازی
*****************************
مطالب مرتبط