تبیان، دستیار زندگی
در نظر او بهار دارای خصایص حیات انسانی و زندگی آدمیزاد است كه چرخ بزرگوار لشكری فراهم آورده است، در این لشكر، كه ابر تیره است، باد صبا نقیب لشكر است، برق روشن به منزله نفاط است و تندر طبل زن است (دیوان رودكی) و ابر به مانند انسان سوگوار می گرید و رعد چون
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طبیعت در ادبیات فارسی 4

قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم

طبیعت از دیدگاه شاعران

طبیعت در شعر رودكی

بهار

در زمان ساسانیان به سبب مهارتش در داستان سرایی و غزل استاد شاعران نام گرفت. گذشته از قدرت بی مانند شاعری سخت خوش آواز بود و بر بط نیكو می نواخت. گذشتكان از جمله عوفی نابینای مادرزادش دانسته اند اما با توجه به اینكه طبیعت با تمام زیبائیهایش به همراه دنیای شگفت انگیز رنگها در شعر او جلوه تمام دارد پذیرفتن این سخن دشوار است.( نوبخت. نظم و نثر فارسی درزمینه اجتماعی)

شعر رودكی نمونه كامل شعر سبك خراسانی قرن چهارم یعنی شعر عهد سامانی است. روح حماسی كه از مختصات مهم سبك خراسانی است برای نخستین بار به صورت كامل در شعر او دیده می شود. در ادبیات زیر از قصیده ای كه در وصف بهار سروده شده است روح حماسی او مورد بررسی قرار داده می شود :

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار نزهت و آرایش عجیب
چرخ بزرگوار یكی لشكری بكرد
  لشكرش ابر تیره و باد صبا نقیب
نفاظ برق روشن و تندرش طبل زن
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب
خورشید را ز ابرو مدد روی گاه گاه
چو نان حصاری كه گذر دارد از رقیب

شعرها

اولین دشواری، در برابر كسی كه بخواهد از چگونگی تصویرها وخیالهای شاعرانه در دیوان رودكی سخن بگوید، مساله انتساب ابیات و عدم انتساب آنها بدوست. زیرا از این شاعر پر شعر عصر سامانی جز ابیاتی چند كه در دیوانی به نام او گرد آمده سندی در دست نیست و از میان آنچه به نام اوست، جز چند قطعه را به یقین نمی توان از آن او دانست و درباره شعرهای دیگری كه به او منسوب است باید با احتیاط سخن گفت.

رودكی نماینده كامل و تمام عیار شعر عصر سامانی و بر روی هم اسلوب شاعری قرن چهارم است. خیال شاعرانه در دیوان او بیش و كم در قلمرو عناصر طبیعت سیر می كند و آنگاه كه از نفس طبیعت سخن می گوید او را بیشتر با انسان و طبیعت جاندار می سنجد و از این روی تصویرهای شعر او متحرك، جاندار و زنده است. در نظر او بهار دارای خصایص حیات انسانی و زندگی آدمیزاد است كه چرخ بزرگوار لشكری فراهم آورده است، در این لشكر، كه ابر تیره است، باد صبا نقیب لشكر است، برق روشن به منزله نفاط است و تندر طبل زن است (دیوان رودكی) و ابر به مانند انسان سوگوار می گرید و رعد چون عاشق كثیب و خورشید نیز از زیر ابر، آنگاه كه چهره می نماید و پنهان می شود، حصاری است كه از مراقب خود حذر دارد روزگار بیمار بود و اینك بهبود یافت و بوی سمن داروی او شد خندیدن لاله از دور، به مانند سرانگشتان حنا بسته عروسی است ژاله بر لاله چون اشك مهجوران است ردیف درختان بادام و سرو در كنار جوی مانند قطار اشتران است از همین نمونه ها به خوبی می توان دریافت كه عناصر خیال او را، در وصف طبیعت بی جان، انسان و جانوران دیگر كه دارای حس و حركتند تشكیل می دهد و همین امر سبب زنده بودن طبیعت در شعر اوست، حتی شراب نیز در شعر او دارای شخصیت و جان و زندگی است و در خم می جوشد و مانند اشتر مست كفك به لب می آورد، از هوش می رود و به هوش می‌آید .

بهار

او تصویر را مثل شاعران اواخر قرن پنجم و یا حتی اوایل قرن پنجم خلاصه نمی كند. از این روی در دیوان او استعاره بسیار كم است و اگر وجود داشته باشد حاصل تشبیهی بسیار معروف و محسوس است كه به ذهن هر كسی می رسد :

  • به حجاب اندرون شود خورشید
  • چون تو برداری از دو «لاله» حجیب

در میان صور خیال او كمتر چیزی از عناصر غیر طبیعی وجود دارد، تاثیر علم را به هیچگونه در خیال او نمی توان جستجو كرد و اگر مساله كور مادرزاد بودن او امری مسلم باشد، در تمام صور خیال او جای شك باقی می ماند كه از ریشه های دیگری گرفته شده باشد زیرا این گونه تصویرها كه از طبیعت ارائه می دهد جز از رهگذر چشمی بینا كه تجربه حسی دارد، قابل قبول نیست مگر این كه بگوییم او نیز مانند شاعران دوره های بعد اجزای خیال خود را از شعر دیگران گرفته و فقط در ذهن خود آنها را با تخیل شاعرانه خویش تغییر داده و از خیالهای دیگران خیالهای تازه ای ابداع كرده است. (شفیعی كدكنی. صور خیال در شعر فارسی. خلاصه صفحات414 تا438 )

طبیعت در شاهنامه

نخستین نكته ای كه در باب تصویرهای شاهنامه باید یادآوری كرد این است كه شاعر(فردوسی) بر خلاف هم روزگارانش ـ كه تصویر را به خاطر تصویر در شعر می آورده اند ـ می كوشد كه تصویر را وسیله ای قرار دهد برای القاء حالتها و نمایش لحظه ها و جوانب گوناگون طبیعت و زندگی، آنگونه كه در متن واقعه جریان دارد.

در سراسر شاهنامه وصفهای تشبیهی یا استعاری ـ كه سخن را دراز دامن می كند ـ به دشواری می توان یا فت یعنی از آن دست وصفها كه در آثار مشابه شاهنامه به وفور دیده می شود در شاهنامه به دشواری مشاهده می شود زیرا هر یك از تصاویر طبیعت یا لحظه های حیات، چنان در تركیب عمومی شعر حل می شود كه خواننده وجود انفرادی آن را در نمی یابد. در طول حوادث این حماسه، بارها خورشید طلوع وغروب می كند و با اینكه او مجال هر گونه دراز سخنی و اطناب در این زمینه را دارد، از حد نیازمندی مقام هیچگاه تجاوز نمی كند و اغلب با ترسیم یك خط، تركیب عمومی شعر را از هنجار پسندیده ای كه دارد، بیرون نمی آورد، هیچ شب و صبحی چه در آغاز یك حادثه  و چه در خلال آن از دو بیت تجاوز نمی كند و بیشترین نمونه های تصویر صبح یا سپیده یا شب، در سراسر كتاب از این گونه است :

بدانگونه كه دریای یاقوت زرد

زند موج بر كشور لاجورد

یا :

چو خورشید تابنده بنمود تاج

بگسترد كافور بر تخت عاج  

یا :

چو شد روی گیتی ز خورشید زرد

بخم اندر آمد شب لاژورد 

 

بهار

بسیاری از گویندگان زبان فارسی، عنصر اغراق را در شعر به كار گرفته اند اما جهت دید آنان متوجه جزئیات ریزه كاری های تصویر بوده از این روی حاصل تصاویر ایشان چیزی است گاه زیبا اما كوچك و اندك تاثیر، بر خلاف شاهنامه كه در همه تصاویر آن، اجزای سازنده تصویر وسیع ترین عناصر هستی است : كوه است و دشت، ابر و دریا و خورشید و ماه و اسنادهای مجازی برخاسته از تصاویر او، به گونه پدیده های عظیم هستی با ز می گردد وبیابان و سیاهی و سكوت و لشكری كه به نیروی اسناد مجازی تصویرمی كند چندان وسیع است كه عناصر سازنده آن همه جا ابر است و آفتاب و دریا و سپهر و ستاره زمان و زمین و او هیچ گاه، در اغراقها، جهت دید خود را متوجه جزئیات و ریزه كاریهای كوچك نمی كند و همیشه از مظاهر عظمت و بیكرانگی و ابدیت كمك می‌گیرد و این خود یكی از علل اصلی توفیق او در سرودن حماسه شاهنامه است.

در سراسر شاهنامه نمی توان یافت كه اجزای سازنده آن به طور طبیعی در خارج وجود نداشته باشد مگر به ندرت از قبیل دریای یاقوت زرد كه زند موج بر كشور لاژورد و این نكته كه از ویژگیهای اصلی شعر عصر سامانی است در دوره فروسی بیش و كم در شعر فارسی رعایت نمی شده و دیوان بسیاری از شاعران مانند منوچهری پر است از تصویرهایی كه فقط اجزاء آن در خارج قابل تصور است نه تركیبات آن. (شفیعی كدكنی. صور خیال در شعر فارسی. خلاصه صفحات440 تا470)

كامل ترین وصف خزان در شاهنامه این است كه بهرام گور می سراید و آسمان را بسان پشت پلنگ می بیند كه تشابه بهار و خزان در تصویر فردوسی از جهت تنوع رنگها یكسان است.

چو بینم رخ سیب بیجاده رنگ

شود آسمان همچو پشت پلنگ

تصاویر مربوط به زمستان را در مواضع مختلف شاهنامه می توان یافت. فردوسی مخصوصا" مهارت تام دارد وقتی كه با چند كلمه بوران تندی را می نمایاند كه فورا" می رسد. مثلا" :

بدان لشكر دشمن اندر فتاد

چنان كندر افتد به گلبرگ باد

فردوسی بیشتر بهار را توصیف می كند. چشمه ها و رودها و نباتات به جهت بارانهای بهاری دوباره قوت می گیرند.

عجیب است كه فصل تابستان در شاهنامه غائب است، البته در جایی می گوید :

بخندید تموز با سرخ سیب

همی كرد بار برگش عتیب

بهار

فردوسی در عصری كه وصف طبیعت یكی از موضوعات اصلی است، از این موضوع غافل نبوده است. گویی شاعری كه به اطراف خود می نگرد به ناچار انعكاس زیبایی های عینی و خارجی را نمی‌تواند به صورت تخیل شاعرانه در نیاورد     «لیكن فردوسی در اوصاف طبیعت كوشش نمی كند كه طبع شعر خود را نشان دهد و مقصدش در این اوصاف آن است كه زمان و مكان حوادث حماسه خود را مقرر نماید.

تعداد صحیح عده ادبیات شاهنامه كه در آنها وصف طبیعت ظاهر می شود، مشكل است. با وجود این اگر تشبیهات و استعارات عدیده را كه اصلاحات آن از طبیعت گرفته شده كنار بگذارند، می توان گفت در دویست و پنجاه موضوع شاهنامه به درستی وصف طبیعت می كند». (دیوان ص 49)

در تشبیهاتی كه فردوسی از فصول سال به ویژه بهار و خزان دارد عنصر رنگ و حركت نمود بیشتری دارند كه نشان از تخیل زنده و پویای شاعر است. به ویژه كه این تصاویر زمینه ساز حركتی پر شتابترند كه همان صحنه های حماسی است.

كه مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
كه در بوستانش همیشه گل است
به كوه اندرون لاله وسنبل است
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه سرد و نه گرم همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون

بی جهت نیست كه تنی چند از هزاران شاعر فارسی زبان را جز اركان ادب فارسی شمرده اند و یكی از آنها فردوسی است و همین نشاط و پویایی در شعر مولوی هم با روحیاتی دیگر و با مضامین شعری متفاوت در توصیف طبیعت به چشم می خورد، وقتی كه می سراید : «بهار آمد بهار آمد بهار خوشگوار آمد» و یا «آب زنید راه را این كه نگار می رسد ».( طالبیان. صور خیال در شعر شاعران سبك خراسانی.136و137)

در ادامه با مختصات طبیعت در شعرفرخی و منوچهری آشنا خواهید شد ...


نویسنده : سعیده ره پیما

تهیه و تنظیم: بخش ادبیات تبیان