طبیعت در ادبیات فارسی 3
قسمت اول ، قسمت دوم
خصایص عمومی عناصر طبیعت درصورخیال (عصرمنوچهری و فخر الدین گرگانی) 400 تا450 هجری
نیمه اول قرن پنجم از نظر فراوانی شعرهای موجود، و هم از نظر وجود چند شاعر برجسته از قبیل منوچهری وفرخی و فخر الدین گرگانی وناصر خسرو (اگر چه مقداری از زندگی وی در نیمه دوم این قرن گذشته) وقطران تبریزی و هم از نظر گسترش دامنه تصاویر شعری سرشارترین دوره های شعر فارسی است. زیرا در این دوره خصایص برجسته صور خیال شاعران دوره قبل هنوز در شعر گویندگان درجه اول از قبیل منوچهری و فرخی و ناصر خسرو دیده می شود و از سوی دیگر نشانههای بعضی تازگی ها نیز در اسلوب ارائه تصاویر بیش و كم دیده می شود كه درحد اعتدال است، ولی از سوی دیگر شاعران درجه دومی نیز در این عصر زیسته اند كه از شعرشان سندی قابل توجه در دست نیست.
ذهن شاعران بیشتر می كوشد، در ساختن تصاویر مادی، در تركیب عناصر طبیعت تصرف كند و از این روی در این دوره مجموعه ای از «تشبیهات خیالی» داخل شعر فارسی می شود كه نمونه وسیع آن را در تصاویر شعر منوچهری می بینیم و در شعر دیگر گویندگان نیز بیش وكم وجود دارد و در دوره بعد در شعر ازرقی به حد افراط می رسد. این خصوصیت كه در واقع صورت متبلور و اغراق آمیز رنگ اشرافی تصاویر شعر فارسی است، در دوره قبل بسیار كم بود، ولی در این دوره شیوع بیشتری دارد و می بینیم كه در شعر منشوری سمرقندی از دریای مشكی كه آبش زر است و موجش زرین و نهنگش از سندروس و تمساحش نیز زرین است سخن به میان می آید و هچنین از عبهر سیمین و سرو یاقوتین درین تصویر آتش :
گهی چون عبهری سیمین همی بر آسمان یازد گهی چون سرو یاقوتین همی بالد با بر اندر
با همه توجهی كه نسبت به تشبیهات خیالی در شعر این دوره دیده می شود و همچنین گرایشی كه ذهنها به تصویرهای انتزاعی دارد، باز هم سهم عمده اجزاء خیال از طبیعت گرفته می شود و این دوره، همچنان ادامه دوره طبیعت در شعر فارسی است و وجود منوچهری و فرخی در این عصر ـ از نظر تصاویر طبیعت ـ به حدی دارای اهمیت است كه روزگار ایشان را باید دوره كمال شعر طبیعت در شعر فارسی به شمار آورد.
از این روی حركت و پویایی در نوع تصاویر شاعران این دوره نسبت به دوره قبل امری است آشكار. اغراقها گسترشی بیشتر یافته ولی درحوزه طبیعت و تشبیهات و استعارات، هنوز به حد تفریط و افراط نرسیده اما در زمینه مدح شاعران اغراق و غلو را وسعت داده اند.
بر روی هم دو جریان در شعر این دوره وجود دارد كه نماینده یكی از آنها عنصری است و نماینده دیگری منوچهری. كوشش منوچهری و اسلوب او بر این است كه گرد تصاویر موجود گویندگان دوره قبل، نگردد و تخیل خویش را، در زمینه طبیعت و اشیاء به كار وا دارد و هر چیز را از دیدگاه خود بنگرد و كوشش عنصری بیشتر بر این است كه تصاویر دیگران را بگیرد و با تصرفی عقلانی آن را به صورتی تازه جلوه گر كند و در حقیقت از صنعت به جای طبع، كمك بگیرد.
با اینكه تصویرها تنوع بیشتری یافته و محدودیت دوره قبل ـ كه فقط به تشبیه نظر داشتند ـ در شعر گویندگان این عصر دیده نمی شود، هنوز تزاحم تصویرها در شعر این دوره به حدی نیست كه ایجاد پیچیدگی و تضاد كند و اغلب وصف ها حسی و طبیعی می نماید و این دوره را نیز باید دوره «تصویر به خاطر تصویر» خواند زیرا كوشش اصلی شاعران در همین راه محدود می شود.
با كوشش عنصری و اقمار او تصویرهای تلفیقی در شعر این دوره آغاز می شود و صورت افراطی آن را در شعر نیمه دوم قرن پنجم خواهیم دید. با این همه در كنار این جریان، همانگونه كه یاد شد، دسته ای دیگر از شاعران از قبیلمنوچهری و فخر الدین اسعد وقطران تا حدی به تجربه های شخصی خود نظر دارند.
از صور خیال، كه در این دوره نسبت به دوره قبل شیوع بیشتری یافته، یكی تمثیل است كه بیشتر در زمینه های غیر وصفی و غیر طبیعت مورد استفاده قرار می گیرد و هر چه شاعران از وصف ها و تصویرهای طبیعت دورتر می شوند و به اندیشه و به خصوص معانی حكمی روی می آورند، شیوع بیشتری می یابد و در دوره های بعد رواج آن بیشتر می شود. (شفیعی كدكنی. محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی،خلاصه صفحات474 تا 485)
خصایص عمومی عناصر طبیعت در صورخیال (عصر بلفرج رونی و ازرقی هروی)450 تا 500 هجری
در این دوره شعر فارسی در دو جهت سیر می كند، یك دسته از شاعران همان اسلوب متقدمان را ادامه می دهند و خصوصیات تصاویر شعری ایشان، همان خصایص تصاویر گویندگان دوره قبل است، با این تفاوت كه در صور خیال اینان هیچ یك از تشبیهات و یا استعارات حاصل تجربه مستقیم گوینده نیست و آنچه هست همان تصاویر رایج دوره قبل است كه با نوعی تصرف عقلی و منطقی ـ چنانكه عنصری در دوره قبل می كرد ـ همراه شده و در حقیقت دوره مضمون سازی است. از نمایندگان این گونه شعرها لامعی و معزی را باید نام برد كه در سراسر دیوان این دو تن كمتر می توان به تصویری برخورد كه برای نخستین بار در شعر فارسی عرضه شده باشد و چنانكه خواهیم دید این گونه شاعران جز زیر و بالا كردن تصاویر رایج شاعرانی از قبیل منوچهری و فرخی كاری ندارند، در حقیقت دوره تصویرهای تلفیقی است كه پیش از این درباره اش سخن گفتیم.
دسته دیگر از شاعران می كوشند در اسلوب تصاویر شعری خود تجدید نظری كنند و این تجدید نظر طلبی در شعر ازرقی رنگی دارد و در شعر بلفرج رنگی دیگر. ازرقی از رهگذر توجه به تصویرهای خیالی در صور خیال خود نوعی تازگی ایجاد می كند كه تا قرنها اهل ادب این گونه تشبیهات را از خصایص كار او می شمارند و بعضی مانند رشید وطواط به شدت از آن انتقاد می كنند.
در همین عصر،مسعود سعد سلمان ـ كه بزرگترین شاعر این دوره باید به حساب آید ـ بیش و كم تمایلاتی به همین اسلوب دارد، اگر چه از جهتی دیگر وی به اسلوب عنصری ـ كه تلفیق منطقی تصاویر و دیگران بود ـ متمایل است و در شعرهای غیر حسی او ـ كه تجربه مستقیم ندارد ـ رنگ تقلید و تكرار چیزی است آشكارا.
این دوره، دوره ختم تجربه های حسی در زمینه طبیعت است و شاعران بیشتر از دیوانهای پیشینیان خود مایه خیالها می گیرند و به همین جهت است كه هیچ یك از وصفهای طبیعت كه در شعر این دوره آمده آن زیبایی و لطف شعر دوره قبل را ندارد و اغلب تصاویری است مرده، مثل گلی كه از جای خود آن را در آورده باشند و در جای نامناسبی كاشته باشند و آن گل در نتیجه این تغییر جا پژمرده باشد و به همین جهت است كه تصاویر شعری از تناسب و هماهنگی با یكدیگر محرومند و چنانكه در شعر معزی دیده می شود. وی به علت دوری از تجربه های حسی، تصاویری در شعر خود آورده كه یكدیگر را نفی می كنند و با اینكه این دوره یكی از پر شعرترین دوره های ادب فارسی است و حوزه جغرافیایی زیست شاعران از دوره های قبل وسیع تر است ؛ رنگی محلی را به هیچ روی در تشبیهات و وصفهای گویندگان این عصر نمی توان دید. (شفیعی كدكنی. محمدرضا صور خیال در شعر فارسی، خلاصه صفحات577 تا612)
خصایص عمومی عناصر طبیعت در صور خیال( عناصر معنوی شعر) 500 تا600
اگر عامل اصلی را در محدودیت خیالهای شعرهای فارسی در اواخر قرن پنجم و حتی قرن ششم ـ جز در مورد یكی دو تن ا زچهره های استثنایی ـ این تصور غلط ادبا و شعرا ندانیم (اغلب تصور می كرده اند كه اگر كوششی برای تازگی و ابداعی انجام شود بایددر جهتی از جهات تعیین شده به وسیله ادیبان باشد)، بی گمان یكی از عوامل برجسته، همین تصور محدودی است كه از جداول امكانات برای ایجاد خیال شاعرانه در ذهن ایشان وجود داشته است. اینان به جای اینكه عناصر تازه ای از طبیعت و زندگی را در داخل شعر كنند و كوشش خود را صرف گسترش حوزه عناصر خیال خود سازند، همواره در حوزه ارتباطهای جدولی میان همان عناصری كه قدما داخل شعر كرده بودند، می اندیشیدند، و از این روی در تمام شعرهای آنها نوعی حساب شدگی و ریزه كاریهایی كه فقط حاصل اندیشه است، نه احساس، دیده می شود. این عامل یكی از عوامل این طرز تصور از خیالهای شاعرانه است، زیرا می بینیم كه هنگامی كه خاقانی در عناصر خیال تجدید نظر می كند، شعر او و شعر كسانی كه در حوزه او هستند تا مدتها از محدودیت شاعران اواخر قرن پنجم رهایی می یابد. اما پیش از او، و با پذیرفتن عناصر ثابت شده به وسیله قدما، هر گونه كوششی كه انجام شده به سامانی نرسیده است و بهترین نمونه ازرقی است كه در همه جا و درهمه تذكره ها به شعر او اشاراتی دارند كه وی تجدید نظری در خیال شاعرانه انجام داده است، اما این كوشش او فقط و فقط در این بوده است كه اغلب یك سوی خیال را از مفاهیم
انتزاعی و غیر موجود در خارج، به اعتباری وهمی، برگزیده است؛ اما حوزه تصویرهای شاعرانه او از نظر عناصر اصلی، همان حوزه شعر قدماست، یعنی اگر رودكی از نرگس و ارتباط آن با چشم و دیگر خیالهای وابسته بدان سخن می گفت، او از نرگس زرین، كه مفهومی اعتباری و وهمی است، سخن گفته است و به همین جهت كوشش او جز در حد همین ابداع به سامانی نرسیده است.از این روی می توان در رابطه با میزان تاثیر از محیط اجتماعی و سیاسی و... یا طبیعت و صورتهای آن سخن گفت به طور مثال تحقیق این كه آیا عناصر طبیعت كه مواد سازنده بعضی از این خیالها هستند، تا چه اندازه از قلمرو جغرافیایی و محیط زیست شاعر مایه گرفته و چه مقدار از رهگذر سنت داخل شعر او شده است، و آیا میان تصویرها و خیالهای شاعرانه او مناسبتی با مورد استفاده ا زآنها وجود دارد یا نه و این تناسب تا چه حدی است.( شفیعی كدكنی. محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی.,خلاصه صفحات23تا50)
در ادامه با مفهوم طبیعت در شعر شاعران به تفکیک یاد خواهیم کرد.
نویسنده : سعیده ره پیما
تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان