تبیان، دستیار زندگی
مارکسیسم یکی از پرنفوذترین مکاتب فلسفی غرب می باشد. مهترین مولفه های این اندیشه و نقاط ضعف و قوت آن کدام است؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آشنایی با مارکسیسم

دیباچه

بنا به تقاضای برخی کاربران که خواهان آشنایی با برخی مکاتب فکری و سیاسی بودندف به مرور سلسه مقالاتی برای آشنایی با این مکتبها به زبان ساده ارائه می شود. اولین مکتب این مجموعه نیز بنابه درخواست شما مارکسیسم خواهد بود. با توجه به آنکه قصد بر بیان ساده مکاتب می باشد، پیچیدگی های نظری این مکاتب و نکات ریز و دقیقه های فلسفی به ناچار فدای ساده گویی و عامه فهم بودن مطلب خواهد شد.

مارکسیسم

کارل مارکس

مارکسیسم به مکتب فکری گفته می شود که توسط کارل مارکس (1818-1883)، دانشمند یهودی آلمانی و نیز دوست و همکارش فردریش انگلس تبیین شد. مهمترین مولفه های اندیشه مارکس عبارتند از:

1- ماتریالیسم: مارکس معتقد به ماتریالیسم بود یعنی آنکه در دنیا فقط ماده وجود دارد. این مفهوم از ماتریالیسم را مارکس از فوئرباخ اخذ کرد. بر این اساس دیگر وجود خداوند یا روح و یا هر گونه موجود غیرمادی منتفی خواهد شد و در جهان فقط ماده وجود دارد.

2- دیالکتیک: مارکس دیالکتیک را از هگل فراگرفت. بر اساس دیالکتیک همه چیز در دنیا درحال تغییر و دگرگونی است. در مقابل هر چیزی، ضد یا مخالفی وجود دارد که مارکس از آن دو به تز و آنتی تز یاد میکند. از ترکیب این دو سنتز به وجود می آید.

3- دترمینیسم تاریخی: دترمینیسم به معنای جبری بودن یا تعیین شدگی است. دترمینیسم تاریخی به این معناست که تاریخ روندی جبری دارد. از نظر مارکس تاریخ به چند مرحله تقسیم می شود. مرحله اول"کمون اولیه" نام دارد و در آن همه چیز اشتراکی بوده و مالکیت خصوصی وجود نداشته است، سپس تاریخ به دوره برده داری، و بعد از آن فئودالیسم رسیده و در زمان مارکس در مرحله سرمایه داری قرار داشت. مارکس پیش بینی کرد که سرمایه داری به کمک انقلاب و دیکتاتوری پرولتاریا (کارگران بدون ابزار) به "سوسیالیسم" می رسد که در این مرحله مالکیت خصوصی از بین می رود و همه اموال و دارایی ها اشتراکی می شود و سپس به به "کمونیسم" که جامعه بدون طبقه و بدون دولت و بدون مالکیت است می رسد. این پیش بینی هیچ گاه محقق نشد.

4- اقتصاد: تحولات تاریخی که مارکس از آنها یاد می کند به چه صورتی رخ داده اند؟ موتور محرکه تاریخ از نظر مارکس اقتصاد بوده و لذا اقتصاد زیربنا، و سیاست، فرهنگ، دین و.... همه روبنا هستند. منظور مارکس از اقتصاد با منظوری که ما امروزه از اقتصاد در ذهن داریم کمی متفاوت است. از نظر مارکس اقتصاد در مناسبات تولید خلاصه می شود و مناسبات تولید نیز در مالکیت ابزار تولید. هر کسی که مالک ابزار تولید باشد شکل دهنده طبقه مسلط در جامعه است و آنانی که فاقد ابزار تولید هستند طبقه زیردست هستند که از سوی طبقه مسلط استثمار می شوند. به عنوان مثال در برده داری، برده ها ابزار تولید هستند، در فئودالیسم زمین و در سرمایه داری ماشین آلات صنعتی.

دفاع از حقوق کارگران تنها به قالب مارکسیسم محدود نیست و می توان بدون تمسک به آموزه های مارکسیستی به دفاع از حقوق کارگران پرداخت

نقد نظریه مارکس:

1- بزرگترین انتقاد به نظریه مارکس این بوده و هست که پیش بینی او محقق نشد. او پیش بینی کرد به زودی در انگلستان انقلاب کمونیستی رخ می دهد اما این انقلاب هیچ گاه در این کشور رخ نداد. تاریخ که به باور او می باست روندی جبری را مطابق با دوره های تاریخی او پیش نرفت.

2- دومین نقد عمده به اندیشه مارکس معمولا به وجه تقلیلگرایی این اندیشه ناظر می باشد. تقلیلگرایی به این معناست که شما یک امر مهم و بزرگی را به یک چیز خلاصه کنید و تقلیل دهید. مارکس تحولات تاریخی را که از بسیاری عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... ناشی می شود را صرفا (و در برخی تفاسیر عمدتا) به اقتصاد تقلیل می دهد . اقتصاد را هم در نهایت به ابزار تولید تقلیل می دهد. به این ترتیب او در نظریه اش بسیاری از عوامل مهم و موثر را نادیده می گیرد و یا کم اهمیت می پندارد.

3- از لحاظ هستی شناسانه نیز عدم پذیرش وجود خداوند و یا هر نوع پدیدار غیر مادی طبیعی از سوی مارکسیسم مورد پذیرش هیچ یک از ادیان که بنیان همه آنها بر پذیرش عالم ماوراء است، نمی باشد. به عنوان مثال یکی از نشانه های مومنین در آیات ابتدایی سوره بقره ایمان به خداوند و ایمان به غیب است. (الذین یومنون بالغیب)

4- نگاه مارکسیسم به دین نیز بسیار مورد بررسی و انتقاد قرارگرفته است. مارکس، دین را افیون توده ها نامید. مهمترین ویژگی افیون (مواد مخدر) رکود و سستی است. منظور مارکس این بود که دین از انقلاب و مبارزه ممانعت به عمل می آورد. شاید در برخی مقاطع تاریخ این گفته در مورد دین مسیحیت صادق باشد اما بی تردید در مورد دینی همچون اسلام آن هم در میان اهل تشیع صادق نخواهد بود. شیعیان به دلیل حضور پررنگ قیام عاشورا در زندگی روزمره آنها همواره با انقلاب و قیام آشنا بوده اند و نمونه آشکار آن نیز انقلاب اسلامی ایران است که بر اساس آموزه های اسلامی شکل گرفت. در واقع انقلاب ایران خط بطلانی است بر این آموزه مارکس.

5- همچنین بسیاری از اندیشمندان کمونیسم نهایی مارکس را که جامعه ای بدون طبقه؛ بدون دولت و بدون مالکیت خصوصی است نقد می کنند. اصولا امکان به وجود آمدن چنین جامعه ای وجود ندارد و لذا پیش بینی مارکس که معتقد به رسیدن به این جامعه است هیچ گاه محقق نخواهد شد.

6- اکنون که نقاط ضعف مارکس را برشمردیم بد نیست به نقطه قوت و تاثیر مثبت اندیشه مارکس هم اشاره کنیم، نقطه قوتی که باعث شده اندیشه او یکی از پرتاثیرترین اندیشه های سیاسی باشد؛ مارکس به حقوق کارگران و استثماری که از سوی طبقه کارفرما بر آنها صورت می پذیرفت اعتراض کرد. بی تردید اندیشه های او وضعیت کارگرانی که بیش از 12 ساعت و حتی بعضا 16 ساعت در روز کار می کردند و حقوق بسیار اندکی دریافت می کردند را  بهبود بخشید؛ و به تدریج کارفرمایان را به رعایت بیشتر حقوق کارگران مانند سقف کاری 8 ساعت در روز، بیمه و... سوق داد. به همین دلیل عمده طرفداران اندیشه مارکسیسم کارگران هستند اما لازم به ذکر است که دفاع از حقوق کارگران تنها در قالب مارکسیسم محدود نیست و می توان بدون تمسک به آموزه های مارکسیستی به دفاع از حقوق کارگران پرداخت.

بعد از مارکس:

لنین

ازاندیشه مارکسیسم تفاسیر متعدد و فراوانی صورت پذیرفت. و همین امر سبب پیدایش انواع مارکسیسم گردید: مارکسیسم فلسفی، مارکسیسم انتقادی، مارکسیسم ساختاری، مارکسیسم-لنینیسم و.... در عرصه اندیشه به وجود آمدند.

یکی از این تفاسیر که اندیشه مارکسیسم-لنینیسم (تفاسیر لنین از اندیشه مارکس) بود از سوی ولادیمیر لنین در شوروی سابق به اجرا گذاشته شد و بعد از 70 سال به دلیل ناکارآمدی و ناتوانی در حل معضلات جامعه، و علی رغم جرح و تعدیلهای فراوان از سوی جانشینان لنین، به جای تحقق جامعه کمونیسم نهایی به فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی انجامید. اندگ زمانی پیش از فروپاشی شوروی،  امام خمینی (ره) این مساله را در نامه ای به گورباچف یادآوری کردند و بیان کردند که دیگر باید کمونیسم را در موزه های دنیا جستجو کرد. پیش بینی ایشان کمی بعد محقق شد و شوروی فروپاشید.

برای آشنایی بیشتر با مارکسیسم می توانید کتاب نقدی بر مارکسیسم اثر استاد شهید مرتضی مطهری را دانلود کنید.

بعدالتحریر:

در میان کشورهای کمونیستی جهان، شوروی و نیز اروپای شرقی کاملا از کمونیسم فاصله گرفته اند. چین در بسیاری از اصول مارکسیسم تعدیلهای جدی ایجاد کرده و هر روز بیش از پیش از کمونیسم فاصله می گیرد. کوبا بعد از کناره گیری فیدل کاسترو و به قدرت رسیدن برادرش رائول کاسترو تعدیلها در نظام کمونیستی را آغاز کرده است. تنها کشور کمونیستی فعلی دنیا کره شمالی است که در مقایسه با کره جنوبی در زمره پایین ترین کشورها از نظر شاخص توسعه انسانی است. کشورهای آمریکای لاتین مانند ونزوئلا، بولیوی و.. سوسیالیست هستند و نه کمونیست، که در مقاله دیگری به بررسی سوسیالیسم خواهیم پرداخت.

حمید نساج

گروه جامعه و سیاست