تبیان، دستیار زندگی
یکی بود، یکی نبود. روزهای آخر فصل زمستان بود. خورشید، گرم‌تر از همیشه، تابید و برف‌ها را آب کرد. صدای شرشر آب، همه جا پیچید. قورباغه صدای شرشر را شنید و قورقور کرد. شرشرشر. قورقورقور... پرنده، صدا را شنید و جیک جیک کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آواز بهار

آواز بهار

یکی بود، یکی نبود.

روزهای آخر فصل زمستان بود. خورشید، گرم‌تر از همیشه، تابید و برف‌ها را آب کرد.

صدای شرشر آب، همه جا پیچید. قورباغه صدای شرشر را شنید و قورقور کرد.

" شرشرشر. قورقورقور...

پرنده، صدا را شنید و جیک جیک کرد.

" شرشرشر، قورقورقور، جیک جیک جیک ...

دارکوب از لانه بیرون آمد.

 قورباغه گفت: «این آواز بهار است!»

دارکوب خندید و به تنه‌ی درخت نوک زد: «تق تق تق»

" شرشرشر، قورقورقور، جیک جیک جیک، تق تق تق...

جیرجیرک روی شاخه بود که صداها را شنید و گفت: «وای! آواز بهار است.» و شروع کرد به جیرجیر کردن.

"شرشرشر، قورقورقور، جیک جیک جیک، تق تق تق، جیرجیرجیر... آواز بهار

همه شاد بودند و با آواز بهار می‌رقصیدند. ناگهان صدایی به گوش رسید.

صدای، خرت خرت خرت.

قورباغه گفت: «صدای کی بود؟»

 دارکوب گفت: «صدای چی بود؟»

 جیرجیرک گفت: «اینجا نبود!»

پرنده گفت: «بالای درخت بود!»

همین موقع سنجاب، در حالی که خرت و خرت پوست گردو را می جوید از لانه بیرون آمد.

دارکوب گفت: «سنجاب بیدار شد!»

قورباغه گفت: «چون زمستان تمام شد!»

سنجاب خندید و گفت: «آواز بهار را شنیدم، یکهُو از خواب پریدم!»

همه خندیدند و دوباره جنگل پر شد از آواز بهار:

شرشرشر، قورقورقور، جیک جیک جیک، تق تق تق، جیرجیرجیر، خرت خرت خرت، شرشرشر...

دوست خردسالان

تنظیم برای تبیان:خرازی

*********************************

مطالب مرتبط

خانه ی نو

دوستت دارد بهار

پیشی دماغ سوخته

دندان مصنوعی پدربزرگ

سوپ غاز وحشی

شوخی

قول بده منو نخوری

درخت آهنی

یکی از بستگان خدا

نیایش رود

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.