عیدیهایی که شکلات شدند!
- مگر نه اینکه از کودکی باید به فکر آینده باشیم؟
- مگر نه اینکه باید پله پله نردبان پیشرفت را طی کنیم؟
- مگر نه اینکه تشویق بهتر از تنبیه است؟
- مگر نه اینکه دانشمندان شکلات را برای قلب مفید میدانند؟
نمیدانم امسال آفتاب از کدام طرف در آمده بود که همه فامیل به ما عیدی دادند و عیدیهایمان آنقدر زیاد شده بود که همواره از جیبهای شلوارمان بیرون میزد.تا اینکه روزی یکی از هزار تومانیها موقع بیرون آمدن از خانه عمو احمد افتاد زمین و پدرمان گفت که بهتر است پولهایمان را در بانک پسانداز کنیم تا هم برای آینده پسانداز داشته باشیم و هم شانسمان را در قرعهکشی بانک امتحان کنیم.
ما هم در حالی که به داشتن چنین پدر خوشفکری افتخار میکردیم، این پیشنهاد را قبول کردیم. البته پس از چند روز که آگهیهای بازرگانی بانکها را در تلویزیون دیدیم به این نتیجه رسیدیم که این درست نیست که ما یکدفعه برنده چنین جایزههای بزرگی شویم و باید خودمان را با قرعهکشیهای کوچکتر آماده کنیم.
پس تصمیم گرفتیم قسمتی از عیدیها را برای رفتن به پارک و سوار شدن قطار و بشقاب پرنده پسانداز کنیم و مقداری را هم به خرید نوزده تخم مرغ شانسی اختصاص دهیم. همه چیز به خوبی پیش میرفت که یک دندان درد و دل درد بیموقع همه برنامههای ما را به هم ریخت!
متاسفانه ما گول محققان را خوردیم و شکلاتهای موجود در تخم مرغهای شانسی را برای تقویت بیشتر قلبمان، یکجا نوشجان کردیم. ولی بعد دچار گلاب به رویتان شدیم و ماجرا لو رفت.
پدرمان با وجود دستاوردهای مهمی که در این زمینه به دست آورده بودیم (مانند چند ماشین اسباببازی و یک سوت داروی و یک سیدی کارتون و ...)، نه تنها با تشویق هایش ما را دلگرم نکرد، بلکه به عنوان جریمه تمام عیدیها و اسباب بازیهایمان را تا مدت نامعلومی از دسترسمان خارج کرد!
به نظر ما باید از این محققان پرسید که چرا با برخی تحقیقات کشکیشان حال ما را بد میکند و آیا گول زدن کودکان و نوجوانان کاردستی است؟!
سیاوش پاکدامنتنظیم برای تبیان:خرازی