تبیان، دستیار زندگی
«گل زدن به تیم های مالدیو و نپال که کار بزرگی نیست. دایی همیشه آدم خوش شانسی بوده و انگار خدا بغلش کرده»....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این منم؛ علی دایی

مغرور، قانونمند، با انگیزه و گاهی مستبد

علی دایی

«گل زدن به تیم های مالدیو و نپال که کار بزرگی نیست. دایی همیشه آدم خوش شانسی بوده و انگار خدا بغلش کرده».

سال ها از این جمله تاریخی علی کریمی درباره علی دایی می گذرد. با این وجود هنوز کم نیستند کسانی که معتقدند دایی آدم خوش شانسی است؛  وی فوتبال حرفه ایی را تازه از 23 سالگی شروع کرد و البته خیلی زود ستاره شد. البته دایی یک تفاوت بزرگ با همه بازیکنان دیگر تاریخ فوتبال ایران دارد  که وی را از همه متمایز کرده است.

علی دایی

انگیزه بالا و این که همیشه باید جزو بهترین ها باشد. تلاش و پشتکارش هم بود که او را به آنچه حالا هست رسانده. غرورش یا مزاج تندش بارها باعث شده بسیاری از او برنجند، اما بی توجه به همه انتقادها، فقط و فقط خواسته که باشد. هیچ فرصتی را از دست نداد تا امروز دایی شناسامه جهانی فوتبال ایران باشد و البته سرمربی تیم فوتبال کشورمان...

«با هامبورگ بازی داشتیم. علی در برلین بود و بازی تیم ملی در هامبورگ برگزار می شد. چند ساعت قبل از بازی به من گفتند تو کاپیتانی چون بعید بود که علی پس از بازی سنگین شب قبل تیمش بتواند در کمتر از چند ساعت خودش را به اردوی تیم ملی برساند. با این وجود درست پیش از بازی دایی به هامبورگ رسید و بازوبند را به دست بست. در حالی که آن بازی می توانست اولین بازی من به عنوان کاپیتان تیم ملی باشد.» این خاطره مهدی مهدوی کیا است که درست در پایان بازی های جام ملت های آسیا 2004 چین برای دوستان خبرنگارش تعریف کرده بود.

علی دایی

او آن روزها از این کار کاپیتان وقت تیم ملی دلخور بود چون کاپیتان حتی در یک بازی دوستانه هم اجازه نداده بود کسی غیر از خودش بازوبند را به بازو ببند، آن هم در شرایطی که ماشین دایی در مسیر برلین به هامبورگ پنچر شده بود و بیش از 250 کیلومتر را با تایر پنچر رانندگی کرده بود.

دایی این خصوصیت را همیشه با خود داشت. همیشه می خواست که باشد. حتی برای بازی با تایوان هم بایرن مونیخ زا رها می کرد و به تیم ملی می آمد؛ رفتاری که میان او و دیگر ستاره های تیم را به هم زده بود.

کار تا جایی پیش رفت که پیش از جام جهانی آلمان دیگر لژیونرهای تیم ملی با دایی کمتر همکلام می شدند و تنها دوست صمیمی دایی در زمین از میان قدیمی ها یحیی گل محمدی بود.

این درست زمانی بود که وی برای صباباتری تهران هم گل نمی زد و روزگارش بدتر و بدتر می شد. دیگر حتی بازی کردنش در زمین، فریادهای انتقاد مردمی که سال های سال دوستش می داشتند را به همراه داشت.

علی دایی

این اواخر مدام در ورزشگاه های مختلف با مردم درگیر می شد. در آزادی با طرفداران پرسپولیس، در انزلی با هواداران ملوان و در اصفهان با سپاهانی ها. با برنامه 90 قطع رابطه کرده بود و حتی در اردوی تیم ملی هم بازیکنان جوان تر که جایگاه کاپیتان را متزلزل می دیدند پشت سرش حرف می زدند.

درست چند روز قبل از اعزام تیم مدافعی که بازی کردنش در ارنج اصلی، با فریادهای همیشگی تماشاگران رو به رو می شد در جواب خبرنگاری که از او پرسید فکر می کنی در تیم بازی کنی، گفت: یعنی من از بازیکنی که باید با عصا در زمین بدود کمترم؟ و این گونه دایی با کمترین میزان محبوبیت ممکن به جام جهانی رفت.

کاپیتان وقت تیم ملی کشورمان به آلمان رفت چون می خواست دومین جام جهانی عمرش را هم تجربه کند. رکوردی که در کنار همه افتخارات دیگرش باعث می شد از مهدی مهدوی کیا- که دیگر بازیکنی بود که دومین جام جهانی اش را تجربه می کرد- عقب نماند.

علی دایی

دایی با تیم ملی به جام جهانی آلمان رفت و چون همیشه فیکس بود ولی در شرایطی که ستاره ها دیگر حتی حاضر نبودند در زمین به دایی پاس بدهند، اتفاقی بزرگ افتاد و فاجعه تلخ بازی با مکزیک را رقم زد.

همه مردم دایی را مقصر باخت می دانستند و تا مدت ها ناسزا نثارش می کردند، دایی اما هنوز تمام نشده بود. این فضا، او رادر بازی با پرتغال نیمکت نشین کرد و در آخرین مسابقه هم برابر آنگولا باز به میدان رفت تا آخرین بازی اش در جام جهانی را تجربه کرده باشد.

با این حال اوضاع در ایران چندان مساعد نبود. وی باید برمی گشت و انتقام می گرفت. این انگیزه و غرورش وی را به آنچه خواست رسانید. شانس هم شاید همچنان همگام با او پیش می آمد. لورانت، سرمربی آلمانی سایپا به یکباره سر به بیابان گذاشت و رفت تا دایی هدایت تیمی را به عهده بگیرد که انگار برای قهرمانی بسته شده بود.

علی دایی، محسن خلیلی

شانس گاه حتی پیشتر از دایی می آمد. استقلال از 7 بازی آخر فصلش فقط 4 امتیاز گرفت و گل دقیقه 92 استقلال اهواز را داور مردود اعلام کرد تا دایی و تیمش درست در هفته پایانی، قهرمان لیگ شوند.

این اما چیزی از ارزش های تلاش دایی برای قهرمان کردن تیمش کسر نمی کند که او در هفته های پایانی با درایتش امتیازی نداد.

8 ماه بعد باز شاید شانس جلوتر از دایی گام برداشت و دایی را به پله ای بلند رساند. مردی که حتی در میان گزینه های مربیگری تیم ملی نبود در میان دعواهای سازمان با فدراسیون، با پیشنهاد علی کفاشیان مواجه شد.

وی که انگار منتظر چنین فرصتی بود حتی حاضر شد قرارداد مشروط یک ساله با تیم امضا کند. با این وجود انتخابش را مردم با افتخار پسندیدند که او در این 2 سال، باری دیگر به لطف افتخارآفرینی هایش تطهیر شده و مخالفانش که او را تنها خوش شانس لقب می دادند با بازی های ضعیف ملی شان از چشم مردم افتاده بودند.

علی دایی

حالا دایی سرمربی تیم ایران است. وی که همه می خواهند بدانند آمده که انتقام بگیرد یا می خواهد مدارا کند!

وی حالا تنها ناجی فوتبال برای مردمی است که چشم به تزریق خونی تازه به رگ های تیم ملی دارند: «در تیم من اسم ها بازی نمی کنند. این را مطمئن باشید!»

شانس، پشتکار یا هر چیز دیگر، دایی حالا مردی است که باید تیم ملی ایران را به جام جهانی برساند. مردی که خودش قرعه حضور در این گروه را برداشته است و تاکنون هم باخت نداشته، اما یک برد و 3 تساوری همه را نگران کرده مگر آن که بازی حیاتی ما با عربستان مانند همه لحظات حیاتی زندگی دایی به سود او تمام شود. امیدواریم این بار دایی برنده دوئل حساس زندگی اش باشد.

تنظیم برای تبیان : ا.م ملکی