تبیان، دستیار زندگی
کیانوش عیاری مجموعه‌های خانه به خانه، هزاران چشم و روزگار قریب را در کارنامه دارد که در مسیر نگاه همیشگی و مولفه‌های مشترک آثار سینمایی اوست و مانند همیشه نگاه جزئی‌نگر حرف اول را در آثارش می‌زند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاکید روی جزئیات در آثارم "اصل و عادت" است

مهدی هاشمی

کیانوش عیاری مجموعه‌های "خانه به خانه"، "هزاران چشم" و "روزگار قریب" را در کارنامه دارد که در مسیر نگاه همیشگی و مولفه‌های مشترک آثار سینمایی اوست و مانند همیشه نگاه جزئی‌نگر حرف اول را در آثارش می‌زند.

به گزارش خبرنگار مهر، با نگاهی به آثار سینمایی و تلویزیونی عیاری می‌توان به سبک خاص او رسید که همیشه در آثارش به واقعیات زندگی می‌پردازد، طوری که تماشاگر خود را در فضای ترسیم‌شده قرار می‌دهد. عیاری در گفتگوی مشروح با خبرنگار مهر درباره نگاهش به جزئیات، بازی بازیگران، موسیقی‌ مجموعه‌های تلویزیونی و... صحبت کرده است.

* با نگاهی به مجموعه‌های "خانه به خانه"، "هزاران چشم" و "روزگار قریب" می‌توان متوجه نگاه جزئی‌نگر در روایت و کارگردانی شد که در فیلم‌های سینمایی‌ شما هم دیده می‌شود. برای شروع از نگاه خود و از تاکید روی جزئیات بگویید.

یک کارگردان می‌تواند به جزئیات توجه کند و بعد از آن در خلق فضای قابل باور و در ترسیم فضایی که بیننده احساس کند بخشی از چیده‌مان انسانی صحنه‌ است، استفاده کند.

ـ کیانوش عیاری: انتخاب این زبان، بیان و گویش یک کار استراتژیک و حساب شده از جانب من برای رسیدن به مقصودی که الان مورد رضایت شماست، نبود. این ویژگی افراد است. یک کارگردان می‌تواند به جزئیات توجه کند و بعد از آن در خلق فضای قابل باور و در ترسیم فضایی که بیننده احساس کند بخشی از چیده‌مان انسانی صحنه‌ است، استفاده کند.

این مسئله می‌تواند حساب شده و به عنوان یک راه حل تصور شود یا در مورد کارگردانی مثل من می‌تواند یک عادت یا یک نگاه ذاتی و فطری باشد. این ویژگی از نخستین فیلم‌های کوتاه هشت میلیمتری‌ام که از سال 1348ـ 1349 شروع به ساخت آنها کردم به عنوان یک روش در تمام کارهایم موجود بوده و به تدریج متوجه شدم تماشاگر این جزئیات را باور می‌کند.

تماشاگران فیلم‌هایم همیشه به نگاه جزئی‌نگرم توجه می‌کنند و صحنه‌ها برایشان قابل باور است. یکی از دوستانم می‌گفت وقتی در فیلم نشان می‌دهی هوا گرم است، واقعاً احساس گرما می‌کنم و حتی بوی عرق بدن شخصیت‌ها را حس می‌کنم. شنیدن این اظهار نظر برایم جالب بود، به همین دلیل این موضوع برایم اصل شد و احساس کردم توجه به جزییات درترسیم فضا نتیجه بخش است.

نگاه جزئی‌نگر نه تنها در آثارم، بلکه در زندگی شخصی‌ام وجود دارد، حتی گاهی این نگاه زندگی عادی‌ام را مختل می‌کند. فکر می‌کنم احتیاج به عمر نوح دارم که با جزئیاتی که مد نظرم است، زندگی کنم.

* چرا این نوع نگاه را در دیگر مجموعه‌های تلویزیونی نمی‌بینیم؟ حتی با جذب کارگردان‌های سینما برای ساخت آثار تلویزیونی و در اختیار گذاشتن فضا با این حال شاهد کارهای خوبی نیستیم.

ـ به نظرم این ماجرا حاصل یک سوء تفاهم است. اغلب دوستان می‌گویند ما بر اساس ذائقه مخاطب فیلم می‌سازیم. فکر می‌کنم این رویکرد دموکراتیکی است که فیلمساز هیچ کوششی ندارد که سطح خرد و فیلمش تا آن حد بالا و پیچیده باشد که ذهن تماشاچی را دچار اختلال کند و تماشاگر عقب بماند. اما فکر می‌کنم گاهی ذائقه تماشاگر ملعبه‌ای در دست کسانی شده که می‌خواهند مخاطبان را به سخیف‌ترین شکل سرگرم و به درک تبعید کنند.

نگاه جزئی‌نگر نه تنها در آثارم، بلکه در زندگی شخصی‌ام وجود دارد، حتی گاهی این نگاه زندگی عادی‌ام را مختل می‌کند. فکر می‌کنم احتیاج به عمر نوح دارم که با جزئیاتی که مد نظرم است، زندگی کنم.

* از دید شما درک به کجا ختم می‌شود؟

ـ می‌گویند درک پست‌ترین منزلگاه جهنم است. گفته می‌شود ما براساس ذائقه تماشاگر فیلم را نمایش می‌دهیم، اما باید گفت آیا ذائقه تماشاگر را که آماده غلطیدن به سمت کارهای سخیف است را جدی بگیریم  یا به فکر ارتقای آن باشیم؟ همین که او را به سمت مرحله پست‌تر سوق ندهیم و در همان مرحله خودش بماند، پیشرفت است.

تجربه "هزاران چشم" و "روزگار قریب" نشان داد تماشاگر آمادگی دارد قدمی رو به جلو بردارد. البته باید پذیرفت تماشاگر در چنین شرایطی دچار غربالگری هم خواهد شد، مسلما مجموعه‌ای مثل "روزگار قریب" خواه ناخواه بخشی از مخاطب خود را از دست می‌دهد، اما این از دست دادن آنقدر وسیع نیست. دستاورد تلویزیون در چنین تجربه‌ای که تماشاگر تا چه حد آمادگی پذیرش چنین کارهایی را دارد، قابل توجه است.

* شما این تجربه را در مجموعه‌های "هزاران چشم" و "روزگار قریب" کسب کردید.

ـ بله، قبل از پخش "هزاران چشم" عده‌ای نگران بودند که آیا مردم با این مجموعه به دلیل ریتم آرام آن ارتباط برقرار می‌کنند. مسلماً در یک صف که همه سربازان هم‌قد و در حال حرکت هستند، حتی اگر یک نفر به اندازه سه‌ چهار سانتیمتر بلندتر باشد، توجه بقیه را جلب می‌کند. "هزاران چشم" نظر مثبت بخش زیادی از مخاطبان را جذب کرد. این تجربه در "روزگار قریب" تکرار شد و این را باید به فال نیک گرفت.

* چرا مجموعه "خانه به خانه" در میان مثال‌هایتان جایی ندارد؟ آیا این مجموعه در بین تجربه‌های خوب شما قرار نمی‌گیرد؟

ـ این مجموعه را جزو کارهای قابل دفاع می‌دانم و فراموش کردم از آن بگویم. "خانه به خانه" به سفارش سازمان آمار ساخته شد و اگر نامی از آن نمی‌برم دلیلی بر رد آن نیست. این مجموعه هم بسیار روان و سالم است، اما ویژگی‌های شخصی را در "هزاران چشم" و "روزگار قریب" بیشتر جستجو می‌کنم تا در "خانه به خانه"، اما این مجموعه از حیث اجرا و عرضه به تماشاگر تفاوتی با آن دو ندارد.

کیانوش عیاری

* شما به شعور مخاطب احترام می‌گذارید و او را دست کم نمی‌گیرید. قصه‌هایتان ریتم آرام دارد، عادت مخاطب را به هم می‌زنید و حس او را با قصه و فضا همراه می‌کنید. چطور این ریتم را برای قصه‌هایتان انتخاب کردید؟

ـ انتخاب ریتم آرام هم یک روش نیست. آن هم جزئی از باوری است که من بر اساس آن به دنیای تصویر نگاه می‌کنم. باید تا حد ممکن از خستگی تماشاگر کم کرد، اما کم کردن از این خستگی به معنای استفاده از ضرباهنگ و ریتم سریع و غیر‌ عادی نیست، عده‌ای این کار را کردند و موفق بودند و گروهی مثل من این کار را نکردند. جزئیات در کارهایم عامل مسخ‌کننده تماشاگر نیست، بلکه به این دلیل است که به سلیقه و خواسته او احترام می‌گذارم.

به مخاطب اطمینان می‌دهم اگر خودش را درگیر عاطفی کار کند، چیزی که به او عرضه می‌شود، سلامت است. بد نیست برخی همکاران به دستاوردهایی که تجربه شده و نتایج مطلوب هم داشته، توجه کنند و این قدر بهانه تماشاگر را نیاورند و کاستی‌ها را به حساب ذائقه تماشاگر نگذارند.

البته منظورم از جزئیات این نیست که مثلاً یکی از شخصیت‌ها گوشه ناخن خود را بگیرد. اگر جزییات بخشی از تار و پود موضوع فیلم نباشد زائد است. جزئیات اکتسابی نیست، بخشی از ذهنیت یک آدم است. برخی فیلم‌ها بی‌جهت توقف و سکون دارد و به سبک و سیاق رمان‌های بالزاک بابت توصیف شخصیت‌ها زمان زیادی صرف می‌شود. این همان نگاه خطرناک است که باعث مسمومیت در کار می‌شود.

* این نگاه واقعگرایانه در تلویزیون به شما آسیب زده و نتیجه آن هم نوع پخش "روزگار قریب" و توجیه ساخته نشدن ادامه مجموعه "هزاران چشم" است.

ـ داستان مجموعه "هزاران چشم" اینطور نبود. این مجموعه به طور موقت قطع شد تا تولید آن بعد از یکسال و نیم و بعد از پایان ساخت "روزگار قریب" ادامه پیدا کند، اما یکسال و نیمی که برای "روزگار قریب" پیش‌بینی می‌شد، تبدیل به شش سال شد. مدیران شبکه سه علاقمند به ادامه تولید مجموعه "هزاران چشم" بودند. از "روزگار قریب" هم بعد از پخش تمجید شد.

در مواردی ممیزی گریبان "روزگار قریب" را گرفت، اما این ممیزی‌ در حدی نبود که واژه قلع و قمع را استفاده کنیم. مهم این است که "روزگار قریب" ساخته و پخش شد. در مجموع فکر می‌کنم برای ارتقای استاندارد و بهبود فیلم‌های تلویزیون هر چقدر کار شود، کم است. کیفیت مقوله‌ای است که نمی‌توان پایانی برای آن در نظر گرفت یا خواست روحی مردم برآورد شود.

به نظرم این ماجرا حاصل یک سوء تفاهم است. اغلب دوستان می‌گویند ما بر اساس ذائقه مخاطب فیلم می‌سازیم. فکر می‌کنم این رویکرد دموکراتیکی است که فیلمساز هیچ کوششی ندارد که سطح خرد و فیلمش تا آن حد بالا و پیچیده باشد که ذهن تماشاچی را دچار اختلال کند و تماشاگر عقب بماند.

* در مقوله بازیگری هم سبکی خاص دارید. به نظر می‌رسد علاقمندید بازی بازیگران حرفه‌ای را تلطیف و بعد از خلع سلاح کردن دانسته‌هایشان از آنها بازی بگیرید. این روش شما باعث ناراحتی بازیگران حرفه‌ای مانند مهدی هاشمی نمی‌شود؟

ـ چون به مهدی هاشمی برنمی‌خورد، نتیجه‌اش اینقدر خیره‌کننده می‌شود. او با اطمینان خودش را به من می‌سپرد و من هم به او مثل یک خمیر غنی شده نه یک خمیر خام نگاه می‌کنم. هاشمی قابلیت‌های خودش را توسط شخص دیگری آنالیز و پالایش می‌کند. من چیزی به هاشمی اضافه نمی‌کنم، عده‌ای بر ‌اساس خودخواهی و این ذهنیت که من بازیگر مولف و ویژه هستم به من اطمینان نمی‌کنند، اجازه پالایش به من نمی‌دهند و نتیجه‌اش بازی‌های متوسط است.

* همین ویژگی هاشمی باعث شد از او در "هزاران چشم" و "روزگار قریب" برای ایفای نقش‌های اصلی استفاده کنید؟

ـ این هم یکی از فاکتورهای مهم است. او چهره‌ای دلنشین دارد و بازیگری خوب است. سواد بازیگری توام با ادراک نیرومند یک بازیگر برایم مهم است. این ادراک حلقه گمشده بازیگری است که هاشمی و من در کارهای مشترکی که انجام دادیم به سمت کشف و بیان این ادراک رفتیم.

* ذهنیت‌تان از ادراک چیست؟

ـ منظورم تمام اعمالی است که کسی در دنیای غیر نمایشی به صورت زنده انجام می‌دهد و بعد از شناخت این رفتار آن را مقابل  دوربین انجام می‌دهد. بازیگری که از ادراک بهره‌مند است از بازیگری که استعداد خوبی دارد، مهمتر است. در واقع اهمیت این ادراک از تحصیلات آکادمیک بازیگر هم بیشتر است، تحصیلات نمی‌تواند سطح ادراک بازیگر را بالا ببرد، بلکه فن را تقویت می‌کند. ادراک بخشی از هویت پنهان شخص است که در برخی بیشتر و بعضی کمتر است.

* در کشف این ادراک در آثارتان چقدر موفق بوده‌اید؟

ـ کوششی برای کشف آن ندارم، این بخشی از ویژگی‌هایم است.

* در "روزگار قریب" و "هزاران چشم" بازی بازیگران حرفه‌ای در بازی نابازیگران حل می‌شود. چطور این توازن را در کار حفظ می‌کنید؟

ـ روش بازی گرفتن من به اینجا ختم می‌شود و خواه ناخواه در حد قابل قبول می‌بینیم. البته کوششی برای گرفتن بازی ندارم، فقط  حرکات اضافه بازیگر را حذف می‌کنم. البته بعضی مواقع در این باره با بازیگران دچار مشکل می‌شوم. کسانی بودند که مقاومت کردند یا توان هماهنگ شدن با این روش را نداشتند، آنها را کنار گذاشتیم.

* موسیقی متن هم همیشه در آثارتان هماهنگ شده و هیچوقت برجسته نیست.

ـ موسیقی همچون دیگر عناصر مثل بازی بازیگر، فیلمبرداری، نورپردازی و... حق ندارد فراتر از پیکره فیلم حرکت کند. این مسخره‌ترین نوع نگاه به عناصر تشکیل‌دهنده یک فیلم است که موسیقی چنان نیرومند حرکت کند که کاستی‌های فیلم از جمله تاثیرگذاری عاطفی را جبران کند. چون نقشی که برای موسیقی قائلم تقویت فضا است. در "روزگار قریب" هم تجربه‌ای تازه داشتم و موسیقی تیتراژ را برجسته کردم.

* قصد ندارید ادامه مجموعه "هزاران چشم" را بسازید؟

ـ علاقمندم، اما نمی‌دانم چه زمانی فرصت ساخت آن را پیدا می‌کنم، فعلاً می‌خواهم فیلم سینمایی بسازم.

تنظیم برای تبیان : مسعود رضا عجمی