آینه حُسن
ای کــه خــورشـید فلک محو لقای تو بود |
مـاه را روشـنی از نـور ضـیـای تـو بود |
تــویـی آن آیـنـه حـسـن خـداونـد کـریــم |
کـه عـیـان نـور الـهـی زلـقـای تـو بـود |
مـعـدن جود و سخـایی تـو که از فرط کرم |
دو جـهـان ریزهخور خوان عطای تـو بود |
ولی حق حسن العسکری ای آن که قضا |
مـجـری امـر تـو و بــنــده رای تــو بـود |
حــجـت یـــازدهــم نـــور خـداونـد جــلــی |
ای کـه ایـجـاد دو عـالم ز بـرای تـو بـود |
مـن کـجــا مــدح و ثـنـای تـو تـوانـم گـفتن |
کـه بـه قـرآن خـدا مـدح و ثـنـای تو بود |
نـه هـمـیـن جـای تـو در سامره تنـها باشد |
کـه بـه دلـهـای مـحبـان تـو جای تو بود |
بـی ولای تـو عـبـادت زکسی نیست قبول |
شـرط مـقـبـولـی طـاعـات ولای تو بود |
نـسـبـت قـامـتسـرو تـو بـه طوبی ندهم |
زآن که طـوبی خجل از قد رسای تو بود |
چـه غـم از تـابـش خـورشـیـد قـیامت دارد |
آن کــه در روز جــزا زیـر لـوای تــو بــود |
هـمـه شـب قـرب جـوارت زخدا میطلبم |
کــه مـرا در سر شوریـده هـوای تو بود |
در جـوار تـو زحـق خـواهـش جـنـت نـکنم |
جنـت مـا بـه خدا صحن و سرای تـو بود |
دیــده گــریـان نـشـود روز جـزا در مـحشر |
هـر کـه گـریان به جهان بهر عزای تو بود |
تـو ظـهـور پـسـر خـویـش طـلب کـن زخدا |
چــون کـه مـقبـول خـداونـد دعای تو بود |
تـا ابــد بـر تــو و اجــداد کـــرام تــو درود |
غیر از این هر چه بگویم نه سزای تو بود |
سید محمد خسرو نژاد
تنظیم برای تبیان: حسین عسگری