الهی سوسمار تو را بخورد، عرب عزیز
شاعر: عباس حسیننژاد
فلسطین شدهام
غزهام درد میکند
دیریست جز باد
شانه نمیکند گیسوان دختری را
که میان پیراهنِ چرکِ مادر
به ترس خفته است
لابهلای این کلمات
دنبال تعبیر شاعرانه میگردم
آموزگار اسرائیلی میگوید:
قرمز مکمل آبیست، بچهها
ببینید چه به هم میآیند
غزه و رفح و جبالیایی که سرخند
و دریای مدیترانه و نیل و فرات
که آبی
الهی سوسمار تو را بخورد، عرب عزیز
از اینهمه غیرتی که داری
از اینهمه لگدی که میزنی
به بخت کودکان غزه
هر صبح یک لگد
هر شام یک لگد
بیوفایی
جغرافیا نمیشناسد
کوفه انگار با ماه همسایه شده است
در توسعه تاریخیاش به وسعت زمین
در سکوتِ سردی
که به ساحل دریای مدیترانه میوزد
به سهم خودت از جیغهای جهان فکر کن
نسخه تراژدی «شرکت هیولاها» را
شیمون پرز در غزه میسازد
و بر پردهای به وسعت چشمهای جهان
اکران می کند
بفرمایید چیپس
بفرمایید پفک
آقای احمدینژاد!
اینجا دیگر آخر خط است
انکار بیفایده است
نرخ صعودیِ تورّم را کتمان نکن!
من به چشم خودم از تلویزیون دیدم
که هر روز
بر قطر شکمهای شیوخ آلنفت
افزوده میشود
بیکه صدای کسی از این تورّم درآید
حقّ همسایگی را به جا بیاور، آقای احمدینژاد!
و به آنان بگو
هنوز نوادگان سلمان و برادران ابوذر
دندان بر دندان میسایند
در حالیکه دستهاشان
بر قبضه شمشیر
بازی بازی میکند
بگو که پایانِ این زمستان نزدیک است
و هیچ سفیدکنندهای
روسیاهیتان را نخواهد زدود