سِفْر بمباران (بخش اول)
شعر علیمحمد مؤدب
1
آدمهای مقطعه
C
D
DVD
LCD
LSD
LG
حروف قطعهقطعه نازل میشوند
حروف قطعهقطعهمان میکنند
ما آدمهای مقطّعهایم
محصول نسل جدید رایانههای Microsoft
و Ford خدای عصر جدید،
پیامبرانش را
با پیامهای بازرگانی به سوی ما میفرستد:
«C
D
DVD
LCD
LSD
LG
ما شما را بیهوده زنده نمیگذاریم
شما زندهاید
تا باLiberal democracy تفاوت را احساس کنید
زندگی دکمه بازگشت ندارد
اما هرگاه میلمان بکشد
دکمههای مرگتان را میفشاریم
پس آیا نشانههای ما را در هیروشیما نمیبینید؟
آیا عبرت نمیگیرید از ویتنام؟
از عراق و افغانستان؟
این است عطای Leviathan:
آزادی به قیمت امنیت
مغز در مقابل شکم
نفت در برابر غذا
ما شما را بیهوده زنده نمیگذاریم
شما زندهاید تا خرید کنید...»
...
بسم الله الرحمن الرحیم
اقتربت الساعه و انشق القمر
میترسم از امکانات مانیتورهای SAMSONG
از قابلیتهای گوشیهای NOKIA
و دوربینهای SONY
میترسم از میزهای قشنگ
و مدیران خوشصحبت
از مجریان دلمرده در پخشهای زنده
از پسران عصبی و تنها
و دختران با روابط عمومی بالا
من که بماند، پدرم هم میترسد
C
D
DVD
LCD
LSD
LG
ما نسل آدمهای مقطعهایم، آقای مدیر!
با حرفهای بریده بریده و سمینارهای ابتر
که جان میدهد برای Bluetooth شدن
و شاهکارمان مسئول روابط عمومی است
که SMSهای خوبی میفرستد
و استاد تشکیل ستاد خبری است
حتی وقتی همه میدانند
که هیچ خبری نیست!
به سمضربه اسبان مجاهدان سوگند
میترسم از PRIDE
از MAXIMA
از ELEGANSE
مخصوصاً از پرشیای جنابعالی در خیابان Jordan
و نمیترسم از رزمناوهای امریکایی در خلیج فارس
از اتاقهای جنگ باکم نیست
اما در اتاق شما حس خوبی ندارم!
وقتی چمران را چسباندهاید به سینه دیوار
و Che Govara در دانشگاه تهران سیگار میکشد
از عکس شهدا میترسم
از شماره سریال مشاوران مذهبی
و از آدامسفروشها و فاحشههای ونک و صادقیه
از همه اینها میترسم آقای مدیر
اما از قطعنامههای شورای امنیت نمیترسم
و از Christian Amanpour
از آگهیهای آیندگان و گاج
از فرمهای کاریابی
از سریالهای طنز نود قسمتی
از برنامه نود
و از پخش مستقیم لیگهای انگلیس و آلمان و ایتالیا میترسم
وقتی آمریکا با پرچم Nestle
در رگهای شما میدود
که در نمایشگاهها و جشنوارهها
حرفهای کارشناسی میزنید
اتوبوسها در ترافیک جوش میآورند
از داغی صدای شما
که از لزوم نقد سازنده میگویید
ما روی موج رادیو جوان پیر شدهایم
و در صفهای ورزشگاه آزادی
واحد موسیقی را تعطیل کنید
و کنسرتهای شجریان را
بگذارید به مدرسه برگردیم
و دستهجمعی سرود بخوانیم
واحد تئاتر را تعطیل کنید
و نمایشهای مذهبی را
بگذارید به مسجدها برگردیم
و روضه بشنویم
آسمان به زمین میآید
اگر پای تلویزیونها خوابمان نبرد؟
2
زمستان تبکرده
یخ کردهام از داغی این زمستان
و اذیتم میكند این هزار پا
كه در گوشم دارد پاهایش را میشمارد
مصر، عربستان، اردن، دفتر تحکیم...
اذیتم میكند این دریا
كه سرشار است از خروش عاشقانه
اما در گوش همه ماهیها آب رفته است
اذیتم میكند، اذیتم میكند
نه، آدم بشو نیست این آدم
كه سرش شكل زمین است
مثل زمین میچرخد
با آسیابهای برقی میچرخد
با دامن رقاصهها، با رادارها میچرخد
روی شاخ كلّهگُندهها، روی شاخ گاو میچرخد زمین
میچرخد و میرقصاند زنان را
سكهها را و گلولهها را
و مرا با زنان و سكهها و گلولهها
زمین شكل سر من است
با پوشش تُنُك قطب شمالش
با گدازههای نهفتهاش در مغز
با دریاهای روان بر گونههایش
با فریادهای یخبسته در چانهاش
مثل دل من، مثل تو غزه!
بیتاب میشود زمین و میلرزد
با بمبها میلرزد، با گامهای مجاهدان میگردد
به دنبال طبیبی دیگر
طبیبی كه بتواند نسخه بنویسد:
«هر روز یك مرتبه عاشورا»
3
گریه در حال توسعه
امروز
فقط میتوانیم اشک بریزیم برای غزه
با قطرههایی به بزرگی زیتون
چراکه دیروز
به پست? خندان دل بستهایم
امروز ما در حال توسعه هستیم
قلبهای کلنگی ما را
بیلهای مکانیکی شخم زدهاند
و میان آشپزخانههای Open و توالتهای فرنگی
سرگردان شدهایم
امروز برای مقابله با ناوهای تمدنبر
به انواع گفتمانهای وارداتی
و ترجمههای مختلف، از لویاتان Hobbes
تا پایان تاریخFokoyama
تا بُن دندان مسلح شدهایم
و میتوانیم ساعتها در قطارهای چینی مترو
درباره انتظار بشر از دین فَک بزنیم
امروز ما در حال توسعه هستیم
مردانِ Afline
دخترانِ MP3, و MP4
و کودکانِ پیامگیر
شبکههای متنوع قرآن و معارف
و مسابقههای همیشگی پیامِ کوتاه
C
D
DVD
LCD
LSD
LG
تا کره جنوبی هست
نیازی به نیمکرههای مغزمان نداریم
و میتوانیم با خیال راحت
پربینندهترینهای Google را جستوجو کنیم
...
سرفه کن، برادر شیمیاییام
سرفه کن، طبقه دهم بیمارستان ساسان
سرفه کن
چراکه صدای تو
تنها رسانه ماست!
بیست و سی چه خبر دارد
از هادی که سربازیاش را تمام کرده است
و زندگیاش با آگهیهای کاریابی میگذرد
که به لیلا نظر دارند
و تصریح میکنند که خوشبرخورد، آراسته
با روابط عمومی بالا
با همان روحیهای که کارگزارانِ دفتر تحکیم
گنجشک را تروریست میدانند
که چنگالهای کوچکش، گلوی گربه را آزرده است!
درود برادر منتظرم، الزیدی!
که کفشهای تو
تنها رسانه ماست
برای سخن گفتن با presidentها
که برای پابرهنهها لاف میزنند
به فضل خدا در حال توسعه هستیم!
هرچند weblog شخصی علیرضا قزوه
خُلق بعضی را تنگ میکند
ما در حال توسعه هستیم
حالا قلب ما weblogی است
که دیگر بهروز نخواهد شد!
________________________________________
سِفْر بمباران (بخش دوم)
شعر علیمحمد مؤدب
4
بلیتی برای کربلا
صدای ما را بریدهاند
در سینههای ما
گروههای موسیقی زیرزمینی میلولند
صدای ما را الکترونی کردهاند
دهان نگشودهایم
که رقاصهها جان میگیرند
و پنجرههای Chat باز میشوند
صدای ما را
چشمهای ما را فروختهاند
روی پلکهای ما، Bilbordها رنگ به رنگ میشوند
سری به نزدیکترین فروشگاه زنجیرهای بزن
تا jambon قلبت را تهیه کنی!
و نوشابهای با طعم زیتون سرخ
ستارهها زیر نورافکنهای ورزشگاههای بزرگ
ساعتها را شوت میکنند
ستارهها در تاریکی سینما به غیرت ما تنه میزنند
و رانندههای ناقصالعقل
کارتِ سوختِ قلبمان را میدزدند
دود از کلّه دماوند بلند شده است
و همهجا کربلاست
اتوبوس، مترو
و ما بلیت میخریم تا سوار هم شویم
و اسبی را از یاد ببریم
که یالهایش هنوز خونآلود است
در خیابان زنانی
در حافظه کودکانشان دراز میکشند
تا از یاد بروند
در بیابان روستاهایی کِش میآیند
تا به چشم بیایند
در روستاها بیابانهایی، زنانی و مردانی...
و همهجا کربلاست
و ما بلیت میخریم
تا از تماشای قامت رشید حسین
و مُثله شدنش حظ کنیم!
صدای ما را بریدهاند
صدای ما را در DVDها
در ورزشگاههای صدهزار نفری
در اتاقهای Chat حبس کردهاند
تنها میتوانیم برای تو
پیامکی بفرستیم، غزه! غزه!
دخترک مجروح!
5
سؤالات
یکی که دو را فراموش کرده است
سه را چگونه بشناسد؟
من که گاهی در آینه Mikel Jackson ام
گاهیPopper، گاهی Drida
و گاهی Angelina Julie
چگونه حال پدرم را بپرسم
چگونه برای مادرم شعر بگویم
چگونه به یاد پسران سوخته تو باشم
غزه! غزه! عروس شهید!
6
مناظره
پشههای باد کرده
خرطومهایشان را در چاه نفت ارضا میکنند
خادمالحرمین در حرمسرایش گرم وعدههای lioni است
فرندان فردوسی تا اذان صبح
به تحلیل حملههای جانانه شیاطین سرخ سرگرماند
فرعونی نامبارک
دامنهای دخترانش را
برای رقص بعدی قیچی میزند
آری، این نبرد فرهنگهاست
نبرد ارزشها
فرهنگ Arnold و فرهنگ عمرمختار
فرهنگ بورسباز و فرهنگ کشاورز
فرهنگ قصاب و فرهنگ شاعر
فرهنگ بمب اتم و فرهنگ پروانه
نبرد قانون جنگل و لبخند نوزاد
مناظره بالگرد آپاچی با سنگ
هجوم ارزشهای شغال به ارزشهای گلسرخ
در این میان Spiderman کجاست
که زمستان داغی است
و غزه
کودکی ششماهه
در مایکروفر صهیونیزم
6
پیامکی برای غزه
سلام، جنوب عزیز!
سلام، غزه مجروح!
این آخرین پیامک من است
روزی با قطرهای از خونتان مرا زنده کنید
که دارم آسفالت میشوم!
7
توبه
یا مَنْ یُحیِ العِظامَ و هِیَ رَمیم
یا مَنْ یُحیِ العِظامَ و هِیَ رَمیم
یا مَنْ یُحیِ العِظامَ و هِیَ رَمیم
خمینی! خمینی! خمینی، ای امام!
جبه? تو فراغت خورشید است
تنفس صبح
و لبخند تو خلاصه خوبیها
در همانحال که ابروانت به ذوالفقار اشاره میکنند!
عزالدین قسام خمپارهاندازها را هدایت میکند
عبدالقادر الجزایری در جبالیا میجنگد
تیپوسلطان از زندان بالیوود میگریزد
و به غزّه میشتابد
سیفالدوله هَمْدانی بر اسب موجهای مدیترانه میتازد
کوراوغلی از جوانمردان آذربایجان سان میبیند
اقبال لاهوری شهادتنامهاش را نوشته است
و چمران اتاق جهاد را تشکیل داده است
یا مَنْ یُحیِ العِظامَ و هِیَ رَمیم
از کابوسها پریده، به سوی تو میآیند
عقابی از گوشه تلویزیون عراق
سیمرغی از آسمان ایران
ققنوسی از بیابانهای عربستان
به سوی تو میآیند کشمیریان شمشیر بسته
خنجرهای یمنی
میآید ستیغ پامیر، دماوند، آناطولی
و کوه صهیون کلوخی است!
حاجیان روزی از رمی جمرات فارغ خواهند شد
چه نادان بودند نویسندگان اعلامیه Balfor
که درخت زقّوم را در صحن مسجدالحرام کاشتند
و قلب خود را چون لانه موشان بالدار*
بر شاخسار خنجرهای ما بنا نهادند
حتی اگر صد سال هم به ریش ما بخندد
شوخی سخیفی است اسرائیل در خاورمیانه
با صدای اذانی ناگاه
ما به هوش خواهیم آمد
رعد و برقی خواهد شد
و ما از پنجره صدای فلسطین را خواهیم شنید
فلسطین را خواهیم دید
خواهیم آمد
خواهیم آمد
خواهیم آمد
یا مَنْ یُحیِ العِظامَ و هِیَ رَمیم
* اینها به علت اعمال کثیفشان در اروپا به موش معروف بودند. آمدند کلی کارتون موشِ خوب ساختند تا بچههایشان غصه نخورند!