تبیان، دستیار زندگی
بطلمیوس: زمین در مرکز جهان براهین هندسی بطلمیوس برای مرکزیت زمین
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بطلمیوس: زمین در مرکز جهان

براهین هندسی بطلمیوس برای مرکزیت زمین (1)

در مقالات زیر، با استدلال های فلسفی ارسطو برای مرکزیت و سکون زمین در عالم آشنا شدیم:

بطلمیوس

1- براهین ارسطو برای مرکزیت و سکون زمین (1)

2- براهین ارسطو برای مرکزیت و سکون زمین (2)

3- براهین ارسطو برای مرکزیت و سکون زمین (3)

و اما بطلمیوس، منجم بزرگ یونان

بطلمیوس، در مقدمه ی مجسطی، ریاضیات و نجوم را بسیار یقینی تر و قابل اعتماد تر از فلسفه می داند. و برای اثبات مرکزیت و سکون زمین در عالم، بجای دلایل فلسفی به استدلالات ریاضی و هندسی متوسل می شود. وی در این استدلال ها، آسمان را همانطور که مشاهده می شود، یعنی کروی در نظر می گیرد، و براساس کرویت زمین دلایل خود را مطرح می کند.

رد مرکزیت زمین

در فصل 5 از مقاله ی اول از کتاب مجسطی ، بطلمیوس بحثی دقیق درباره ی مرکزیت زمین در عالم دارد. استدلال وی به این ترتیب است که اگر ما نخواهیم بگوییم زمین در مرکز عالم است، وچون کل جهان شکل کروی دارد، یکی از حالات زیر پیش می آید. سپس به رد تک تک این موارد می پردازد.

1- زمین در فاصله ی برابر از قطبهای عالم باشد ولی روی محور عالم نباشد.

2- زمین بر محور عالم باشد، ولی به یکی از قطبهای عالم نزدیک تر باشد.

3- زمین نه روی محور عالم باشد و نه فاصله ی برابر از قطبهای عالم داشته باشد.

حالت اول:

زمین در روی استوای عالم، خارج از مرکز جهان

در حالت اول فاصله ی زمین از قطبهای عالم برابر است، ولی روی محور عالم قرار ندارد. در این حالت، زمین در واقع روی استوای عالم مستقر است:

1- کسی که روی خط استوای زمین در نقطه ی A زندگی می کند، با پدیده هایی متفاوت با آنچه رصد می کنیم ، روبرو می شود: او هیچ گاه روز اعتدال یعنی برابری روز و شب را تجربه نمی کند. چرا که چرخش روزانه ی آسمان به همراه خورشید بدور زمین، به طوری است که در یک نقطه به زمین

زمین در روی استوای عالم، خارج از مرکز جهان:

نزدیک تر و در جایی دیگر دورتر خواهد بود. طبق تصویر سمت راست، ساکنین چنین مناطقی در استوا هیچ گاه روز و شب برابر را تجربه نمی کنند، زیرا کره ی آسمان توسط افق به دو نیم کره ی نابرابر تقسیم شده است. حتی اگر افراد در مناطقی بغیر از استوا باشند، نیز همین اتفاق می افتد.

2- از طرف دیگر حتی اگر این افراد روز اعتدال را تجربه کنند، این روز را در وسط بین اول زمستان و اول تابستان نخواهند دید. بلکه فاصله ی اول زمستان تا اعتدال، با فاصله ی اعتدال تا اول تابستان برابر نخواهد بود. زیرا خورشید در حرکت سالانه ی خود بدور زمین، در یک جا به زمین نزدیک تر خواهد بود، و در نتیجه سرعتش در آسمان بیشتر می شود، و در منطقه ای دیگر سرعت ظاهری اش در آسمان کندتر می گردد. در حالی که همه می دانیم این فواصل زمانی در همه جای زمین یکسان است.

البته واقعیت این است که این دو فاصله ی زمانی بین زمستان و تابستان تا اعتدال بهاری دقیقاً با هم برابر نیستند. همانطور که خود بطلمیوس در بخش مربوط به خورشید در مجسطی  مطرح می کند، فاصله ی انقلاب زمستانی (اول دی) تا اعتدال بهاری، 89 تا 90 روز است، در حالی که فاصله ی میان اعتدال بهاری تا انقلاب تابستانی، 93 روز می باشد. بطلمیوس برای توجیه این پدیده بر اساس نظریه ابرخس، مرکز فلک خورشید را از مرکز زمین خارج می کند و در نقطه ای دیگر که در فاصله ای مشخص از زمین قرار دارد در نظر می گیرد. در نتیجه خورشید دیگر دقیقاً به دور زمین نمی گردد بلکه به دور نقطه ای که از مرکز زمین فاصله دارد، می گردد.

3- ولی اگر موقعیت ساکنینی را در نظر بگیریم که در نقطه B (در مناطق شرقی یا غربی ساکنین نقطه ی A)، زندگی می کنند، با مشکلی دیگر مواجه می شویم. چنین ناظرینی، می بینند که ستارگان زمانی که از شرق طلوع می کنند بزرگتر و پرنورتر یا کوچکتر و کمنورتر از زمانی هستندکه در غرب در حال غروب اند. چرا که این ساکنین به یک طرف آسمان نزدیک تر و از طرف دیگر آن دور تر اند.

4- از طرف دیگر همین ساکنین دسته ی دوم، پدیده ی دیگری را نیز شاهد خواهند بود: فاصله ی زمانی میان طلوع ستارگان تا لحظه ی عبورشان (عبور ستاره از نصف النهار ناظر که ستاره بیشترین ارتفاع را پیدا می کند)، بیشتر از فاصله ی زمانی میان لحظه ی عبور تا غروب همان ستاره می باشد. و این پدیده به روشنی مخالف مشاهده ی همه ی ساکنین زمین است. هیچ کس در آسمان نمی بیند که ستارگان در زمان طلوع کوچکتر و در بیشترین ارتفاعشان، بزرگ تر شوند.

در ادامه، با شواهد بطلمیوس بر علیه دو حالت دیگر آشنا خواهیم شد.

تـألیف:

ا.م.گمینی

منبع:

Ptolemy, Almagest, Ed. By Toomer, 1983