تبیان، دستیار زندگی
گزارش تصویری از سطح شهر تهران به همراه تحلیل آن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اینجا نه!

 ممنوع

صبح شده و شاید هم نه اصلا شب شده و شما برای کاری قصد بیرون رفتن دارید اما همین که درب خانه را باز می کنید تا خودروی خود را از خانه بیرون بیاورید با حضور ماشین غریبه ای در برابر درب پارکینگ منزل خود روبرو می شوید. چه حالی به شما دست خواهد داد؟ تابلوهای زیر که نمونه های آن را در شهر بسیار می بینیم نمونه ای است از تدابیر اندیشیده شده برای نبودن این حالت!

توقف ممنوع
توقف ممنوع

توقف ممنوع
توقف ممنوع

توقف ممنوع
توقف ممنوع

خب شاید شما هم مثل بسیاری دیگر از پدیده هایی که در اطراف خود می بینید با خنده ای از کنار این گونه نوشته ها بگذرید و اصلا در مورد آنها اندیشه نکنید. اما واقعا جای تامل دارد. می پرسید چرا؟

هر یک از این تابلوها و دست نوشته ها یک نماینده هستند، نماینده ای برای زمانی که حضور نداریم و قرار است به جای ما سخن بگویند. جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی بر خلاف ما هیچ یک از این تابلوها را نادیده نمی گیرند. هر یک از اینها نمادی است که می تواند ما را به لایه های زیرین اجتماع ببرد.

مشهور است که قانون و حقوق آنجا آغاز می شود که اخلاق پایان می یابد. به زبان ساده اگر انسانها بر اساس اصول اخلاقی زندگی کنند جایی برای دادگاه و محکمه باقی نمی ماند. زبان گشودن به زور و تهدید نیز زمانی موجودیت و مطلوبیت می یاید که زبان دوستانه کارگشا نباشد. چرا این شهروندان مجبور شده اند در لحن نوشتار خود از این جملات تهدید آمیز استفاده کنند؟ بی تردید تجربه کرده اند و دیده اند که صرف وجود یک تابلوی پارک ممنوع بازدارندگی لازم برای عدم توقف خودرو در برابر پارکینگ را ندارد.

در حالی که اگر هریک از ما خود را به رعایت حقوق شهروندی دیگر شهروندان موظف بدانیم، هیچ گاه نیازی به تابلوهای راهنمایی و رانندگی نیست. امروزه در برخی کشورهای دنیا که از لحاظ شاخص توسعه انسانی در صدر هستند، نهضتی نوین جریان یافته که تمام تابلوهای راهنمایی و رانندگی را از سطح شهر جمع آوری کرده و به جای آن تاکید می کنند هر شهروندی خود باید به این درک و شعور رسیده باشد که بداند در کجا بایستد، کجابوق نزند، کجا توقف نکند، کجا گردش به راست ممنوع است و.... (البته این طرح اکنون صرفا در برخی شهرهای کوچک اجرا شده و نتیجه مطلوبی هم داشته است.)

اما اکنون ما در وضعی زندگی می کنیم که تابلوهای معمولی راهنمایی و رانندگی مانند پارک ممنوع کارایی ندارد و نیازمند تهدیدهای خاص هستیم. بنابراین این نوع تابلوها در سطح شهر را نباید به مثابه یک خنده یا مزاح صرف دید بلکه این تابلوها نشانگر یک بیماری اجتماعی در فرهنگ عمومی شهر ماست که اتفاقا جای گریستن دارد. قصد این نوشتار تحقیر یا خرد انگاشتن فرهنگ عمومی مردم نیست بلکه این نوشتار تلنگری است، باشد که مقبول افتد.

شما این نوع تابلوها را چگونه تحلیل می کنید؟ آیا آنها را صرف یک خنده یا مزاح می دانید؟

حمید نساج

گروه جامعه و سیاست