تبیان، دستیار زندگی
ما در عصر اشتباه زندگی می كنیم. یكی از الزامات فناوری آن است كه شبكه ها از خطا بری باشند. این كار بسیار دشوار است، چرا كه متأسفانه انسانها احمق تر از ماشین هایی هستند كه به آنان خدمت می كنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دایرة المعارف حماقت

بعد از لغت نامه شیطان دایره المعارف حماقت می چسبد!

Encyclopedia of Stupidity

انسان

ما در عصر اشتباه زندگی می كنیم. یكی از الزامات فناوری آن است كه شبكه ها از خطا  بری باشند. این كار بسیار دشوار است، چرا كه متأسفانه انسانها احمق تر از ماشین هایی هستند كه به آنان خدمت می كنند. قانون مورفی را در نظر بگیرید.

سرچشمه این عبارت یا قانون به پایگاه هوایی سر ادواردز در كالیفرنیا برمی گردد. سرگرد جان پل استاپ، یك داشمند علم فیزیك زیستی می خواست حد توان بدن را در كاهش سرعت آزمایش كند. روش وی برای انجام این كار آن بود كه روی سورتمه ای می نشست كه موتور محركه اش موشك بود (اگر از من بپرسید، یك كار احمقانه). یك روز توانست ركوردی بهتر از 31جی را برجا بگذارد كه واقعاً خیره كننده است، اما نفهمید حد توان بدن وی برای تحمل كاهش این سرعت چقدر بوده است، چرا كه یك تكنسین دستگاه سرعت سنجش را درست نصب نكرده بود. دستیار استاپ سرجوخه ادوارد مورفی بود كه تجزیه و تحلیل وی از این واقعه به پیدایش قانون مشهوری به اسم خودش شد:

  1. «اگر انجام كاری بیش از یك راه داشته باشد و یكی از آن راهها فاجعه به بار آورد، بالاخره یك نفر به آن روش عمل خواهد كرد.»

ماتیس فن باكسل در كتاب جدید خود به نام دایرةالمعارف حماقت فهرستی انبساط بخش از حماقتهای ما براثر استفاده از فناوری عرضه می كند، مطالبی از این دست:

  1. * از لامپهای كم مصرف اغلب برای مصارف تزئینی در باغها استفاده می شود.
  2. * وجود خط عابر پیاده، تعداد حوادث را افزایش می دهد.
  3. * بسیاری از كرمهای ضدآفتاب محتوی مواد سرطان زا هستند.
  4. * استفاده از دستگاه تهویه مطبوع، اثر گلخانه ای را بیشتر می كند.
  5. * كامپیوتر مصرف كاغذ را بسیار افزایش داده است.
  6. * رعایت بهتر بهداشت، باعث آسیب پذیری در برابر باكتریها می شود.

به این فهرست می توانم جمله ای از خودم اضافه كنم كه به آن علاقه دارم. تعداد خلبانهایی كه در حین تمرین برای فرود اضطراری كشته شده اند، بیشتر از آنانی است كه براثر سقوط هلیكوپتر جان خود را از دست داده اند.

با این حال فن باكسل- كه ساكن آمستردام است و شاید خود را دنباله رو سنت اراسموس می داند، یعنی شخصی كه كتاب نخستین خط را نوشت و در واقع این رشته احمقانه را آغاز كرد- بیشتر به فرهنگ ادبی و روایتی حماقت پرداخته است تا داستانهای جالب از فناوری. آنچه وی نوشته است دایرة المعارف نیست، دست كم نه به معنایی كه ریدرزدایجست یا دیدرو می پندارند، بلكه گردآوری مشاهده ات روایتی و درهم بر هم با استفاده از داستانهای جن و پری، كارتون، لطیفه و داستانهای تخیلی است. متأسفانه (و برخی می گویند به شكل احمقانه ای) وی نمایه ای در كتاب نگنجانده و كتابشناسی آن بسیار نحیف است.

شاید بهترین تعریف حماقت را كارلوام سیپولا استاد سابق تاریخ اقتصاد در دانشگاه بركلی و نویسنده مقاله ای با عنوان «قوانین اساسی حماقت انسان»  در سال 1988 عرضه كرده باشد كه ظاهراً فن باكسل از آن بی اطلاع بوده است. سیپولا می گوید:

حماقت
  1. «شخص احمق كسی است كه به خود یا سایرین لطمه وارد می كند، بی آن كه برایش منفعتی به همراه داشته است.»

چهار قانون دیگر وی عبارت است از:

  1. 1- ما همواره تعداد افراد احمق را دست كم می گیریم (هرچند كه والتربی پیتكین در كتاب مقدمه ای كوتاه بر تاریخ حماقت انسان در سال 1934 این رقم را 80 درصد جمعیت اعلام كرده است.)
  2. 2- احتمال احمق بودن شخص مستقل از دیگر صفات است.
  3. 3- آن20درصدی از ما كه احمق نیستند به طور احمقانه خطر ناشی از اكثریت احمق را دست كم می گیرند.
  4. 4- شخص احمق خطرناك است.
«اگر مردم كار احمقانه نمی كردند، هیچ كار هوشمندانه ای رخ نمی داد.»

آگاهی از حماقت، از صفات تعریف كننده زندگی هوشمندانه یعنی یك صفت بقا است. جالب اینجاست كه به نظر می رسد این عرصه تقریباً به طور انحصاری در دست ساكنان اروپای شمالی است. در قرون وسطی سباستیان برانت آلمانی كتاب «واكنش حماقت» نوشت كه اول با در سال 1994منتشر و سپس به زبانهای فرانسوی و انگلیسی ترجمه شد.

رابله، سروانتس، پوپ و استرن نیز به حماقت پرداختند. كتاب «جماعت كودن ها» نوشته پوپ و «بدترین دنیاهای ممكن» نوشته جرمی بنتام از جمله محصولات این افراد است. فن باكسل از این افراد سرشناس چیزی نقل نمی كند، اما ما را قدری با دانته و الیوت آشنا می كند. عجیب تر اینكه فلوبر را نادیده می گیرد، یعنی كسی كه كتاب «بوواره و پكوشه» كه پس از مرگش چاپ شد، ازجمله آثار طنز درخشان قرن نوزدهم در مورد بی مغزی انسان است.

«برخی مضار نبوغ» نام مقاله ای بود كه امبروز بیرس نوشت. وی از آن گلایه داشت كه نوابغ خوب فهمیده نمی شوند- شاید گفتن تشخیص همین مطلب حماقت بود. وی پس از آن به مكزیك رفت و دیگر كسی او را ندید. نبوغ و دیوانگی به هم نزدیك هستند و نیز حماقت و هوش بالا. ظاهراً هیچ كدام را خوب نمی فهمند.

ویتگنشتاین زمانی گفت :

  1. «اگر مردم كار احمقانه نمی كردند، هیچ كار هوشمندانه ای رخ نمی داد.»

به این معنا پیشرفت انسان به تداوم انجام كارهای احمقانه بستگی دارد. بنابراین بهتر است خوشحال باشیم كه پیشرفت تضمین شده است.


همشهری آنلاین,مترجم: وحید رضا نعیمی