هزار راه نرفته
در مقاله قبل با عنوان "کوچک اما مخاطره آمیز " مطلبی را با موضوعیت خطاهای شناختی که از عوامل آسیب رسان به روابط زناشویی است آغاز نموده و اولین خطا را (گسسته بینی) شرح دادیم. در این مقاله سعی داریم دیگر مولفه های خطای شناختی را مورد مباحثه قرار دهیم.
تجریدهای انتخابی
این عبارت شرایطی است که شخص یک عادت یا یک حادثه از یک مضمون وسیع را انتخاب کرده، به استناد آن نتیجهگیری اشتباه میکند. مثلاً، زنی با دوستانش از شبی صحبت میکرد که برای انجام زایمان عازم بیمارستان بود. به نکته جالبی اشاره داشت که به نظر میرسید در آن شب همه حوادث بر خلاف میل او در جریان بودند. برف به شدت میبارید، جادهها بسته شده بودند. خواستند سوار اتومبیل شوند که متوجه شدند یکی از لاستیکها پنچر شده است.... زن در اینجا خندهای سرداد و گفت: «با همه این احوال، آسانتر از همیشه وضع حمل کردم». شوهر این خانم که حضور داشت به استناد یکی از جملات شرح واقعه، مدعی شد که زنش در اصل قصد انتقاد از او را داشته است. میگفت: «منظور زنم این است که من با علم به اینکه لاستیک پنچر است، اقدامی صورت ندادم». این مرد از جمع تمام شرح واقعه، به استناد یک جنبه بیاهمیت، بدون دلیل از زنش دلگیر شد. زن و شوهر میتوانند با کمی تلاش به نقطه نظرهای متعادلتری که به حوادث خوشایندتر زندگی مشترکشان مربوط شود برسند. با فهرست کردن خاطرات خوش گذشته، صورت مطولی از لحظات خوش زندگی خود را ثبت کنید. به این نتیجه می رسید که اوقات خوش فراوانی را در کنار هم صرف میکنید.
استنباط دلبخواهی
گاه شدت انحراف به قدری زیاد است که اشخاص بدون هر گونه دلیل موجه نتیجهگیریهای اشتباه میکنند. مثلا زنی سرمیز شام ساکت است. شوهرش پیش خود می گوید: «برای این حرف نمیزند که از من عصبانی است» و حال آنکه زن او، که اغلب برای نشان دادن عصبانیت خود سکوت میکند، این بار برحسب اتفاق در افکار خود غرق شده است.
تعمیم مبالغهآمیز
یکی از مهمترین خطاهای شناختی است که تغییر دادن آن دشوار است. «هیچوقت فکر نمیکند که من هم عقل دارم» «همیشه مرا تحقیر میکند». گرچه این قبیل مطلق کردنها برای شخص ناظر بیطرف بسیار مضحک مینماید، برای همسری که به استناد یک حادثه دست به تعمیم مبالغهآمیز میزند کاملاً موجه و طبیعی جلوه میکند .قضاوتهای منفی منجر به تعمیمهای مبالغهآمیز ناخوشایند میشود. مثلاً، شوهری که گهگاه دیرتر از حد معمول به منزل میآید، در نظر زنش «همیشه دیر میکند»، میشود. برعکس، زنی هم که گهگاه شام را در زمان تعیین شده حاضر نمیکند، از سوی شوهر به «هیچوقت غذا را سر وقت حاضر نمیکند» متهم میشود. تعمیم مبالغهآمیز بخصوص در همسران افسرده، که با افکاری نظیر «تو هیچوقت مرا دوست نداشتهای» «هرگز به احساسات من توجه نمیکنی» و یا «همیشه با من بدرفتاری میکنی». روبرو هستند، بیشتر مشاهده میشود.
گاه افکار منفی منجر به نتیجه گیریهای بیمعنی درباره ازدواج میشود: «اوضاع هرگز بهتر نخواهد» ، «ازدواج یعنی مرگ». «ما کمترین توافقی با هم نداریم». «من همیشه بدبخت بودهام». از جمله نمونههای بارز تعمیم مبالغهآمیز، استفاده از کلماتی نظیر هرگز، همیشه، همه، هر و هیچکدام است که در عبارات فوق نمونههای آن را ملاحظه کردید.
اثر تعمیم مبالغهآمیز و مطلقگویی در ازدواجهای ناموفق میتواند بسیار قوی باشد. مثلا، شوهری که به راضی کردن زنش علاقمند بود و همه خواستههای او را برآورده میساخت، یک بار فراموش کرد، سفارش او را انجام دهد. زن این مرد او را متهم ساخت که «تو هرگز کاری را برای من انجام نمیدهی». مرد که بیدلیل خود را مورد اتهام میدید پیش خود گفت: «هر کاری بکنم کافی نیست، هرگز نمیتوانم او را راضی کنم».
تفکر قطبی شده
تفکر قطبی شده، هیچ یا همه چیز، حتی میان زوجهایی که زندگی خوشبختی دارند، زیاد به چشم میخورد، در این قبیل ازدواجها افکار قطبی شده، مانند سایر خطاهای شناختی، با آنکه در یک مقطع کوتاه زمانی معتبر به نظر میرسد، اغلب بعد از گذشت زمان رنگ میبازد و اثرات پردوام بدی بر جای نمیگذارد. اما در زندگی زوجهای ناموفق، برداشت سیاه یا سفید داشتن روی طرز تفکر و نیز رفتار زن و شوهر اثر میگذارد. فرد با باور سیاه یا سفید معتقد است که: «یا باید بطور کامل تسلیم شوم، یا طلاق بگیرم». آیا راه حل سومی وجود ندارد؟ اشخاص زیر فشار روانی و در برخورد با مسایل پیچیده تحت تاثیر ذهنیتهای از قبل شکل گرفته قرار میگیرند: تسلیم یا تهاجم، جنگ یا گریز، فریاد کشیدن یا سکوت. در ذهنیت اشخاصی با این طرز تلقی، همه امور به دو طبقه تقسیم میشوند: خوب یا بد، سیاه یا سفید؛ ممکن یا غیرممکن، مطلوب یا نامطلوب. اگر کسی خوب نباشد حتما بد است. اگر خوشبخت نیست حتماً بدبخت است. اگر صلاحیت ندارد حتما بیصلاحیت است. کاملگرایی نیز به لحاظی شبیه همین طرز تلقی است. برای کامل گرا، اگر کاری صد در صد کامل و بی عیب نباشد به کلی بد و خراب است. راه میانهای وجود ندارد. انگار در حد فاصل سفید و سیاه، رنگی به نام خاکستری وجود خارجی ندارد. در حالی که برای حل مسائل هزاران راه نرفته وجود دارد که هنوز فرصت نکرده ایم به آنها فکر کنیم.
منبع: برگرفته از کتاب "عشق هرگز کافی نیست"، ترجمه قراچه داغی
مقالات مرتبط