تبیان، دستیار زندگی
چوب از من كنند كه گردن تو را مالند میخ از من كنند كه سر تو را آویزند هیمه ام آذران را كه ...تو را بریزند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برگزیده ای از رساله منظوم درخت آسوریك
درخت

درختی رسته است

سراسر كشور سورستان

بُنَش ، خشك است

سرش ، است تر

برگش به نی ماند

بَرَش ماند به انگور

شیرین بار آورد

برای مردمان

آن درخت بلند

با بز، نبرد كرد

كه:من،از تو برترم

به بسیار گونه چیز

و مرا ، به خونیرس زمین

درختی ، همتن نیست

چه ، شاه از من خورد

چون نو بار آورم

تخته كشتیانم

فرسپ بادبانانم

جاروب از من كنند

كه كوبند جو و برنج

دم (دمینه)از من كنند

برای آذران

موزه ام برزیگران را

كفشم ، برهنه پایان را

رسن از من كنند

كه پای تو را بندند

چوب از من كنند

كه گردن تو را مالند

میخ از من كنند

كه سر تو را آویزند

هیمه ام آذران را

كه ...تو را بریزند

تابستان سایه ام ،

به سر شهریاران

آشیانم مرغكان را

سایه ام رهگذران را

....

چون آن گفته شد

بوسیله درخت آسوریك

بز پاسخ كرد

كه : تو با من ، پیكار می كنی

تو با من نبرد ، می كنی

چون از كرده های من ،

شنیده شود

بود ننگ كه با

سخن هرزه ات پیكار كنم

درازی ، دیو بلند

كاكلت ماند به گیس دیو

تا به كی بردباری كنم

از تو بلند بی سود

اگرت پاسخی دهم

ننگی گران بود

....

اثر

بشنو ای دیو بلند

دین ویژه مزدیسنا

كه هرمزد مهربان آموخت

جز از من كه بزم

كس نتواند ستود

چه شیر از من كنند

اندر پرستش یزدان

كمر از من كنند

كه مروارید در آن نشانند

پوستم را كنند آبدان

به دشت و بیابان

به روز گرم و نیمروز

آب سرد از من است

نامه از من كنند

و طومار دیوان

دفتر و پادشیر بر من نویسند

زه از من كنند

كه بندند بر كمان

انبان از من كنند

برای بازرگانان

....

مزدا پرستان وضو

بر پوست من دارند

چنگ و وین و كنار

و بربط و تمبور

كه زنند

به كمك من سرایند

پس من دیگر بار ، برترم

از تو ای درخت آسوریك

اینم سود و نیكی

اینم ، دهش و درود

كه از من بز ، برود

در سراسر این پهن بوم

این زرین سخنم

كه من به تو گفتم

چنانست كه پیش و خوك و گراز

مروارید افشانید

یا چنگ زنید

پیش اُشتر مست

بز به پیروزی شد

خرما اندر ستوه ماند

....

اثر