تبیان، دستیار زندگی
مقدمه شهید امیر سرلشكر ولی فلاحی شهید امیر سرلشكر سید موسی نامجو شهید سردار سرلشكر یوسف كلاهدوز شهید امیر سرلشكر جواد فكوری سردار سرلشكر شهید محمد علی جهان آرا مقدمه با كمال تأثر و تأسف خبر دلخراش سانحه ی هوایی یك فروند هواپ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهادت سرداران رشید اسلام

مقدمه

شهید امیر سرلشكر ولی فلاحی

شهید امیر سرلشكر سید موسی نامجو

شهید سردار سرلشكر یوسف كلاهدوز

شهید امیر سرلشكر جواد فكوری

سردار سرلشكر شهید محمد علی جهان آرا

مقدمه

با كمال تأثر و تأسف خبر دلخراش سانحه ی هوایی یك فروند هواپیمای نیروی هوایی كه حامل شهدا و مجروحین جنگ اخیر بود و منجر به شهادت جمعی از خدمتگزاران به اسلام و ملت شهید پرور ایران گردید، كه در بین آنان تیمسار سرلشكر ولی الله فلاحی، تیمسار سرتیپ نامجو، تیمسار سرتیپ فكوری و آقای كلاهدوز بودند، واصل گردید. اینان خدمتگزاران رشید و متعهدی بودند كه در انقلاب و پس از انقلاب با سرافرازی و شجاعت در راه هدف و در حال خدمت به میهن اسلامی به جوار رحمت حق تعالی شتافتند.

امید است كه پس از پیروزی شرافت آفرین برای ملت و پس از زحمات طاقت فرسا در راه هدف و عقیده، روسفید و سرافراز به پیشگاه مقدس ربوبی وارد و مورد رحمت خاصه واقع شوند.(1)

امام خمینی (قدس سره)

بعد از پایان موفقیت آمیز عملیات ثامن الائمه، 5 تن از فرماندهان رده بالای ارتش و سپاه جهت تقدیم گزارش به امام خمینی (قدس سره) عازم تهران می شوند و به این منظور یك فروند هواپیمای سی – 130 در ساعت 43: 18 با 40 نفر سرنشین و 27 مجروح و 32 نفر شهدای عملیات ثامن الائمه از فرودگاه اهواز به مقصد تهران به پرواز در می آید.

هواپیما در ساعت 59: 19 روز 7 مهرماه در 17 مایلی فرودگاه مهرآباد تهران در جنوب غربی كهریزك دچار سانحه می شود و به علتی نامشخص هر چهار موتور هواپیما هم زمان خاموش می شوند. خلبان تلاش می كند، هواپیما را در همان منطقه به زمین بنشاند. چرخ های هواپیما به وسیله ی دستگیره ی دستی باز می شود و هواپیما در زمین ناهموار فرود می آید و پس از طی مسافتی قریب به 270 متر در نقطه ای متوقف و بال چپ هواپیما به زمین اصابت می كند. هواپیما متلاشی و آتش می گیرد كه در نتیجه 49 نفر از سرنشینان هواپیما از جمله این 5 شخصیت نظامی شهید شدند.

اسامی سرداران رشید اسلام عبارت است از:

1- سرلشكر فلاحی، جانشین رییس ستاد مشترك ارتش.

2- سرلشكر یوسف كلاهدوز، قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

3- سرلشكر سید موسی نامجو، وزیر دفاع.

4- سرلشكر فكوری، مشاور جانشین رییس ستاد مشترك ارتش.

5- سرلشكر جهان آرا، فرمانده ی سپاه پاسداران خرمشهر و آبادان.

در بزرگداشت این سرداران رشید نگاهی به زندگانی سراسر مبارزه و تلاش آنان می افكنیم و این باب را با فرموده ی امام (قدس سره) می گشاییم، كه فرمودند:

«ما اگر چه عزیزان ارزشمندی را از دست دادیم، لكن هدف به قوت خود باقی است»

شهید امیر سرلشكر ولی فلاحی

امیر سرلشكر ولی فلاحی در سال 1310 شمسی، در طالقان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه ی خود را در طالقان و تهران گذراند و پس از اخذ دیپلم از دبیرستان نظام، وارد دانشكده ی افسری شد و با درجه ی ستوان دومی فارغ التحصیل و خدمت خود را در نیروی زمینی از فرماندهی دسته شروع كرد و به علت شایستگی هایی كه مرتب از خود نشان می داد تا درجه ی سرتیپی پیش رفت. با این وصف از سال 1330 تا 1352، به علت فعالیت علیه رژیم، چهار بار به زندان افتاد.

شهید فلاحی، پس از پیروزی انقلاب به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش و سپس جانشینی رییس ستاد مشترك ارتش منصوب شد و پس از بركناری بنی صدر، حكم زیر از سوی امام خمینی (قدس سره) خطاب به وی صادر گردید. (2)

بسم الله الرحمن الرحیم

تیمسار ولی فلاحی جانشین رییس ستاد مشترك ارتش جمهوری اسلامی ایران، تا تعیین تكلیف جانشین فرماندهی نیروهای مسلح، ستاد مشترك مجاز است با استفاده از اختیارات مقام رهبری، مأموریت ها و وظایف محوله را انجام دهد.

«روح الله الموسوی الخمینی»

شهید سرلشكر فلاحی از آغاز جنگ تحمیلی در جبهه های نبرد حضور داشت و همواره بین برادران ارتشی، سپاهی، بسیجی و گروه های نامنظم دیده می شد. او افسری بسیار فعال و زحمت كش و عاشق خدمت به میهن اسلامی بود و تا آن جایی كه در توان داشت سعی می كرد هماهنگی لازم را بین ارتش و سایر نیروهای مسلح از جمله سپاه پاسداران و دیگر نیروهای مردمی به وجود آورد و مكرر می گفت:

«نیروهای سپاه و ارتش در حال حاضر از درون با یكدیگر ادغام، تركیب و یكپارچه شده اند و تفكیك ناپذیرند، زیرا مبدأ آنان یكی ، مقصدشان یكی، خط یكی، راستا یكی، دین یكی، رهبر یكی و ملت یكی است و در همكاری و خدمت در جوار هم به سوی مقصد واحدی در حركت هستند.»

شهید فلاحی به دنبال تلاش و كوشش های بی حدی كه در زمینه ی هماهنگی بین نیروها داشت، موفقیت هایی نیز به دست آورد، به ویژه پس از فرار بنی صدر، در این كار موفقیت بیشتری كسب كرد و نمونه ی بارز آن جلسه ی مشترك سپاه و ارتش و برقراری نماز مشترك جماعت بین سپاه و ارتش بود كه امید بیشتری را در هماهنگ كردن نیروها به وجود آورد.

او می گفت: «این جنگ علی رغم وجود محاصره ی اقتصادی و مشكلات و محدودیت های داخلی و خارجی، به پیروزی منتهی می شود، منتها در دراز مدت و این موضوع صاحب نظران را به تفكر وا می دارد كه چگونه این ملت با همه ی مشكلات بعد از پیروزی انقلاب، از چنین جنگی نابرابر، پیروز بیرون آمده است؟ این انقلاب حقیقت و این ملت رسالتی دارد كه غیرقابل انكار است.»

شهید فلاحی به خوبی نسبت به تأثیر جنگ در تحول و تغییر كلی ویژگی های نظامی ارتش در اتكای به خود و كشف استعدادهای خلاق، آگاهی داشت، و در این رابطه می گفت:

«یكی از تأثیرات و محاسن جنگ این است كه به تدریج به خود متكی می شویم. در برنامه ریزی ها، در برآوردها و طرح ریزی هایمان قلم ما گرایش به این دارد، به آنچه كه داریم و می توانیم داشته باشیم و به افزایش تولیدات داخلی، ابتكارات و خلاقیت متمایل است. این فكر در ما پیدا شده و به وجود آمده است. ما به تدریج می رویم كه استعدادهای جدیدی را كشف كنیم. این استعدادها كشف و خلق و در راستای راستین خود قرار گرفته اند. هم چنین در آینده از كمبود فرماندهان خوب بی نیاز می شویم.»

شهید امیر سرلشكر سید موسی نامجو

شهید نامجو در سال 1317، در بندر انزلی به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات متوسطه به دانشكده ی افسری راه یافت و این دوره را با موفقیت به پایان رساند. سپس وارد دانشكده ی نقشه برداری گردید و با مدرك لیسانس نقشه برداری فارغ التحصیل شد. وی به زبان های فرانسه و انگلیسی آشنایی داشت. در زمان پیروزی انقلاب، عضو هیأت علمی دانشكده ی افسری بود و به سمت فرماندهی دانشكده منصوب شد و پس از شهادت دكتر چمران به عنوان نماینده ی امام (قدس سره) در شورای عالی دفاع انتصاب و سپس به عنوان وزیر دفاع به كابینه ی شهید باهنر راه یافت.

وی یك سرباز برجسته ی اسلام و سراپای وجودش اعتقاد به قرآن، اسلام و خط رهبری بود و مخلصانه و صادقانه و بدون تظاهر كار می كرد. زمانی كه فرمانده ی دانشكده ی افسری بود هیچ گونه تغییر منفی در روحیه اش پیدا نشد و همواره همان نامجو مخلص بود. وی آنچنان محبوب دانشجویان بود كه یكایك آنان در شهادت و از دست دادن وی كه استادی توانا، مؤمن و مدیر بود، اشك ریختند.

با وجود مراقبت های ویژه ای كه ارتش شاهنشاهی از كلیه ی نظامیان به عمل می آورد و آنها را از تماس با متفكران مذهبی دور نگه می داشت، نامجو به طور مخفیانه با یاران امام تماس و ارتباط داشت و به همین جهت طرح یك سازمان نظامی – سیاسی را در سال های 46-45، با شهید محمد منتظری و شهید آیت و شهید عباسپور و دیگران ریخت كه مرامنامه ی آن در 14 اصل تدوین شد و پس از آن، كار عضوگیری آغاز گردید. اولین عضو نظامی این سازمان شهید نامجو بود كه به كار شناسایی افراد مؤمن و متعهد و جذب آنها به سازمان مبادرت كرد. این سازمان به خاطر موقعیتی كه داشت مرامنامه اش به روی كاغذ آورده نشد و اعضا متن مرامنامه را فقط حفظ كردند. یكی از اعضای این سازمان در مورد فعالیت های این سازمان و نقش شهید نامجو در آن می گوید:

«در حقیقت شكل دهنده ی اصلی جناح نظامی سازمان توسط نامجو انجام شد و او توانست با تلاش پیگیر خودش در سال های بعد، تعدادی از افراد بسیار مؤمن و متعهد را در درون ارتش به عضویت سازمان در بیاورد كه از جمله ی آنها می توانیم شهید كلاهدوز را نام ببریم. شهید كلاهدوز قبل از پیروزی انقلاب در گارد جاویدان بود و سازمان توانسته بود با كمك شهید نامجو یك چنین فردی را به عضویت سازمان در آورد، آن هم در گارد جاویدان كه دائماً زیر كنترل شدید دستگاه بود، كه خود این مسأله ی زیركی و هوشیاری شهید نامجو را می رساند كه در شناسایی و عضوگیری چقدر هوشیار و زیرك بوده است».

در آستانه ی پیروزی انقلاب، شبكه ی نظامی سازمان، در ارتش توانست فعالیت های شایانی انجام دهد و در جریان كودتا و اقداماتی كه در زمان بختیار می خواست انجام بگیرد، سازمان توانست اطلاعات را قبل از این كه وارد عمل شوند، به امام امت برساند و هر توطئه ای راكه در ارتش می شد خنثی می كردند، از جمله در حمله ای كه از طرف گارد به نیروی هوایی شد و عملاً هم شكست خورد، اعضای سازمان مداخله ی گسترده ای داشتند و شهید كلاهدوز نیز در عملیات حضور فعالی داشت. پس از پیروزی انقلاب، شهید نامجو با آن ایمان و اعتقاد و اصالت در خدمت انقلاب قرار گرفت و از صبح پیروزی شروع به بازسازی ارتش كرد تا ارتشی مكتبی و اسلامی به وجود بیاید. او واقعاً شب و روز كار می كرد تا ارتش بازسازی شود. شهید نامجو در دانشكده ی افسری پس از پیروزی انقلاب كه محل ضدّ انقلاب شده بود، با قدرت در مقابل چپی ها و راستی ها ایستاد و دانشكده  را آنچنان تصفیه و بازسازی كرد كه به صورت دانشكده ای مكتبی و اسلامی درآمد. در زمان نخست وزیری شهید رجایی، وقتی پیشنهاد پست وزارت دفاع را به او دادند، گفته بود، اجازه دهید در دانشكده ی افسری بمانم، چون اگر دانشكده ی افسری درست شود، به منزله ی «فیضیه» ارتش خواهد شد و ارتشِ شما را درست خواهد كرد. شهید رجایی ضمن تجلیل از او، پست وزارت دفاع را به دیگری واگذار نمود.

شهید سردار سرلشكر یوسف كلاهدوز

شهید كلاهدوز در یك دی ماه 1325، در قوچان به دنیا آمد. دوره ی دبستان و دبیرستان را درهمان جا به اتمام رسانید و پس از اخذ دیپلم به دانشكده ی افسری رفته و سپس به مدت هفت سال در شیراز مشغول خدمت بود. او به همراه شهید نامجو درگروهی كه داخل ارتش علیه شاه معدوم و دستگاه او سازمان یافته بود، فعالیت داشت. وی جلسات مستمر و مخفی با روحانیون و مبارزین داشت. یكی از اقدامات متهورانه ی شهید كلاهدوز خلع سلاح 200 تانك در 21 بهمن 57، بود كه رژیم آنها را برای قتل عام مردم بی دفاع تهران آماده كرده بود.

كلاهدوز، پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزء بنیانگذاران سپاه پاسداران بود و تا قبل از شهادت در رده های مختلف این نیرو، مسؤولیت داشت كه آخرین سمت وی قائم مقام سپاه پاسداران بود. كلاهدوز فردی معتقد  و مؤثر در نزدیك و به هم پیوستگی ارتش و سپاه بود. صفا و صمیمیت وی قابل توجه همكاران، دوستان و آشنایانش بود. یكی از دوستان و همكاران وی می گوید:

«من با برادر كلاهدوز در اولین روزهای بعد از پیروزی انقلاب آشنا شدم. برادر شهید محمد منتظری برای اولین بار او را به من معرفی كرد. در آن روزها كه ما در پادگان جمشیدیه درصدد بودیم تا براساس رهنمودهای امام، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشكیل دهیم، شهید كلاهدوز نقش فعالی در این زمینه از خود نشان داد.

بعد از مسایلی كه اغلب از آنها آگاهیم و با یكی شدن سپاهیان، برادر كلاهدوز به عنوان یكی از اعضای شورای فرماندهی سپاه و با قبول مسؤولیت آموزش در سپاه شروع به فعالیت كرد. او معمولاً سعی می كرد از خدماتی كه در گذشته انجام داده بود كمتر صحبت كند، اما به علت ضرورت و مسایلی كه پیش می آمد، پی برده بودیم كه او یكی از اعضای گروهی بود كه درزمان رژیم منحط پهلوی در ارتش تشكیل شده بود و قصد داشتند در ارتش كارهایی انجام دهند. حتی یك بار تصمیم می گیرند كه به وسیله ی یكی از هم رزمان كه در همان گروهان بودند یعنی شهید نامجو، شاه خائن را به قتل برسانند، اما با تحقیقاتی كه در این مورد می كنند متوجه می شوند، لباس و قسمتی از كلاه شاه ضدّ گلوله است، لذا از این تصمیم منصرف می شوند.

اینها اولین كسانی بودند كه خبر رفتن شاه را از ایران به امام در پاریس اطلاع دادند. از كارهای دیگر همین گروه در گارد این بود كه توانستند با نفوذی كه در قسمت های مختلف داشتند، سوزن اسلحه های تانك هایی را كه قرار بود ساعت چهار بعد از ظهر به شهر بیایند و مردم را به گلوله ببندند، بردارند.

شهید كلاهدوز، چون در رژیم قبل بوده و آگاهانه هم با آن روبرو شده و حتی درصدد براندازی آن بوده است، لذا بسیار خوب قدر این نعمت بزرگ، یعنی جمهوری اسلامی را می دانست و همین قدرشناسی بود كه طوری او را متعهد كرده بود كه به جرأت می توان گفت از نظر فعالیت، نظیر او را در سپاه نداشته و یا بسیار كم داشتیم.

شهید كلاهدوز قبل از سانحه، در جلسه ای كه بر اثر بمب گذاری منجر به شهادت رجایی و باهنر گردید حضور داشت، ولی چون در كنار درب قرار گرفته بود، به بیرون پرتاب شده و صدمه ای ندید و به اراده ی خداوند از این حادثه نجات یافت تا در سانحه ی هواپیمای سی – 130، آبدیده تر و مخلص تر به لقاء الله بشتابد.»

شهید امیر سرلشكر جواد فكوری

شهید فكوری در سال 1317 شمسی، در تبریز به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات متوسطه، وارد دانشكده ی خلبانی شد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند. او هم چنین دوره های تكمیلی خلبانی، مدیریت خلبانی (اف4 )، فرماندهی گردان هوایی و فرماندهی ستاد را با موفقیت طی كرد.

شهید در تمام دوران خدمتش در ارتش، به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می شد و به همین علت پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسؤولیت پست های فرماندهی پشتیبانی پایگاه دوم شكاری، سپس فرماندهی پشتیبانی پایگاه دوم شكاری، سپس فرماندهی پایگاه و فرماندهی پایگاه یكم شكاری، معاون عملیاتی نیروی هوایی و فرماندهی نیروی هوایی را به ترتیب بر عهده داشت. هم چنین پس از تشكیل كابینه ی شهید رجایی با حفظ سمت فرماندهی نیروی هوایی، به عنوان وزیر دفاع برگزیده شد و پس از چندی به سمت جانشینی رییس ستاد مشترك انتخاب شد.

اقدامات متهورانه و تلاش های ایثارگرانه ی نیروی هوایی ارتش در روزهای اولیه ی آغاز تهاجم عراق به ایران در شرایطی كه نیروی زمینی ارتش و دیگر نیروها آمادگی لازم را برای مقابله نداشتند، در دوران فرماندهی این شهید عزیز در نیروی هوایی انجام پذیرفت و اعزام 140 فروند هواپیمای جنگنده در اول مهرماه 1359، پس از اولین حمله ی هوایی ناگهانی عراق، كه به اعتراف دشمن بعثی همه ی محاسبات آنان را در همان روز اول جنگ برهم زده، از جمله كارهای به یادماندنی او است.

او می گفت: «ارتش جمهوری اسلامی ایران هم دوش با سایر رزمندگان، پاسداران دلیر و نیروهای بسیج، به طور قطع پیروز خواهد شد و امیدوارم در آینده ای نه چندان دور به این هدف نهایی خود، كه پیروزی است برسیم.»

و در مصاحبه ای گفته بود: «ما اگر خود را به مرحله ی خودكفایی و استقلال اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و نظامی نرسانیم، مسلماً نمی توانیم ادعا كنیم كه انقلاب را به پیروزی رسانده ایم. این جنگ تحمیلی برای هر چه بیشتر وابسته كردن امپریالیسم و به دنبال محاصره ی اقتصادی علیه این ملت توسط امریكا طرح ریزی شده و ما باید بدانیم برای كسب پیروزی در این جنگ، همچون مسلمانان صدر اسلام در شعب ابیطالب، كه سه سال تمام در دره ای خشك و در شرایط دشوار اقتصادی زندگی كردند و حاضر به وابستگی نشدند زندگی كنیم، اگر شده با چنگ و دندان بجنگیم و ایمان داشته باشیم، خدا به ما یاری خواهد كرد.»

سردار سرلشكر شهید محمد علی جهان آرا

محمدعلی جهان آرا در سال 1333، در خانواده ای تهیدست در خرمشهر به دنیا آمد. وی در دوران كودكی از نزدیك با محرومیت های جامعه آشنا گشت و از ایام نوجوانی مبارزه ی خود را آغاز كرد. او علی رغم سن كم، عضو گروهی به نام حزب الله در خرمشهر بود كه در سال 1351، از سوی رژیم منحط پهلوی شناسایی و اعضای آن دستگیر شدند و او را به علت سن كم به یك سال زندان محكوم كردند، پس از آزادی از زندان فعالیت های خود را با شدت و آگاهی بیشتر دنبال كرد و پرتلاش تر از گذشته قدم به میدان مبارزه با رژیم ستمشاهی گذاشت.

با پیروزی انقلاب اسلامی، شهید جهان آرا تلاش پیگیر و كوشش پرثمر خود را، همپای مردم دلیر و مسلمان ایران در راه حفظ و پاسداری از دستاوردهای انقلاب آغاز كرد. هنگامی كه سپاه پاسداران خرمشهر تشكیل شد، جهان آرا در شكل گیری آن نقش فعال و اساسی داشت. مسؤولیت واحد عملیات را به عهده گرفت و سپس به فرماندهی سپاه خرمشهر منصوب شد. با یورش وحشیانه ی ارتش صدام به میهن اسلامی، شهید جهان آرا با هماهنگی پاسداران و جوانان مؤمن خرمشهری به دفاع از شهر پرداخت. او مدت 45 روز در خرمشهر كه همه جای آن را آتش و خون گرفته بود به مقاومت پرداخت . خرمشهر با این نبردهای شورانگیز او بود كه به خونین شهر مبدل گشت . پس از سقوط خرمشهر، وی اقدام به سازماندهی مجدد و انسجام نیروهای موجود نمود و پس از مدتی به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز و سرپرستی ستاد منطقه ی 8 منصوب گردید.

شهید جهان آرا در مورد خرمشهر، این شهر حماسه ساز تاریخ در جنگ های اخیر چنین می گوید:

«مسأله خرمشهر یا خونین شهر، مسأله ای برای رسالت و اثبات انقلاب اسلامی در منطقه شد. این شهر با این كه از كوچكترین دفاع كه بایستی در مرزهایش صورت می گرفت، برخوردار نبود، بزرگترین حماسه را در طول جنگ تحمیلی، با 45 تا 50 روز مقاومت مردانه ی خود در تاریخ آفرید. مسأله خرمشهر را علاوه بر جریانی كه باعث شد تا سقوط كند باید در دفاع آن دید، تقریباً با 250 كیلومتر مرز خشكی و آبی كه آبادان و خرمشهر با عراق دارند، تنها یك گردان «دژ» كه مكانیزه بوده و حالت پیاده داشت از آن دفاع می كرد و در اوایل جنگ نیز یك گردان نیمه تانك بود كه وارد خرمشهر شد و در رابطه با لشكر 92 كلاً طوری برنامه ریزی شده بود كه بتوانند 3 یا 4 روز مقاومت كنند و سپس نیروهای پشتیبانی لشكر وارد عمل شوند، اما بنا به دلایلی كه نمی شود مطرح كرد، این پشتیبانی به آن صورت كه باید انجام نگرفت. سپاه خرمشهر نیز، به علت كمبود وسایل و تجهیزات نمی توانست مقاومت كند و تنها كاری كه توانستیم انجام بدهیم این بود كه مسأله دفاع را در شهر پیاده كردیم و شهر را به صورت ضربتی دوربندی كردیم و كلیه ی تدافعات خودمان را در اطراف ساختمان های حاشیه ی شهر انجام دادیم. مدت 45 روز مقاومت شد و بزرگترین حماسه ها را برادران پاسدار و ارتش و نیروهای بسیج و مردمی بخصوص جوانان متعهد و مسؤول خرمشهری آفریدند.»

پی نوشت ها:

1- صحیفه ی نور، جلد 15، چاپ اول، ص 172-171، 8/7/1360.

2- صحیفه ی نور، جلد 14، ص 275، 21/3/1360.