تبیان، دستیار زندگی
در تاریخ اسلام حركتهاى عاشورایى بسیارى پدید آمده است ، و كسان بسیارى در پى فریاد عاشورا به اداى رسالت خویش ‍ پرداخته اند. پژوهش دراین باره نیاز به كارى سنگین و مفصل - و چه بسا گروهى - دارد، كه ما اكنون درصدد آن نیستیم ؛ بلكه در اینجا مى خواهیم بیشتر از هر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاشورا، انقلابها و حكومتها

حماسه ی همواره حسین علیه السلام

خردمندی های شیعی- روایت "قیام جاودانه" از زبان علامه محمد رضا حکیمی

شعارها

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

قسمت ششم

قسمت هفتم

قسمت هشتم

قسمت نهم

1- شعار عاشورا

2- عاشورا، فریادگر جامعه انقلابى "توحید" و "عدل "

3- واجبان انقلابى ...

4- واقعیتها، هشدارهایى عظیم

قسمت دهم :عاشورا، انقلابها و حكومتها

1- شعار عاشورا

عاشورا پس از وقوع خویش به مرحله تاثیرگذارى پیوست . پیگیرى ژرف این موضوع در تاریخ بسیار جالب و آموزنده است ، كه حركت عاشورا در كمترین مدت به موضع گیرى كسانى بسیار به سود عاشورا و آرمان عاشورا انجامید. كاروان اسیران ، طلایه داران تاثیر گسترى عاشورا بودند و پیامبران این رسالت ؛ آنان به هر جا پاى گذاشتند عاشورا را با خود به آنجا بردند، تا جایى كه دربار ستم گستر دمشق را زیر تاثیرى پر عظمت عاشورا خرد كردند. اینها مسائل عظیم و زیبایى است كه نمونه هاى عالیترین حضورهاى متعهدانه انسانى در طول تاریخ است ، و باید در جاى خود - و به گونه اى سزاوار - مورد پژوهش و تبیین قرار گیرد، و با عرضه هایى شكوهمند و پرجاذبه ترسیم یابد، و ابعاد حركتهاى عاشورایى كه در تاریخ اسلام پدید آمده است شناسانده شود؛ و بویژه از نظر تحقق بخشیدن به "اهداف عاشورا"ارزیابى گردد.

در تاریخ اسلام حركتهاى عاشورایى بسیارى پدید آمده است ، و كسان بسیارى در پى فریاد عاشورا به اداى رسالت خویش ‍ پرداخته اند. پژوهش دراین باره نیاز به كارى سنگین و مفصل - و چه بسا گروهى - دارد، كه ما اكنون درصدد آن نیستیم ؛ بلكه در اینجا مى خواهیم بیشتر از هر چه به حركت اخیر زمان خود اشاره كنیم . در حركت اخیر ملت ایران ، عاشورا داراى نقشى بسیار مهم بود؛ بیشترین حجم مردم كه به این حركت توفنده پیوستند از عاشورا بر خواست ؛ و چنانكه گفته اند، در عاشوراى سال1399 هجرى قمرى (1357 هجرى شمسى ):

« به جاى آنكه چشم تاریخ تشیع پراشك شود، قلب تاریخ تشیع پرخون گردید»

و زبان آتشین شهیدان1سخن آخر را گفت . پس این انقلاب - بصورتى عمیق و وسیع - مدیون عاشوراست . و اداى دین به عاشورا، تحقق بخشیدن به اهداف عاشوراست ؛ از اینرو باید همه حركتها و جهتگیریها و عملكردها، در راه تحقق - بخشى به اهداف عاشورا باشد، یعنى اقامه عدل و نجات محرومان و مظلومان ، بویژه محرومان اجتماعى و مظلومان اقتصادى ، كه - اغلب - به نام "عدالت "، ستم دیده اند، و به نام "طرفدارى "، در اعماق مغاكها محرومیت سرنگون گشته اند. و نباید فراموش كرد و خود را به غفلت - یا تغافل - زد، كه محروم اجتماعى و مظلوم اقتصادى ، محروم فرهنگى و معنوى و دینى و تربیتى نیز هست (و دردا و دریغا...).

2- عاشورا، فریادگر جامعه انقلابى "توحید" و "عدل "

عدل

جامعه ما هر چه خود را به "عاشورا" نزدیكتر بداند و پیوسته ببیند،مسئولیتش سنگین تر مى شود. در این روزگار، از سه نظر باید پاسخگو باشد:

  1. - از نظر قرآن ...
  2. - از نظر تشیع ...
  3. - از نظر انقلاب ...

یعنى باید معیارهاى قرآنى بر آن حاكم باشد، آنهم بر طبق تفسیر ائمه طاهرین (ع ) ، آنهم در عملكردهاى انقلابى . انقلاب در ذات خود حقیقت بزرگى است ، و چون به اسلام نسبت داده شود بسى بزرگتر و راستین تر و ژرفتر مى گردد، پس باید داراى چنان وضعیتى باشد، كه همواره و همه جا بتوان از آن سخن گفت .

بیقین انسانهایى - و آگاهانى - در سراسر جهان ناظر چگونگیهاى موجود در این جامعه و حاكم براین جامعه هستند، و هر چه در اینجا اتفاق بیفتد از چشم اسلام مى بینند، آنهم در جریان یك انقلاب ...

مطرح كردن دین در زندگى ، به معناى یك انقلاب كامل و جامع است ، انقلابى كه با آن فرهنگ زندگى یك ملت - در بنیاد خود - دگرگون گردد و همه شئون آن - طبق معیارهاى ارزشى و انقلابى اسلام - از نو ساخته شود؛ پس ‍ انقلاب دینى - آنهم اسلامى - یعنى یك انقلاب جامع در همه ابعاد:

  1. - فرهنگى ،
  2. - علمى ،
  3. - اخلاقى ،
  4. - اقتصادى ،
  5. - سیاسى ،
  6. -اجتماعى ،
  7. - قضایى ،
  8. - دفاعى و...

یك انقلاب دینى مى گوید: دین باید به عنوان پایگاه حركت براى بشریت مطرح باشد. و این ادعاى كوچكى نیست . و روشن است كه بدون انقلاب اقتصادى (و تحقق عدالت راستین - اقامه قسط)، انقلاب فرهنگى نیز تحقق نخواهد یافت . این واقعیت الهى تاریخ را بارها یادآورى كرده ام ، كه اینكه پیامبران "انقلاب فرهنگى"  و "انقلاب اقتصادى " را با هم مطرح مى كرده اند، و در كنار "ان اعبدوا الله " موضوع بسیار مهم "اوفوا الكیل و المیزان " را پیش مى كشیده اند، براى همین است كه انقلاب فرهنگى بدون انقلاب در شئون دیگر زندگى (و از جمله شئون مهم و اثر بخش معیشتى و اقتصادى ، كه حیات و حركت و تقوى و سلامتى و روحى و نشاط بدنى و تربیت عقلى و شكوفایى استعدادى جامعه بسته به آن است )، چیزى است در حد شعار. اگر قرار باشد توانگران همانگونه توانگر باشند (و هنوز توانگرتر)، و محرومان همانگونه محروم باشند (و هنوز محروم تر) چه انقلابى ؟ سازندگیهاى متفاوت فرهنگى و تربیتى ، بدون سازندگیهاى متفاوت اقتصادى و معیشتى امرى است از مقوله دلخوش كن تصور و خیال .

این سخن كه انقلاب اسلامى ، حضور جدید اسلام را در زندگى انسان معاصر (اگر چه فقط مسلمانان ) مطرح كرده است ، بطور دقیق ، به عملكردها بستگى دارد. دین را برخى به عنوان رابطه فردى با خداى متعال مطرح مى كنند، بدون در نظر گرفتن تاثیر گذارى بر روابط اجتماعى براى آن . و البته چنین تعریفى از دین و چنین قضاوتى در حق دین ، درباره دین كامل و جامع اسلام ، اشتباه محض ‍ است . دین اسلام داراى دو جریان توام باهم و ادغام شده در هم است ، یعنى " تربیت " و "سیاست "، كه در واقع هر دو در مرحله تحقق و عینیت یكى است . تربیت یعنى"فردسازى "، و سیاست یعنى "جامعه پردازى "؛ تا فرد ساخته نشود جامعه پرداخته نشود، و تا جامعه پرداخته نشود فرد ساخته نمى شود.

و مسلم است كه هنگامى كه مى گوییم : "انقلاب اسلامى "، یعنى مطرح كردن دین و در همه شئون زندگى ، چه فردى و چه اجتماعى ، یعنى دین با تاثیرگذارى بر همه روابط اجتماعى . و روشن است كه یكى از بنیادى ترین و موثرترین روابط اجتماعى (هم در بعد مثبت و هم در بعد منفى )، روابط اقتصادى و معیشتى است . و این روابط وابسته است به چگونگى روابط سیاسى و شكل واقعى مدیریت ، نه شكل شعارى و ادعایى آن . و از اینجاست كه ما مى توانیم بفهمیم كه "جاذبه انقلاب اسلامى " افزایش یافته است یا كاهش . اگر انقلاب به ساختن یك جامعه متناسب با اسلام ، و نزدیك به فضاى قرآنى - با حذف تفاوت ها و تبعیضها و فاصله هاى جهنمى - موفق گشته است ، بیقین جاذبه آن رو به افزایش است ، و اگر نه ، نه . حاكمیت اسلامى و جامعه قرآنى باید عناصر خود را دارا باشد تا جاذبه خویش را بگسترد. یكى از دو عنصر اصلى جامعه قرآنى عدالت است .

انقلاب هنگامى انقلاب است كه به مسائل اصلى انسان معاصر - با معیارهاى انقلابى - پاسخ دهد. اگر بخواهیم جاذبه انقلاب اسلامى را گسترش دهیم باید مسائل غیر اصلى را در مرتبه دوم قرار دهیم ، و در مرتبه نخست به مسائل اصلى انسان معاصر، در یك واحد، به عنوان نمونه (مثلا خود جامعه ایران )، با منطق انقلابى و عملكرد انقلابى پاسخ دهیم ، آنگاه منتظر داشتن جاذبه هاى راستین و ماندگار در این سوى و آن سوى باشیم ، و یقین پیدا كنیم كه به اسلام - از راه شناساندن درست و عملى آن - خدمت كرده ایم ، و براى انسان معاصر و زندگى معاصر - و سپس آینده - حامل پیام هستیم .

ما كه از نقطه قیام آفرین عاشورا آغاز كرده ایم باید به همان نقطه بازگردیم : عدالت . این انقلاب خود را حامل پیام عاشورا مى خواند، پس اكنون كه قدرت را در دست گرفته است باید عامل به آن پیام باشد. حامل پیام بود (براى بسیج كردن شورانگیز مردم )، به منظور كسب قدرت ، براى اجراى عدالت و قیام به"قسط" (لیقوم الناس باالقسط). اكنون باید عامل به پیام باشد (براى حاضر نگاهداشتن تعهدآمیز مردم )، به منظور حفظ قدرت ، براى اجراى عدالت و قیام به "قسط"...

3- واجبان انقلابى ...

حق

انقلاب اسلامى ایران تاثیرهایى در جهان معاصر - در كشورها اسلامى و غیر اسلامى - برجاى گذاشته است ، و قدرتهاى جهانى را نگران ساخته است ؛ این انقلاب مدعى شده است كه اسلام مى تواند حركتهاى فرازمانى نیز داشته باشد، و در هر عصرى - با هر شرایطى و با هر گونه انسانى و با هر فرهنگ و نگرش و زندگى - به نجات بشریت دست یازد. این ادعا وظایفى سنگین و واجباتى جدى در پى دارد. ادعاى یاد شده باید عمل كردن قاطع به آن وظایف و واجبات - بى هیچ مسامحه و ملاحظه - همراه باشد یعنى همان عمل به اسلام . انقلاب اسلامى باید به اسلام عمل كند، و بى تخطى تحقق بخش اهداف قرآنى باشد؛ و آیا این انتظارى بى مورد است ؟ پس انتظار با مورد از یك انقلاب اسلامى چیست ؟

درباره انقلاب اسلامى ایران و تاثیرهاى بالفعل و بالقوه آن سخنان بسیارى گفته اند. عیب ندارد كه براى توجه و تنبه ، اندكى از آن بسیار در اینجا آورده شود. یكى از صاحب نظران مسلمان در كشورهاى اروپایى - ضمن سخنانى مفصل - مى گوید:

  1. ... اكنون میدانیم كه تاریخ ، اندیشه خاص و قانونمندى تمام خود را دارد. و اسلام علیرغم خطاها انحرافاتى كه درون آن صورت گرفته بود، به عنوان یك نظام عقیدتى ، از آن چنان قدرتى برخوردار است كه مى بایست خود را یا درمانى را براى بیماریهاى امت ارائه دهد. در طول این مدت باید به این واقعیت پى مى بردیم كه اسلام ، اگر براستى حقیقت كامل و یك مكتب الهى است ، همچنین باید از یك قدرت درونى برخوردار باشد تا در مقاطع حساس تاریخ ، مراحلى را جهت اصلاح مسیر توده هاى مسلمان بوجود آورد... در این اواخر بسیارى از افراد و نهضتهاى الهام گرفته از آنان ، تلاش ناموفقى را در جهت بر عهده گرفتن نقش مركزى "عامل اصلاحگر" به عمل آورده اند، از جمله مى توان از حسن البناء (بنیانگذار اخوان المسلمین مصر)، و مولانا ابوالاعلى مودودى (بنیانگذار جماعت اسلام هندى ) نام برد. ولى چنین به نظر مى رسد كه نقش مركزى عامل اصلاحگر را تنها "حكومت اسلامى " قادر است ایفا نماید. شكست كسانى كه در این راه تلاش نمودند دقیقا بدین علت بود كه آنها نتوانستند"حكومت اسلامى " تشكیل دهند. تشكیل حكومت اسلامى (بعنوان قدم اول ) براى توفیق در كسب نقش مركزى عامل اصلاحگر كه بتواند به اشتباهات و یا انحرافات درون امت پایان دهد، یك عمل ضرورى است .
  2. نكته اى در دفاعیات جدید از اسلام - به صورت مبهم - مطرح مى شود و خاورشناسان نیز با زیركى از كنار آن مى گذرند، (آن نكته ) این است كه اسلام نتنهایك "پیام " است ، بلكه یك "روش " نیز هست . (لیكن ) وقتى پیام اسلام بر طبق روش مبلغین آرامش طلب مسیحى پیاده شود، بعید به نظر مى رسد كه از آن نتایج مطلوب حاصل گردد. چنین رویه اى ممكن است در تبدیل به یك آیین تشریفاتى - مانند مسیحیت - موثر باشد، ولى هرگز نخواهد توانست به اهداف اسلام دست یابد. پیام كامل اسلام ، روش اسلام را نیز در متن و عمق خود دارد. به همین دلیل است كه در اسلام تا این حد بر سنت و سیره پیامبر(ص ) تاكید شده است . و باز به همین دلیل است كه روشها و مراحل لازم جهت تاسیس حكومت اسلامى نیز جزء لاینفك اسلام به شمار مى روند. لذا اسلام ، بدون "حكومت اسلامى "، ناتمام و ناقص است .2
  3. ...تاسیس حكومت اسلامى ، قدرتمندترین عامل اصلاحگر در اسلام است ... یك انقلاب اصولى در هر بخشى از امت كه صورت گیرد، براى تمامى امت كفایت مى كند... تاسیس حكومت اسلامى آن چنان تجربه آزادى بخشى است كه كلیه مرزهاى ساختگى درون (امت ) اسلام را بى ربط و بى اهمیت مى سازد... علماى شیعه كه رهبرى "امت مسلمان " را بر عهده دارند، از طریق انقلاب اسلامى ، نمونه اى زنده از یك حكومت اسلامى پر تحرك ، پرتوان ، قدرتمند، و متقى را نیز در ایران تاسیس نموده اند...

این بود گوشه اى از نظرها و داوریها درباره انقلاب اسلامى ایران و تاسیس حكومت جمهورى اسلامى . گذشته از اینگونه داوریهاى موافق و تمجیدآمیز، این واقعیتها نیز در ارتباط با انقلاب اسلامى ایران درخور ملاحظه بسیار است :

- جنبشهاى دودهه اخیر، در كشورهاى اسلامى .

- تحركهاى خودیابانه در میان مسلمانان همه جهان .

- شورشهاى پر دوام مردم فلسطین و لبنان .

- رجوع اعتمادآمیز كشورهاى تازه آزاد شده مسلمانان به نظام اسلامى ایران .

- فتح افغانستان به دست خود مسلمانان .

- رو شدن دست قدرتمندان جنایتكار جهانى و شناخته شدن چهره هاى كریه آنان .

- بر باد رفتن آبروى تمدن جدید، و ادعاى انسانیت و حقوق و دموكراسى ، به وسیله مدعیان كذاب جهانى .

- توجه برخى از محققان و متفكران جهان به باز شناختن اسلام و قرآن .

پس از اینها همه ، از نظر دور نداریم كه درباره این پدیده دینى و سیاسى و اجتماعى این قرن ، یعنى انقلاب اسلامى ایران و تاسیس ‍ جمهورى اسلامى ، دو نگرش وجود دارد، هم در داخل ایران و هم در خارج ، یكى نگرش تمجیدآمیز و دیگرى نگرش انتقادى . نگرش نخست همین نگرشى است كه سخنانى در آن باره آورده شد، یعنى نگرش مثبت و امیدوارانه بسیارى از مسلمانان و صاحبنظران به این حركت كه - بطور عمده - به وسیله روحانیت ایران رهبرى شد، و امكانات مملكتى و قدرت در دست روحانیت قرار گرفت . و چنانكه ملاحظه مى كنید، ناظران در این نگرش ، این نظام را تنها عامل اصلاحگر جهان اسلام مى شناسند، و آن را ارائه دهنده درمان براى دردها جامعه هاى اسلامى مى شمارند و یك تلاش بزرگ و موفق مى دانند، و تصحیح كننده مسیر توده هاى مسلمان و پایان دهنده به انحرافها و اشتباههاى امت ، و عملى ساز اهداف اسلام ، و سرمشقى كافى براى نجات همه امت هاى اسلامى در عالم ، و گامى موثر در جهت یكى كردن كلیه مرزهاى ساختگى درون امت و آزادى همه اقالیم قبله ؛ و اینان نظام ایران را، یك"حكومت اسلامى پر تحرك ، پرتوان ، قدرتمند و متقى " توصیف مى كنند (درباره صفت "متقى " دقت شود). و اما نگرش دوم :

4- واقعیتها، هشدارهایى عظیم

 انقلابها و حکومتها

هر واقعیتى همواره یك هشدار است . رویگردانى از واقعیتها بى اعتنایى به هشدارهاست ؛ و زیان بزرگ - بسیار بزرگ - این چگونگى بر هیچ خردمندى پوشیده نیست .

یكى از ابعاد ژرف و عظیم - و باز هم ژرف و عظیم - "نهج البلاغه " همین ترسیم واقعیتها و ملموس ساختن آنهاست و فرو بردن انسان در آنها. گویى واقعیتهاى گوناگون را - با الفاظ كهكشانى خویش - قالبگیرى مى كند و روبروى انسان قرار مى دهد، آنگاه دو گوش انسان را مى گیرد و چهره . چشم او را به سوى آنها مى گرداند و محكم نگاه مى دارد، تا آدمى - آدمى غافل و سطح بین - هر چه بهتر آنها را ببیند و با آنها در آمیخته گردد، آنسان كه گویى با آنها هم زیسته است و میزید...

ما - در اینجا - براى اینكه از یكسویه نگرى بر كنار باشیم ، و از واقعیات دور نیفتیم ، و از هشدارها - طبق حكم عقل و شرع و تجربه - سود ببریم ، و از جرگه غافلان بیدرد در آییم ، و به رده آگاهان درد آشنا بپیوندیم ، باید یادآورى كنیم كه نگرش دوم درباره انقلاب (یا بهتر است بگوییم : درباره اشخاص و عملكردها، زیرا انقلاب به ذات خود ندارد عیبى ) و حاكمیت اسلامى ایران ، كه از سوى كسانى اهل درد و اعتقاد از داخل و خارج ابراز مى شود، واجب است كه مورد توجه و تنبه بسیار قرار گیرد، نگرشى كه مى گوید:

"اكنون زمان تبلیغ اسلام و دفاع از خود اسلام است نه انقلاب ..."3

و من اكنون نمى خواهم از اینگونه نظرها نقل كنم ، همین اندازه مى گویم كه هر دو نگرش (نگرش تمجیدآمیز و اظهار امیدوارى و نگرش انتقادى و اظهار نگرانى ) طرفدارانى در میان مسلمانان آگاه و متعهد داخل و خارج كشور دارد، و نمى توان از نگرش دوم غافل بود، و به نگرش نخست فریفته گشت . اهمیت تكلیفى موضوع ، ما را وا مى دارد تا نسبت به این مسائل بسیار حساس باشیم . و طبیعى است كه این دو نگرش متفاوت ، دو منشا متفاوت دارد. منشا نگرش نخست - بطور عمده - شعارهاست ؛ و منشا نگرش دوم عملكردها...


پی نوشت ها:

1- « زبان شهیدان آتش است » - تی.اس.الیوت(نقل از یک مقاله)

2- و با حکومت اسلامی اسمی و شعاری نیز ناتمام و ناقص جلوه خواهد کرد .

3- نقل از یک گزارش مستند