محمد فرزندم بود!
شهادت محمد بن ابی بکر
امروز سالروز شهادت یکی از بهترین یاران و نزدیکان امام علی علیه السلام است. با هم مروری کوتاه بر زندگی سراسر مبارزه این دلداده بزرگ امیرالمومنین می کنیم.
محمدبن ابیبكر در سال 10 هجری، متولد شد. اسماء بنت عمیس، مادر محمد، از زنان پاك روزگار خود بود. این بانو، نخست، همسر جعفربن ابیطالب بود. پس از شهادت جعفر در جنگ موته، به عقد ابوبكر درآمد. حاصل این ازدواج، محمدبن ابیبكر بود. اسماء بعد از مرگ ابوبكر، به عقد حضرت علی علیه السلام درآمد.
محمد از سنین كودكی، با حضرت علی علیه السلام آشنا شد، بعد از مرگ ابوبكر و ازدواج اسماء با حضرت، محمد در خانه آن حضرت پرورش یافت و از نزدیك با شیوه زندگی امام و سیره آن حضرت آشنا شد و این باعث شد كه علاقه وافری به حضرت پیدا كند، حضرت علی علیه السلام نیز متقابلاً محمد را دوست میداشت و میفرمود:
«محمد از صلب ابوبكر و فرزند من است» (1)
# ولایت مصر
به دستور حضرت علی علیه السلام، محمدبن ابیبكر در سال 36 هجری، به ولایت مصر منصوب شد. محمد وقتی وارد مصر شد در میان مردم حاضر شد و نامه امام را برای آنان قرائت كرد. حضرت در آن نامه فرمودند:
«ای محمد، تقوا پیشه كن و از خداوند اطاعت نما و در نهان و آشكار، از خداوند بترس و ظاهر و باطن خود را یكی كن؛ ای مردم، شما را به تقوا وصیت میكنم و از انجام اعمالی كه فردا از آن مورد سؤال قرار خواهید گرفت كوتاهی نكنید، شما در گرو اعمال خود هستید و با آنها حركت میكنید و روزی به آنها خواهید رسید. ای بندگان خدا از مرگ بترسید و اسباب و وسائل و زاد و توشه برای آن تهیه نمائید، مرگ شما را به جاهای سختی میكشاند و حوادث بزرگی در پی دارد...» (2)
مصر برای معاویه اهمیت زیادی داشت، لذا معاویه از هر ابزاری استفاده میكرد تا مصر را تصرف كند. معاویه به كمك عمروعاص و عدهای از بزرگان قریش طرحی ریختند كه با استفاده از آن اوضاع داخلی مصر را ناآرام كرده تا بتواند از بیرون با حملهای سریع و پرقدرت مصر را بگیرد. لشكری به رهبری عمروعاص به جنگ محمدبن ابیبكر فرستاد كه در این نبرد عمروعاص با كمك نیروهای داخل مصر، محمد را محاصره كردو او را دستگیر كرده وگردن زد و بدن مباركش را در شكم یك الاغ مرده گذاشت و سوزاند.
محمد بن ابیبكر این یار مخلص علی علیه السلام، تنها در جنگ جمل توانست به یاری مولا و امام خویش بشتابد و نهایتاً توسط دشمن خود معاویه به شهادت رسید و دعوت حق را لبیك گفت و در بیست و هشتمین بهار زندگی خود در سال 38 هجری به دیدار معبود شتافت.
وقتی فردی در آن میان، از علت بیتابی ایشان پرسید، حضرت فرمودند:
«چرا از مرگ او اندوهگین نباشم، او تربیت شده من بود و در خانهام رشد یافت، او برای فرزندانم، برادر به حساب میآمد. من پدر او بودم و او را فرزند خود میدانستم » (3)
پی نوشتها:
1- الغارات، ص 158،
3- نهجالبلاغه، نامه 27.
3- الغارات، ص 158.