تبیان، دستیار زندگی
ویژگیهایی چند که در سالک راه حق باید باشد تا به مطلوب حقیقی برسد و از نعمت قرب منعم گردد، فیض کاشانی در 4 مورد اول این مقاله 4 اصل اساسی و در عین حال بسیار بدیهی را بیان می کند که شاید دانستن دوباره ی آنها ما را به لزوم رعایتشان حساس تر کند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصول خودسازی به بیان فیض کاشانی

محافظت بر نمازهای یومیه :

محافظت بر صلوات خمس (نمازهای یومیه): گزاردن آن در اول وقت به جماعت و سنن و آداب؛ پس اگر بی‏علتی و عذری از اول وقت تأخیر کند، یا به جماعت حاضر نشود، یا سنتی از سُنن، یا ادبی از آداب آن را فرو گذارد از سلوک راه بیرون رفته و با سایر عوام که در بیابان جهالت و ضلالت سرگردان می‏چرند و از راه و مقصد بی‏خبرند و ایشان را هرگز ترّقی نیست، مساوی است.

محافظت بر نماز جمعه و عیدین و آیات:

نماز

محافظت بر «نماز جمعه» و «عَیدَیْن» (عید فطر و عید قربان) و «آیات» با اجتماع شرایط و اگر سه جمعه متوالی (پشت سرهم) ترک نماز کند بی‏علّتی، دل او زنگ گیرد به حیثیتی که قابل اصلاح نباشد.

محافظت بر نمازهای مستحبی:

محافظت بر نمازهای مستحبی یومیه که 34 رکعت است که ترک آن را معصیت شمرده‏اند الا چهار رکعت از نافله‏ی عصر و دو رکعت از نافله‏ی مغرب و نافله‏ی عشا که ترک آن بی‏عذری نیز جایز است.

ـ محافظت بر روزه ماه رمضان:

محافظت بر صوم (روزه) ماه رمضان و تکمیل آن، چنانچه زبان را از لغو و غیبت و دروغ و دشنام و نحو آن و سایر اعضا را از ظلم و خیانت و چیزهایی که روزه را باطل می‏کند و از حرام و شبهه بیشتر حفظ و نگهداری کند که در سایر ایام می‏کرد.

دوستی للّه‏

با هر که اراده‏ی رفاقت داری باید اغراض دنیویه از رفاقت او نداشته باشی، زیرا که مأیوس خواهی بود. بلکه دوستی تو با او للّه‏ و فی اللّه‏ باشد و اخبار اهل‏البیت در مدح این گونه دوستی متواتر معنوی است، پس بعد از تحقق این غرض آن وقت باید اموری چند هم در آن طرف مقابل ملحوظ باشد، چه این که هر کسی صلاحیت اخوت فی اللّه‏ را ندارد و باید جامع صفات چندی اقلاًّ باشد و لذا رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند:

  1. آدمی بر دین دوست خود است؛ پس هر کس از شما باید بنگرد که با چه کسی دوستی می‏کند.

صفات دوست

نور

اول: بایدعاقل باشد، یعی هر کاری را عَلی ماهُوَ عَلیه بداند ولو به یاد گرفتن از غیر باشد؛ زیرا که خیری در صحبت احمق نیست، از بدیهیات اولیه است که احمق می‏خواهد خیری به تو برساند، ضرر می‏رساند، چه دینی و چه دنیوی، از روی بی‏شعوری و خیرخواهی به اعتقاد خودش.

دوم: این که حسن خلق داشته باشد، مطلق عاقل بودن کافی نیست زیرا که بسی عاقل و زیرک است که یک از دو قوه‏ی شهویه و غضبیه بر او غالب آمده، از این جهت بر خلاف مدرکات عقل خود می‏افتد [بدون توجه و بدون این که خود بداند] مفاسد عظیمه بر او بار خواهد شد.

سوم: این که از اهل صلاح و تقوی باشد، زیرا که فاسق بعد از آن که از مخالفت پروردگار خود جل و علا پروا نداشته باشد، از مخالفت تو پروا ندارد و او دائر مدار هوای خودش است به حسب اختلاف اغراض هر ساعتی متلوّن [تغییر رنگ یافته] به لونی است. شاهد بر اصل مدعا آیه‏ی شریفه:

  1. «پس روی بتاب از کسی که از یاد ما روی گرداند و جز زندگی دنیا نخواسته است؛»

مفاسد دیگر هم دارد، من جمله این است که معاشرت اهل فسق معاصی را در نظر شخص، مرهون می‏گرداند.

چهارم: اهل بدعت نباشد، چه این که علاوه بر خوف سرایت از او یا شمول عذاب و لعنت بر این شخص در روایت است:

  1. «مصاحبت و مجالست با اهل بدعت نکنید، تا پیش خدای عزّوجل شما هم یکی از آن‏ها باشید».

پنجم: این که باید حریص بر دنیا نباشد. همانا هم‏نشینی با چنین کسی به منزله‏ی زهری کشنده است [ممکن است  بر تو هم سرایت نماید به سبب دزدی طبیعت.]

حقوق دوست

باری اگر رفیقی متصف به صفات حمیده پیدا کردی باید قدر او را بدانی و او را به آسانی از دست ندهی، مراعات حقوق او را بنمایی، بر تو چند قسم حق پیدا خواهد کرد.

حق مالی که مرتبه اول است باید بذل مال در حق او بکنی، لیکن مراتب دارد، پست‏ترین مراتب آن، آن است که او را به منزله‏ی خادم و عبد خود قرار بدهی، اگر حاجتی به مال تو به هم بست، آن را روا کنی، پیش از آن که او خواهش کند و اگرگذاری که کار به سؤال رسید، تقصیر کرده‏ای.

مرتبه دوم آن است که او را به منزله‏ی نفس خود فرض کنی که شریک در مال تو باشد بالسویه(به طور مساوی).

 مرتبه سوم آن است که مال را ایثار کنی؛ اگر چه خودت محتاج باشی.

مرتبه‏ی بالاتر از این ایثار در نفس است ؛ کما این که علی علیه‏السلام در لیلة‏المبیت، ایثار نمود. دست هر کس به دامن مرتبه‏ی چهارم نرسد، لیکن از بذل مال نباید کوتاهی نماید که در شرع مطهر به غایت مطلوب است:

  1. «همانا بیست درهم که در راه خدا به برادر خویش عطا کنم، نزد من از صد درهم که بر مساکین صدقه دهم دوست داشتنی‏تر است».

حق دوست نسبت به زبان

گل

حقی است او را به خصوص نسبت به زبانت و این هم چند قسم است:

اول این که ساکت باشی از معایب او چه در حضور او، چه در غیاب او بل باید تجاهل کنی، اگر خواسته باشی آن شخص دارای آن صفت نباشد باید به طریق رأفت و مهربانی نرم نرم به خورد او بدهی؛ بلکه قهرا از سرش بیرون برود و همچنین از کشف اسرار او حتی برای نزدیک‏ترین دوستان خود. باید راز او را در قلب خود نگهداری؛ زیرا که اظهار آن از پلیدی‏های طبیعت و خبث (زشتی)باطن است، بلکه از جهل و حماقت است. علی علیه‏السلام فرموده‏اند:

  1. «قلب شخص نادان در دهان اوست و زبان شخص خردمند در قلب وی است».

پس حفظ اسرار چه مال غیر باشد، چه مال خودش از الزام لزومات است، این بابی است در اخلاق که حِکَم و مصالح زیاد دارد که این اوراق گنجایش آن‏ها را ندارد و همچنین ساکت باید باشد از قدح [نکوهش] در اهل و اولاد او و اصدقای او بلکه از خودش نگوید ،سهل است، از دیگران هم نباید نقل نماید، چه این که تأَذّی اولاً از این حاصل گردد بعد از منقول عنه؛ به خلاف مدح منقول از غیر. حاصل باید ساکت باشد از هر مکروهی از طبع او مگر از شرع مطهر امر به اظهار داشته باشد؛ در این هنگام بدش هم بباید ضرر ندارد، چه در واقع احسان است. بالجمله شخص باید عیبجو و عیبگو نباشد، که این صفت فی حدّ نفسه از صفات مهلکه است و چیزی که انسان را آرام می‏کند از عیب‏جویی دیگری، آن است که معایب خود را ملتفت [آگاه] باشد.


برگرفته از مجله گنجینه شماره 6 و با اضافاتی از کتاب تذکره المتقین حاج شیخ محمد بهاری