تبیان، دستیار زندگی
فكر می كنم حالا دیگر معنی گل و گلاب و سنبل مان را فهمیده باشید. آره جان دل! اینجا نه از گل خبری یه، نه گلاب. اصلاً انگار نه انگار كه چقلی قرار بود دنیای غم و غصه را با یك عملیات انتحاری بتركاند. خلاصه ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آغاز را تو به من آموخته ای ...

فروردین : بهترین ، ساده ترین و به قول پست مدرنها ، كلیشه ای ترین كلمه ای كه در ابتدای راه ، چقلی نویس دستپاچه و خجالتی سایت فرهنگی تبیان ، به خود لازم می داند كه برای عرض ارادت و اخلاص ، نسبت به شما كاربران بی مثال نثار نماید، همین كلمه سنتی است :سلام . ( حال كنید طویلی جمله را ! )

اردیبهشت : باور كنید ، اینجا تنها مجالی است كه در حضور شما عزیزان عزیزتر از جان ، آرامشی یافته ام مثل آبی دریا . آخر نمی دانید ، از روزی كه همه فهمیده اند این حقیر سراپا تقصیر، قرار است منوی چقلی را بنویسم ، نگاههای خاكستری رنگ اطرافیان ، چه جراحتی بخشیده به قلب حساس و دردمند این حقیر ( منم كه حساس.... )

خرداد : این یك حقیقت است : چقلی نویس سایت تبیان ، نه زیر آب زن است ، نه بد اخلاق . جنس ایشان ، نه تنها هیچ خرده شیشه ای ندارد ، بلكه به هیچ وجه نمی توان از كرمهای حلقوی و آسكاریس هم ، میان زوایای وجودی شان سراغی گرفت. جنس دست اول چقلی نویس ، نه بازار مشترك است ، نه كالای بنجلی كه نیاز به نورافكن های پشت ویترین داشته باشد . تازه هیچ ربطی هم به اجناس استعمارگر چینی بازار امروز تهران كه دست تمام اجناس ایرانی را داخل حنا گذاشته است، ندارد.

تیر : تمام مطالبی كه در بالا عرض شد ، اعتراف نامه بود . باور كنید تا بحال در حضور هیچ بنی بشری اینگونه از نقش وجودی خود حرفی نزده بودم. ( اشكم را در آوردید با این نگاههای پر مهرتان ، اشكتان در نیاید.)

مرداد: حالا بریم سر اصل مطلب . راستی قرار است در گروه اجتماعی ، كلی تغییرات اساسی صورت بگیرد .قول می دهم كه در شماره های بعدی كمی از رنج ها و تعب هایمان را برایتان را بنویسم ، تا بدانید كه انجام یكسری تغییرات شاید به قول شما جزئی ، چه بلاهایی را بر سرمان نازل می كند.شاید هم بدجنسی مان گل كرد و از چگونگی حذف آنانی گفتیم كه كلا از صفحه روزگار تبیان حذف شدند ( قابل توجه گروه تحقیقی زنان ) .شاید هم از برق نگاههای خوشحال و پرشعف گروه جامعه شناسی و آسیب شناسی كه عنقریب است مثل صاعقه خشكمان كند بگویم. خلاصه تغییرات بسیار بود.برخی به كام بعضی ها و برخی به زیان.

شهریور : راستش را بخواهید شاید این قسمت كوچك ( به قول سردبیر ، قطره ای از دریای عظیم تبیان ) ، تنها جایی است كه اسیر هیچ قید و شرطی نیست . اینجا آزادی است كه حرف اول را می زند . آزادی ، حقوق مدنی ، دموكراسی ، دولت رفاه ، مردم سالاری و .... وای ! یه وقت خدای ناكرده روم به دیوار ، فكر نكنید ما سیاسی شدیم ها ، باور كنید كه ما در روز الست( آغاز به كار موسسه)، با خود عهد بسته ایم هر چیزی كه بخواهید باشیم ، جز انسانهائی سیاسی . هر چند اگر در گردهمائی ها و همایش های تبیان شركت می كردید، حتماً می شنیدید( این هم قابل توجه آقای مجنون !!!)

مهر : اینجا حرف از هر چیزی كه شما بخواهید ، می زنیم . هر چند ، قبول كنید كه نمی شود حداقل با هر شماره ، زیر آب یكی از كارمندهای عالیقدر تبیان را نزد. این نمك چقلی است . ( قبلاً كه گفته بودیم ، ما زیر آب زن نیستیم، فقط به فكر نمك ذائقه شمائیم) . غذای بی نمك كه مزه نداره. داره؟

آبان: نوشته هایتان را برایمان بفرستید . از داستان و شعر و متن ادبی گرفته ، تا مقاله های علمی و داغ ژورنالیستی . از نقد فیلم و تفسیر و تحلیل مقاله های دور از جون در پیت تبیان گرفته ، تا درد دل و گیر آوردن سنگ صبور .

آذر : خلاصه همه جوره در خدمتیم . از آب حوض كشی خانه های قدیمی و گردگیری كیبورد و مونیتورتان گرفته ، تا خریدن كت و شلوارهای كهنه و خدای ناكرده وصله دارتان . از بیل زنی بهار و پائیز گرفته . تا پارو كردن برفهای زمستان . به قول دوستان: هدف ما جلب رضایت شماست.

دی : راستی عجب ماهیه این دی !!! خواستم از معضلات بگویم ، دلم نیامد . باشه برای بهمن.

بهمن : از ویژگی های اساسی گروه اجتماعی دو چیز است : یكی كمبود صندلی ، دیگری همسایه های پر شر و شور . بذارید از صندلی بگم كه به جان خودم ، بد مصیبتی است.

اسفند : یك اصل اساسی كه در اتاق ما حرف اول را می زند ، سحرخیزی است . به قول جناب انرژی مثبت ، سحر خیز باش تا كامروا باشی و اندر تعریف كامروائی این است:" صندلی برای نشستن " حالا اگه شانس بیاری و همكار همیشه در گشت و گذار ما طبق روال عادی برنامه رفته باشد دوبی و كیش ، یا اثاث كشی داشته باشد و تو استراحت مطلق قبل و بعد از امتحانات باشه ، یا روزهای فردی كه جناب عشق سیاست تو موسسه نیست ، باشه . مشكلی پیش نمی یاد . ولی امان از روزی كه هیچ كدوم از اینها نیست و تو مجبوری یا روی فایل بنشینی ، یا روی قفسه های پارتیشن . تازه این هم یه شرط داره : افرادی می توانند در قفسه های پارتیشن را باز كنند و به صورت نیم خیز خود را روی آن جا كنند كه كمتر از 60 كیلوگرم وزن داشته باشند . البته اصل دیگری هم هست كه باید همواره مورد توجه باشد. مثلاً اگر یكی از بچه های ثابت گروه ( به غیر از افراد بیشماری كه شاید به هوای مشاوره ، یا به امید بهره گیری از فیوضات افراد گروه ، اتاق اجتماعی را به كاروانسرائی پر رفت و آمد تبدیل كرده اند) ، برای  گرفتن پرینت ، یا آوردن چائی ، حواسش نبود و بدون گذاشتن كیف از جایش بلند شد ، باید مثل عقاب های بلندپرواز تند چشم دشت های بی آب و علف ، خیز برداری و به محض خارج شدن از در ، بلا نسبت اسرائیلی های بی تربیت غاصب ، روی صندلی بنشینی و آنچنان خود را به كار مشغول كنی كه مثلاً برگشتن طرف را نفهمیده ای . خلاصه در موسسه فرهنگی ما ، اگه یه ذره خپل باشی و عقاب و اسرائیلی هم نباشی ، یا با ید دیسك كمر بگیری ، یا مثل روزگار فلاكت بار الان من ، یه زیر انداز خونه بیاری ، وسط اتاق پهن كنی ، هر از چند گاهی یك كگد محكم بخوری ، یه ببخشید لوس بشنوی و چقلی بنویسی .

الهی هیچ وقت بی صندلی نمانی :  چقلی نویس

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.