تبیان، دستیار زندگی
خدا این چشمارو با قابش برد.از بالای لبهاش رفت ...رفت پیش خدا.....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چشم ها ی او با قاب ...

شهید همت

به کجا می نگری؟به همان بهشتی که قرارست همچون مولایت بدون سر وارد آن شوی؟ نمی دانم خداوند چه فرقی بین چشمان تو و چشمان ما گذاشته است که عکس چشمان تو دل را دگرگون می کند؟!

که نگاه گیرای چشمانت را آسمان هم بر نمی تابد.

همسر حاج ابراهیم همت می گفت یه روز نگاه کردیم به چشمای حاجی گفتیم حاج همت خیلی چشماتون زیباست خدا هم که زیبا پسند، نمی گذاره چیزای زیبا تو این دنیا بمونه و اونو برای خودش برمی داره

حاجی اگر روزی شهید شدی مطمئنم خدا این چشمارو با خودش می بره

همسر شهید همت می گفتند این چشما یکی به خاطر این زیبا بود که به گناه باز نشده بود یکی به خاطر اینکه هر سحر پا می شدم می دیدم این چشما در خونه خدا چه اشکی میریزن

گفتم  مطمئنا این چشما رو خدا خاطرخواه شده

آخر در عملیات خیبر خدا این چشمارو با قابش برد.از بالای لبهاش رفت ...رفت پیش خدا.

نماز

و اکنون می فهمم .که نه ؛فقط می دانم که چه چیز آن چشم ها را چنان گیرایی و هیبتی می داد و همگان را در مقابلش به زانو در می آورد. همه را متعجب می ساخت و همه را در گیر می کرد.

دریایی که در آن چشم ها مشهود است، حاصل اشک های شبانه تو در بارگاه احدیت بود. حاصل آن بود که راهی برای خود به دنیا و ما فیها باز نکرد.پاک بودی پاک زیستی و پاک رفتی...

یا لیتنا کنا معک


تهیه کننده:فاطمه شریعتمدار
مطالب مرتبط: