تبیان، دستیار زندگی
گفتم: چیزی بخوان گفت: شرمنده‏ام . یک سال است چیزی نگفته‏ام . گفتم: برای عاطفه‏ای که در ما مرده است رحم‏الله من یقرء الفاتحة مع‏الصلوات! گفتم: چیزی بخوان . گفت: رویم سیاه، ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مولا ویلا نداشت *

علی‏رضا قزوه

- وقتی این شعر منتشر شد بعضی گفتند او با این منظومه یک شبه ره صد ساله را رفت-

گفتم: چیزی بخوان .

خانه

گفت: شرمنده‏ام .

یک سال است چیزی نگفته‏ام .

گفتم: برای عاطفه‏ای که در ما مرده است

رحم‏الله من یقرء الفاتحة مع‏الصلوات!

گفتم: چیزی بخوان .

گفت: رویم سیاه،

آخر می‏دانی که . . .

گفتم: می‏دانم، خشکسالی است

اما در کیف‏های سامسونت هم

یک خروار مضمون ناب خفته است . . . .

شاعران پروازی

هتل بازی

آدمهای از خود راضی

دکه‏های سکه‏سازی!

اصلا مردم حق دارند کاسه انوری را بر سرتان خرد کنند .

کارمندان هنر فقط گزارش کار پر می‏کنند .

وقتی تابوت عاطفه بر زمین مانده بود،

جمعی به جیغ بنفش می‏اندیشیدند

و برای کشف زوزه صورتی

هفت مرتبه الیوت و اکتاویوپاز را ورق می‏زدند

چقدر وقت ما صرف آدامس‏های بادکنکی شد .

بعضی شعرهایشان را

به مینا و آیدا و سوزی تقدیم می‏کردند .

احمق‏ترها برای گرفتن نوبل

به شبکه‏های بی‏بی‏سی و واشنگتن دخیل می‏بستند . . . .

می‏ترسم روزی به‏نام تمدن

به گردن بعضی زنگوله بیاندازند!

می‏ترسم شلوارهای جین و چارلی، کار دستمان بدهد

و شکلات‏های انگلیسی دهانمان را ببندد .

گاوهای چشم‏چران، آزادانه در خیابان می‏چرند

پسرخوانده‏های مایکل جاکسون به دانشگاه می‏روند .

اینشتین بی‏خوابگاه می‏ماند .

دیوار مسافرخانه‏های ناصرخسرو

فرمول نسبیت را از بر می‏کند .

با این همه در دانشگاه ما

یک استاد ننر پاپیون می‏زند

و فرانسه صحبت می‏کند .

شعرای سبک قصیده و عینک

برای اهل قبور شعر می‏خوانند .

بوفالوهای آمریکا خلیج‏فارس را شخم می‏زنند .

برادرم با پوتین‏های کهنه سربازیش

بسیج می‏شود

مادرم آب و آیینه و قرآن را می‏آورد

پدرم "فالله خیر حافظا" را می‏خواند

اما بعضی خاطرشان جمع است

که ناوگان آمریکا

به استخرهای سرپوشیده‏شان کاری ندارد . . . .

شرکت‏های ثبت‏نشده،

سیاست‏بازان لرد مستضعف،

جیب‏برهای با جواز،

جیب‏برهای بی‏جواز،

مقاطعه‏کاران خیابان زعفرانیه

شرکت صادرات زعفران

شرکت صادرات فرش . . .

خجالت هم چیز نایابی‏ست

حتما باید مساله جنگ بماند برای بعد از جنگ

سیاست‏بازان باز سرگیجه گرفته‏اند

باند ارتشاء

باند زنا

اصلا گور پدر مال دنیا

ریاضت‏کش به ویلایی بسازد!

اصلا با این طرح چطورید؟

جان دادن از ما،

طرح اقتصادی از شما! . . .

بیا به آفتابی نهج‏البلاغه برگردیم

چرا نهج‏البلاغه را جدی نمی‏گیریم؟

مولا ویلا نداشت

معاویه کاخ سبز داشت

پیامبر به شکمش سنگ می‏بست

امام سیب‏زمینی می‏خورد

البته به شما توهین نشود

بعضی برای جنگ شعار می دهند

و خودشان از جاده شمال به جبهه می روند.

پیش از آنکه بر من حد تهمت جاری کنید

من بر خویشتن حد وجدان جاری کرده‏ام

من دو شاهد عادل دارم:

قرآن و نهج‏البلاغه .

من چاپلوس نیستم

تملق نمی‏گویم

اما قدر امام را می‏دانم

بیایید قدر مردم را بدانیم

بیایید مثل مولا با مردم همدردی کنیم

بیایید امام را اذیت نکنیم

بیایید امام را نصیحت نکنیم .

اردوگاههای فلسطینی را نگاه کن

ابوالفضل با مشک تشنه برمی‏گردد .

صدای گریه رقیه را می‏شنوی؟

گورباچف و ریگان هم کاندید صلح نوبل شده‏اند .

قرآن فهد زیباتر از قرآن قابوس چاپ می‏شود

عرفات شلوار اسرائیلی می‏پوشد

اما سازمان ملل هنوز جلسه تشکیل نداده است

تا به علی‏اصغر شیر خشک برسد

علی‏اصغر باید تا ماه آینده صبر کند .

راستی یاد شهیدان بیت‏المقدس به‏خیر!

جهان‏آرا که بود؟

حاج‏همت که بود؟

حاج‏عباس از دنیا یک قرآن جیبی داشت .

شهید خرازی

شهید نوری

سرداران بی‏دست

شهیدان گمنام

بی‏یادنامه

بی‏سنگ قبر .

عاصمی پودر شد

یوسف نوشته بود:

"خدایا، یوسف هم شهید می‏شود

او را بیامرز . "

اسماعیل وصیت کرد روی قبرش بنویسد:

"پر کاهی تقدیم به آستان الهی . "

امسال هیچ شاعری با حلق اسماعیل همصدا نشد

راستی شماره قطعه شهدا چند بود؟ !

این روزها مردم را با هوشیار و بیدار خواب می‏کنند!

خنده و چشم‏بندی

شوهای تالار وحدت

هنرمندان فخرفروش

خدا کند روایت فتح را فراموش نکنیم .

امسال در جلوی امجدیه کوررنگی بیداد می‏کرد

امسال همه‏چیز را

یا آبی دیدیم یا قرمز .

امسال هم انصافهای ما حسابی چرت زد

امسال وجدانهای ما آنفولانزا گرفت

امسال تاکسی‏ها به پاهای قطع شده

با دنده چهار احترام گذاشتند .

چرا باید از زیر روسری‏های ژرژت

رشته‏های جهنم شعله بکشد

مگر اینجا الجزایر است

امسال در خیابان ولی‏عصر

هیچ‏کس مثل خود آقا غریب نبود!

یکروز یک کراواتی سرمایه‏دار

با بنز قهوه‏ای‏اش از جلوی پایم ویراژ داد

و به عبای وصله‏دارم وصله‏های عوضی چسباند .

دیشب جلوی میهمانم تخم‏مرغ آب‏پز گذاشتم

دیشب مادرم با چای و کشمش سر کرد .

او قلبش برای انقلاب می‏تپد

اما وسعش نمی‏رسد یک نوار قلب بگیرد

و من می‏دانم که نوار قلب هم

همه منحنی‏های دردش را نشان نمی‏دهد .

مادرم دفترچه خدمات درمانی ندارد

و همیشه ابوالفضل به دادش می‏رسد

او برای شهیدان اشک می‏ریزد

حلوا می‏پزد

و به ما یاد می‏دهد که چگونه شبهای جمعه

با چهار قاشق حلوای نذری سیر شویم .

او قبر شهیدان را با دست می‏شوید،

بوی فقر و غربت

تمام پرچم‏های سبز و سرخ را به بوسه می‏گیرد .

وقتی باد چادر وصله‏دارش را تکان می‏دهد

او یک شب خواب خیمه‏های امام حسین (ع) را دید

خواب زینب را

خواب رقیه را

و فردایش مرا به آقا سپرد و روانه کرد

یک‏بار هم در خواب

آینده سبز برادرم را دید

و فردا وقتی خوابش را تعریف می‏کرد

مارش حمله می‏زدند .

او نمی‏داند کادیلاک چه جانوریست

و داخل هواپیما چه شکلی‏ست

اما خوب می‏داند

که شمشیر امام حسین (ع) از طلا نبوده است

و امام زمان در جزیره خضرا نیست .

او قلبش برای انقلاب می‏تپد

و هر شب دعا می‏کند که پیروزی با امام باشد .

و آقا بیاید .

زمستان 1366


* منظومه اندکی تلخیص شده است